چارچوب نظري، زوايا و بايسته هاي آن(2)

گرچه از خلال تعريف هاي ارائه شده براي چارچوب نظري، تا حدودي فايده ها و کاربردهاي آن مشخص شد، با وجود اين، يادکرد فوايد مشخص استفاده از چارچوب نظري در پژوهش، علاوه بر پاسخ دادن به چرايي اين اقدام از سوي مورخان، مي تواند به طور غير مستقيم حدود و ثغور چارچوب نظري را نيز بيان نموده، مکمل مطلب پيشين باشد. ضمن اينکه لازم
شنبه، 23 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چارچوب نظري، زوايا و بايسته هاي آن(2)

چارچوب نظري، زوايا و بايسته هاي آن(2)
چارچوب نظري، زوايا و بايسته هاي آن(2)


 

نويسنده:محمد دشتي




 

3. فوايد چارچوب نظري
 

گرچه از خلال تعريف هاي ارائه شده براي چارچوب نظري، تا حدودي فايده ها و کاربردهاي آن مشخص شد، با وجود اين، يادکرد فوايد مشخص استفاده از چارچوب نظري در پژوهش، علاوه بر پاسخ دادن به چرايي اين اقدام از سوي مورخان، مي تواند به طور غير مستقيم حدود و ثغور چارچوب نظري را نيز بيان نموده، مکمل مطلب پيشين باشد. ضمن اينکه لازم است در همين جا بار ديگر اين نکته ياد آوري شود که اين سخنان که ذيلاً ملاحظه مي شود، مستقيماً ناظر به روش تحقيق در حوزه علوم اجتماعي است که البته، به مرور، به پژوهش هاي تاريخي نيز راه يافته است. در عين حال، شکي نيست که استفاده از چارچوب نظري در پژوهش هاي اجتماعي، اهميت بيشتري دارد وطبعا با تأکيد بيشتري نيز همراه است، زيرا چه بسا در يک پژوهش تاريخي در آن حد از اهميت وضرورت نباشد، به هر حال، نظر به اهميت موضوع، متن گفتار صاحب نظران در باب فوايد کاربرد چارچوب نظري در پژوهش را ذيلا مرور مي کنيم.

يکي از پژوهشگران در اين باره مي نويسد:
 

برخي تصور مي کنند که مي توانند بدون نظريه [چارچوب نظري] نيز يک تحقيق را انجام دهند. اين گونه تحقيقات گرچه ممکن است در موارد استثنايي به بخش هايي از واقعيت ها بينجامد، اما... هر کس تئوري ها را بهتر بشناسد، بهتر مي تواند از پس مسئله مورد تحقيق برآيد. تئوري ها کمک مي کنند که ما محيط بيروني خود را به طور سيستماتيک تر ادارک کنيم. و مسائل را به طور هدفمند تر کشف نماييم و اين مسائل را در قالب هاي وسيع تر، يعني در يک شبکه وسيع تر از روابط علي تبيين کنيم.(1)
مارتين آلبرو نيز مي نويسد: «هيچ پژوهشي بدون نظريه کارساز نيست زيرا نظريه به معناي ارتباط انديشه هاست.(2)... هدف جامعه شناسي، آشکار ساختن حقايقي درباره جامعه انساني است. بنابراين ، نظريه هايي را درباره چگونگي کارکرد جوامع و روش مطالعه آنها مطرح مي کند.»(3)
پژوهشگري ديگر درباره فوايد چارچوب نظري مي نويسد:
اينکه چرا به نظريه نياز داريم؟ و به عبارت ديگر، داشتن چارچوب نظري چه ضرورتي دارد؟ پاسخ اين است که اگر قادر باشيم مشاهده ها را طبقه بندي و توصيف کنيم و هم چنين اگر بتوانيم جريان وقوع حوادث را توصيف کنيم، در اين صورت آنچه بايد بگوييم، گفته ايم. به نظر مي رسد که نظريه فقط به اين دليل وجود دارد که توصيف ها و طبقه بندي ها کامل و کافي نيستند...، زيرا هميشه در مشاهدات ما اشتباهاتي وجود دارند و غالبا حوادث و پديده هايي رخ مي دهند که به دلايلي قابل مشاهده نيستند.... نظريه علي رغم محدوديت هاي زماني و لزوم حساسيت و دقت در مشاهدات، همواره به عنوان وسيله اي براي جلوگيري از اشتباهات مورد نياز است. (4)

همچنين پژوهشگر ديگري فوايد زير را براي چارچوب نظري شمرده است:
 

