نوروز و بهار در شعر فارسي دري
صديق ذليق
در مورد اينكه از چه زماني توصيف نوروز و بهار در شعر فارسي دري جا باز كرده تا هنوز معلومات دقيقي در دست نيست زيرا، محققين به اين باور اند كه ريشه برگزاري جشن نوروز به سالهاي قبل از تاريخ مي رسد.
نصرالله پرتو نادري شاعر و نويسنده كه تحقيقاتي در اين ارتباط انجام داده است، اظهار مي دارد:" در جستجوي قدامت نوروز ما بايد از مرز تاريخ بگذريم و در ميان اسطوره ها و افسانه ها آنرا جستجو كنيم چنانچه فرودسي در شاهنامه گفته است::
به جمشيد بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
چنين جشن فرخ از آن روزگار
بمانده از آن خسروان يادگار
اما با اين حال آنچه از نتايج تحقيقات به دست آمده نشان مي دهد كه شعراي زبان دري، از شعراي كلاسيك تا به شعراي معاصرهمه به نوعي از نوروز و بهار با سرايش شعر استقبال كرده اند.
محققين، شعرا و نويسنده گان زبان دري معتقد اند كه كمتر شاعري را ميتوان سراغ داشت كه از نوروز و بهار استقبال نكرده باشد و ابياتي را در ديوانش در ستايش نوروز و بهار نداشته باشد.
نادري مي گويد:"بيان زيبايي هاي طبيعت يا توصيف فرارسيدن بهار بزرگترين بخش شعر فارسي را تشكيل مي دهد."
او مي افزايد كه سه قرن نخست از قرن دوم الي قرن پنجم خورشيدي را ميتوان قرون شعر طبيعت ناميد و كمتر كسي شايد باشد كه در باره نوروز و بهارنسروده باشد، حتا گفته مي شود كه اولين شعري را كه انسان سروده است در وصف طبيعت بوده زيرا طبيعت هم بهترين دوست انسان است و هم سخت ترين دشمن او.
حيدري وجودي نويسنده و شاعر ديگر زبان دري كه اكنون در كتابخانه عامه كابل مصروف تحقيق است به اين باور است كه از دوران رودكي تا به امروزشاعري نيست كه در مورد نوروز و بهار شعري نسروده باشد.
نادري شعر سه دهه نخستين در باره طبيعت را بيشتر استوار به مقايسه و شادكامي دانسته و مي افزايد كه ديد گاهها در اشعار سه دهه نخستين انفسي نبوده و من شاعر كمتر تجلي دارد.
با توجه به اظهارات ذكر شده اگر ديوانهاي شعراي كلاسيك را ورق بزنيم اشعار بيشماري در وصف نوروز و طبيعت مي خوانيم.
رودكي بهار را فصلي براي شادكامي و شاد خواري دانسته مي گويد:
آمد بهار خرم با رنگ و بوي طيب
با صدهزار نزهت و آرايش عجيب...
يا فرخي سيستاني سروده است:
گل بخنديد و باغ شد پدرام
اي خوشا اين جهان بدين هنگام...
دقيقي بلخي گفته است:
در افگند اي صنم ابر بهشتي
زمين را خلعت اردي بهشتي
چنان گردد جهان هزمان كه در دشت
پلنگ آهو نگيرد جز به كشتي
منوچهري باران بهاري را اين گونه تشبيه كرده است::
وان قطره باران كه بر افتد به گل سرخ
چون اشك عروسيست كه افتاده به رخسار
وان قطره باران كه بر افتد به گل زرد
گويي كه چكيده ست گل زرد به دينار
ويا عنصري بلخي در مورد باد نوروزي گويد:
باد نوروزي همي در بوستان بتگر شود
تا زصنعش هر درختي لعبت ديگر شود
روي بند هر زميني حله چيني شود
گوشوار هر درختي رشته گوهر شود
نادري به اين باور است كه در شعر شاعران مكتب عراقي و هندي توصيف طبيعت بيشتر با حالات انفسي شاعر آميخته است. من شاعرو عواطف ذاتي شاعر بيشتر تجلي دارد.
به گفته نادري صنعت تشخيص يا "پرسونيفكشن"دادن هويت انساني به اشيا در شعر فزوني مي گيرد و اشيا و طبيعت داراي روح و عاطفه مي شوند.