1- نظريه مي تواند افکار جديدي را در روند حل مسائل نظري برانگيزد، 2- نظريه ممکن است الگوهايي از موضوعات و مسائل مورد بحث ارائه دهد، به طوري که بتوان يک توصيف جامع و طرح گونه از آنها عرضه کرد. 3- نظريه ممکن است الهام بخش فرضيات علمي تازه اي باشد. (5)... نظريه جامعه شناختي محصول خودآگاهي اجتماعي و جزء ضروري تفکر است که با آشکار ساختن مسائل نامرئي و غيرآگاهانه ، درک روش مسائل اجتماعي را ممکن مي سازد.(6)
و بالاخره برخي، فوايد چارچوب نظري را اين گونه مطرح کرده اند:
در پرتو چارچوب نظري انتخاب شده براي مطرح کردن مسئله تحقيق است که پرسش آغازي [سوال اصلي تحقيق] صورت قطعي و معناي دقيقش را پيدا خواهد کرد و همچنين مسيري که در آن پاسخي برايش جست و جو خواهد شد. مشخص مي گردد. اگر پرسش آغازي از قبل به صورت دقيقي فرمول بندي نشده باشد، انتخاب چارچوب نظري فرصت نهايي براي فرمول بندي صحيح و دادن معنايي خاص و دقيق به آن است که ضمنا هدف غايي تحقيق را نيز مشخص مي کند.(7)
مي توان گفت که انتخاب يک چارچوب نظري براي مسئله تحقيق در عين حال عبارت است از تعريف دقيق موضوع تحقيق و انتخاب نگرشي براي بررسي اين موضوع، مثلا تحليل علت ها، تحليل کارکردها يا تحليل ارزش ها...آنچه در اينجا اهميت دارد، طرفداري از اين يا آن مفهوم نظري نيست، بلکه نشان دادن مقتضيات انتخاب يک چارچوب نظري است و اينکه بايد آن را حتما با بصيرت تمام انتخاب کرد. تنها در اين صورت است که محقق آمادگي گسستن از سوابق ذهني، پيش داوري ها و توهمات روشن بيني را پيدا خواهد کرد.(8)
منظور از نقل متن گفتار انديشمندان، تبيين هر چه روشن تر فوايد مورد انتظار از کاربرد چارچوب نظري در پژوهش بود با وجود اين، در يک جمع بندي از گفتار صاحب نظران ياد شده، فوايد کاربرد چارچوب نظري در پژوهش را مي توان در محورهاي زير خلاصه کرد:
1- شفاف سازي ابعاد و زواياي مسئله تحقيق و مفاهيم مرتبط با آنها.
2- پرتو افکني به ماهيت حيات اجتماعي و ترسيم سازوکار کلي پيدايش پديده ها و حوادث توهمي و پيش داورانه در خصوص چگونگي شکل گيري حوادث و فرايندهاي اجتماعي و عوامل موثر در روند تحولات جامعه.
3- راهنمايي پژوهشگر در حين پژوهش براي گردآوري اطلاعات ارزشمند و موثر در شناخت و تحليل پديده هاي اجتماعي.
4. ارائه الگويي منسجم به منظور چگونگي تحليل داده ها و اطلاعات گردآوري شده.
4. محدوديت ها و معضلات چارچوب نظري
نکته ديگري که در ارتباط با چارچوب نظري درخور توجه است، محدوديت تعداد نظريه هاي اجتماعي از سويي و محدوديت گستره پوششي هر يک از نظريه ها در مقايسه با مسائل پژوهشي از سوي ديگر و کثرت و تنوع مسائل مورد پژوهش از طرف سوم است. در ارتباط با محدوديت تعداد و انواع نظريه هاي جامعه شناختي، گفتني است که پژوهشگران اين عرصه، به اين نکته تصريح دارند که در برابر تعداد بي شمار مسائل اجتماعي و انساني مورد پژوهش، شمار معدودي نظريه وجود دارد. فرامرز رفيع پور پس از بيان ضرورت به کارگيري نظريه (چارچوب نظري) در پژوهش و فوايد آن، مي نويسد:
نکات فوق ممکن است اين تصور را به وجود آورد که دانشمندان در رشته هاي مختلف علوم، از جمله علوم اجتماعي، به همه چيزمسلط هستند و براي هر مسئله، تئوري و روش و تکنيک مناسب دارند. چنين تصوري صحيح نيست و به نظر نمي رسد که دانشمندان هرگز بتوانند روزي چنين ادعايي را بنمايند، زيرا دامنه مسائل به طور نامتناهي، گسترده و تئوري ها و روش هاي ما نسبت به گستردگي آن مسائل، بسيار محدوداند.(9)
رفيع پور همچنين مي نويسد:
هميشه اين طور نيست که تئوري ها راحت يافت شوند و مسئله به طور مشخص در شبکه روابط علي يک تئوري قرار گيرد. تعداد تئوري هاي علوم اجتماعي، مانند بقيه علوم، محدود هستند و براي تبيين پديده هاي اجتماعي متعدد که تعدادشان به علت کثرت، غير قابل شمارش است، کافي نيستند. لذا، برقرار کردن ارتباط بين يک مسئله جديد و تئوري هاي موجود دشوار است.(10) با توجه به اينکه اين سخنان از سوي افراد متخصص اين فن ارائه شده و نيز گفتار دانشمندان بعدي مويد اين سخنان است، ظاهراً چنين هشداري چندان دور از واقع نباشد.
گفتار جاناتان ترنر نيز مويد ادعاي رفيع پور است. ترنر اساس نظريه هاي جامعه شناسي موجود را چهار نظريه کلي دانسته که البته در درون هر کدام از اين چهار نظريه کلان، نظريه هاي جزئي تري نيز شکل گرفته و توسعه يافته است. اين چهار نظريه عبارت اند از:
1- کارکرد گرايي (11) 2- کشمکش وتضاد گرايي، (12) 3- کنش متقابل گرايي(13)4- سود وفايده گرايي (14)و(15) بنابراين، محدود بودن تعداد و انواع نظريه ها که خواه ناخواه اين نظريه ها براساس شرايط و نگرش هاي خاصي شکل گرفته اند از يک سو، و انبوه بودن مسائل اجتماعي رنگارنگ که هر کدام ويژگي هاي خاص خود را دارد از سوي ديگر، انتخاب يک نظريه از ميان نظريه هاي موجود را توسط پژوهشگر با دشواري هاي عديده روبه رو مي سازد.
همان گونه که اشاره شد، محدوديت گستره پوششي نظريه ها در ارتباط با ابعاد يک مسئله پژوهشي نيز، مشکل ديگر فراروي پژوهشگران، در انتخاب چارچوب نظري است که اهل فن بدان نيز وقوف يافته و هشدارهاي لازم را داده اند. يکي از صاحب نظران در اين زمينه مي نويسد:
الگوهاي تبييني [چارچوب هاي نظري] علوم اجتماعي ديدگاه هاي گوناگوني را ارائه مي دهند و هر يک از آنها بينش هايي را عرضه مي دارند که ديدگاه هاي ديگر فاقد آنها هستند، اما [هر کدام از اين الگوهاي تبييني] جنبه هايي از زندگي اجتماعي را ناديده مي گيرند.(16)
غلام عباس توسلي نيز در مقام بيان کاربرد نظريه در پژوهش مي نويسد: «بايد گفت، نظريه هر چه باشد همواره از پاره اي جهات نارساست و دقيقا با واقعيات عيني منطبق نمي شود».(17)
فرامرز رفيع پور نيز همين مطلب را مفصل تر بيان کرده است. او مي نويسد:
محدوديت تعداد تئوري ها يک مشکل ديگري را مي تواند در علوم اجتماعي به وجود آورد که چندان هم نادر نيست. محققي که مي خواهد خود را به طور کامل با قواعد منطق علم نوين تطبيق دهد و بعد هم در قالب رشته و تئوري هاي مربوط به آن بماند، با اين خطر مواجه است که مسئله و پديده مورد بررسي را به زور با يک تئوري در ارتباط بگذارد و يا آن را در قالب يک تئوري بفشارد؛ يک تئوري که اساساً ربطي به مساله ندارد.(18)
وي سپس به نقل از فيجين، استاد جامعه شناسي دانشگاه فلوريدا مي نويسد: «وقتي دانشمندان بسيار متخصصانه عمل مي کنند، مسائل و موضوعات مورد تحقيق را با يک ديد محدود مي بينند و در نتيجه در يک قالب بسيار تنگ از نظر تئوريکي و روشي باقي مي مانند».(19) رفيع پور پيامد اين نارسايي تئوري ها وچارچوب هاي نظري را اين مي داند که «محقق بر اساس آن تئوري هاي محدود، به دنبال علت هايي مي گردد که علت واقعي مسئله نيستند و لذا مسئله را به طور کاملا غلط تبيين مي کند».(20) همچنين او پيامد نارسايي مورد اشاره را براي کشورهاي جهان سوم بيشتر مي داند، چرا که تئوري هاي موجود در علوم اجتماعي، عمدتا در کشورهاي غربي و بر اساس مسائل و روابط علي موجود و نظام ارزشي آن جوامع ابداع شده اند، از اين رو، اين تئوري ها هميشه براي کشف و تبيين مسائل کشورهاي جهان سوم مناسب نيستند و بسا که با الگو قرار دادن اين تئوري ها در پژوهش، برخي از علل مسائل در جهان سوم ديده نمي شوند. با ميزان تأثيرگذاري آن علل اشتباه ارزيابي مي شود و يا اساساً چيزهايي که علت مسئله نيست به غلط علل مسئله معرفي مي گردد و نهايتاً، پژوهشگر به نتايج شناختي اشتباهي مي رسد.(21)
از اين معضل که بگذريم، کاستي ديگري که در زمينه انتخاب يک چارچوب نظري فراروي پژوهشگران ، به ويژه پژوهشگران شرقي و مسلمان قرار دارد اين است که در حوزه علوم انساني و اجتماعي بر خلاف علوم طبيعي، تئوري هاي علمي، کم و بيش تحت تأثير ارزش ها و مباني فکري و فرهنگي عرضه کنندگان آنها قرار دارد. در چنين شرايطي، طبيعي است که اين تئوري ها به هر ميزان که متأثر از مباني فکري و فرهنگي و ارزش هاي پردازشگران آنها باشد، از نگاه پژوهشگران ديگر جوامع و ديگر فرهنگ ها، واقع نما تلقي نگردد و پذيرفته نشود.(22)
تک عاملي بودن بسياري از نظريه هاي اجتماعي موجود، يعني تکيه بر روي يک عامل به عنوان منشأ و علت تام و تمام همه تحولات جامعه و ناديده گرفتن نقش ديگر عوامل، از ديگر مشکلات و معضلات فراروي پژوهشگران در انتخاب چارچوب نظري مناسب، از ميان نظريه هاي موجود است. در خصوص اين معضل، ذيل عنوان «راه هاي دست يابي به چارچوب نظري منطقي»، اشارات و تصريحات انديشمندان مرور خواهد شد.
در پرتو آنچه گذشت، مي توان گفت که ترسيم چارچوب نظري براي پژوهش هيچ گاه به معناي پذيرش بي قيد و شرط يکي از نظريه هاي موجود نيست و نبايد باشد بلکه هر پژوهشگر، نه تنها حق دارد، بلکه ضرورت دارد با نگاه انتقادي به نظريه هاي موجود، متناسب با مسئله تحقيق و متغير وابسته يا متغيرهاي مستقل آن، چارچوب نظري مناسب آن را تدوين و تبيين کند. شيوه دستيابي به چارچوب نظري منطقي و قابل قبول، مطلبي است که در ادامه به آن مي پردازيم.