حافظ سروده است:
نفس باد صبا مشك فشان خواهد شد
عالم پير دگر باره جوان خواهد شد
بيدل ميسرايد::
چه ابر آيينه ناز گل و مل
بهار صد شبستان زلف و كاكل
و يا در مورد باران گفته است:
گهر هاي محيط عالم پاك
ز غلتاني روان تا دامن خاك
اقبال لاهوري مي گويد:
نخستين لالص صبح بهارم
پياپي سوزم از داغي كه دارم
به چشم كم مبين تنهاييم را
كه من صد كاروان گل در كنارم
استاد خليل الله خليلي در توصيف بهار گفتهاست :
در اين بهار در خرمي چنان بستند
كه راه خنده به گلهاي بوستان بستند
اما متصوفين و عرفاي شاعر كه در تجلي هاي دروني شانرا به زبان شعر در آورده اند، با فرارسيدن بهار و گل و سبزه نيز با ديد عميق صوفيانه برخورد كرده اند.
حيدري وجودي مي گويد كه نوروز از نگاه عرفا نخستين روز فصل بهار يعني فصل نمو، باليدن، رسيدن و شدن است. زيرا سالك حق اولين سيرش را در طبيعت مي كند، چون تجليات خداون(ج) در اين فصل در طبيعت به باليدن مي پردازد.
وجودي مي افزايد:" همانگونه كه پديده هاي طبيعي؛ غير از خاصيتي كه فصل بهار دارد، بدون تمهيدات رشد نمي كند و به ثمر نمي رسد، پديده هاي معنوي هم كه در سرشت هر انسان با تفاوت درجه بالقوه وجود دارد؛ بدون تمهيدات يا سعي و كوشش از قوه به فعل نمي آيد.
به گفته وجودي عارفي گفته است:
تولاله بيني و من داغ سينه صحرا
تو زره بيني و من آفتاب مي بينم
و يا
شب چراغيست كه بر تربت مجنون سوزد
گل خود روي مگو لاله صحرايي را
صاحب اصفهاني گفته است:
بهار مي رسد و عارفانه بيرون آي
اگر ز خود نتواني زخانه بيرون آي
منبع:www.kw.af/index.phpoption.com
ارسالي از طرف کاربر محترم : omidayandh
/ع
در مورد اينكه از چه زماني توصيف نوروز و بهار در شعر فارسي دري جا باز كرده تا هنوز معلومات دقيقي در دست نيست زيرا، محققين به اين باور اند كه ريشه برگزاري جشن نوروز به سالهاي قبل از تاريخ مي رسد.
نصرالله پرتو نادري شاعر و نويسنده كه تحقيقاتي در اين ارتباط انجام داده است، اظهار مي دارد:" در جستجوي قدامت نوروز ما بايد از مرز تاريخ بگذريم و در ميان اسطوره ها و افسانه ها آنرا جستجو كنيم چنانچه فرودسي در شاهنامه گفته است::
به جمشيد بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
چنين جشن فرخ از آن روزگار
بمانده از آن خسروان يادگار
اما با اين حال آنچه از نتايج تحقيقات به دست آمده نشان مي دهد كه شعراي زبان دري، از شعراي كلاسيك تا به شعراي معاصرهمه به نوعي از نوروز و بهار با سرايش شعر استقبال كرده اند.
محققين، شعرا و نويسنده گان زبان دري معتقد اند كه كمتر شاعري را ميتوان سراغ داشت كه از نوروز و بهار استقبال نكرده باشد و ابياتي را در ديوانش در ستايش نوروز و بهار نداشته باشد.
نادري مي گويد:"بيان زيبايي هاي طبيعت يا توصيف فرارسيدن بهار بزرگترين بخش شعر فارسي را تشكيل مي دهد."
او مي افزايد كه سه قرن نخست از قرن دوم الي قرن پنجم خورشيدي را ميتوان قرون شعر طبيعت ناميد و كمتر كسي شايد باشد كه در باره نوروز و بهارنسروده باشد، حتا گفته مي شود كه اولين شعري را كه انسان سروده است در وصف طبيعت بوده زيرا طبيعت هم بهترين دوست انسان است و هم سخت ترين دشمن او.
حيدري وجودي نويسنده و شاعر ديگر زبان دري كه اكنون در كتابخانه عامه كابل مصروف تحقيق است به اين باور است كه از دوران رودكي تا به امروزشاعري نيست كه در مورد نوروز و بهار شعري نسروده باشد.
نادري شعر سه دهه نخستين در باره طبيعت را بيشتر استوار به مقايسه و شادكامي دانسته و مي افزايد كه ديد گاهها در اشعار سه دهه نخستين انفسي نبوده و من شاعر كمتر تجلي دارد.
با توجه به اظهارات ذكر شده اگر ديوانهاي شعراي كلاسيك را ورق بزنيم اشعار بيشماري در وصف نوروز و طبيعت مي خوانيم.
رودكي بهار را فصلي براي شادكامي و شاد خواري دانسته مي گويد:
آمد بهار خرم با رنگ و بوي طيب
با صدهزار نزهت و آرايش عجيب...
يا فرخي سيستاني سروده است:
گل بخنديد و باغ شد پدرام
اي خوشا اين جهان بدين هنگام...
دقيقي بلخي گفته است:
در افگند اي صنم ابر بهشتي
زمين را خلعت اردي بهشتي
چنان گردد جهان هزمان كه در دشت
پلنگ آهو نگيرد جز به كشتي
منوچهري باران بهاري را اين گونه تشبيه كرده است::
وان قطره باران كه بر افتد به گل سرخ
چون اشك عروسيست كه افتاده به رخسار
وان قطره باران كه بر افتد به گل زرد
گويي كه چكيده ست گل زرد به دينار
ويا عنصري بلخي در مورد باد نوروزي گويد:
باد نوروزي همي در بوستان بتگر شود
تا زصنعش هر درختي لعبت ديگر شود
روي بند هر زميني حله چيني شود
گوشوار هر درختي رشته گوهر شود
نادري به اين باور است كه در شعر شاعران مكتب عراقي و هندي توصيف طبيعت بيشتر با حالات انفسي شاعر آميخته است. من شاعرو عواطف ذاتي شاعر بيشتر تجلي دارد.
به گفته نادري صنعت تشخيص يا "پرسونيفكشن"دادن هويت انساني به اشيا در شعر فزوني مي گيرد و اشيا و طبيعت داراي روح و عاطفه مي شوند.
حافظ سروده است:
نفس باد صبا مشك فشان خواهد شد
عالم پير دگر باره جوان خواهد شد
بيدل ميسرايد::
چه ابر آيينه ناز گل و مل
بهار صد شبستان زلف و كاكل
و يا در مورد باران گفته است:
گهر هاي محيط عالم پاك
ز غلتاني روان تا دامن خاك
اقبال لاهوري مي گويد:
نخستين لالص صبح بهارم
پياپي سوزم از داغي كه دارم
به چشم كم مبين تنهاييم را
كه من صد كاروان گل در كنارم
استاد خليل الله خليلي در توصيف بهار گفتهاست :
در اين بهار در خرمي چنان بستند
كه راه خنده به گلهاي بوستان بستند
اما متصوفين و عرفاي شاعر كه در تجلي هاي دروني شانرا به زبان شعر در آورده اند، با فرارسيدن بهار و گل و سبزه نيز با ديد عميق صوفيانه برخورد كرده اند.
حيدري وجودي مي گويد كه نوروز از نگاه عرفا نخستين روز فصل بهار يعني فصل نمو، باليدن، رسيدن و شدن است. زيرا سالك حق اولين سيرش را در طبيعت مي كند، چون تجليات خداون(ج) در اين فصل در طبيعت به باليدن مي پردازد.
وجودي مي افزايد:" همانگونه كه پديده هاي طبيعي؛ غير از خاصيتي كه فصل بهار دارد، بدون تمهيدات رشد نمي كند و به ثمر نمي رسد، پديده هاي معنوي هم كه در سرشت هر انسان با تفاوت درجه بالقوه وجود دارد؛ بدون تمهيدات يا سعي و كوشش از قوه به فعل نمي آيد.
به گفته وجودي عارفي گفته است:
تولاله بيني و من داغ سينه صحرا
تو زره بيني و من آفتاب مي بينم
و يا
شب چراغيست كه بر تربت مجنون سوزد
گل خود روي مگو لاله صحرايي را
صاحب اصفهاني گفته است:
بهار مي رسد و عارفانه بيرون آي
اگر ز خود نتواني زخانه بيرون آي
منبع:www.kw.af/index.phpoption.com
ارسالي از طرف کاربر محترم : omidayandh
/ع