پي نوشت ها :
 

. فرامرز رفيع پور، تکنيک هاي خاص تحقيق درعلوم اجتماعي، ص12.
2. مارتين البرو، مقدمات جامعه شناسي، ص56.
3. همان. ص66.
4. علي دلاوري، مباني نظري وعملي پژوهش در علوم انساني واجتماعي، ص 70، با اندکي اقتباس در عبارات آغازين.
5. غلام عباس توسلي، نظريه هاي جامعه شناسي، ص29.
6. همان، ص28.
7. ريمون کيوي و لوک وان کامپنهود، روش تحقيق در علوم اجتماعي، ص 89، 90.
8. همان، ص 92،93.
9. فرامرز رفيع پور، تکنيک هاي خاص تحقيق درعلوم اجتماعي ، ص12.
10. همان، ص 13.
11. functional theory.
12. conflict theory.
13.interactionist.theory.
14.utilitarian theory.
15. اچ. ترنر جاناتان، مفاهيم و کاربردهاي جامعه شناسي، ص 51، 57، 71.
16. ارل ببي، روش هاي تحقيق درعلوم اجتماعي ، ج1، ص98.
17. غلام عباس توسلي، نظريه هاي جامعه شناسي ، ص27.
18. فرامرز رفيع پور، تکنيک هاي خاص تحقيق درعلوم اجتماعي، ص14.
19. همان.
20. همان.
21. فرامرز رفيع پور، تکنيک هاي خاص تحقيق درعلوم اجتماعي، ص 14،15.
22. رک. محمد محمد امزيان، علوم اجتماعي از اثبات گرايي تا هنجارگرايي، ترجمه عبدالقادرسواري، ص 237،238.
 

منبع: تاريخ در آينه پ‍ژوهش-شماره 25
ادامه دارد...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط