تاثير بارداري بر سلامت روان
باوجود عوامل فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و ساير عواملي که موجب مشکل بودن تربيت و پرورش کودکان در دنياي کنوني شدهاند، کماکان بارداري و حاملگي از حوادث مهم در زندگي افراد و زنان شمرده ميشود. زنان اغلب براي اثبات هويت خود زايمان را تجربه ميکنند.
زنان حامله دچار تغييرات زيستي، فيزيولوژيک و روانشناختي بارزي ميشوند. در حقيقت يکي از عوامل بحراني زندگي زن، حاملگي است. با وجودي که اين موضوع فشار زيادي به زنان وارد ميکند، بيشتر زنان به تدريج بر اين فشار غلبه ميکنند و از عهده آن برميآيند. ناسازگاري با شرايط حاملگي ممکن است به ناراحتيهاي شخصي و نيز تزلزل زندگي خانوادگي منجر شود.
نتايج بررسيها نشان داده که زنان براي مادر شدن فشارهاي رواني خيلي بيشتري را نسبت به مردان براي پدر شدن متحمل ميشوند. گرچه بيشتر زنان بالغ فرآيند حاملگي را به خوبي تحمل ميکنند ولي مادران نوجوان مانند بزرگسالان قدرت مدارا با اين دوره را ندارند.
نگرش زنان نسبت به حاملگي بازتاب اعتقادات آنها درباره توليدمثل و حاملگي است. براي مثال، اينکه حاملگي خواسته يا ناخواسته باشد. رابطه بين پدر و کودک، سن پدر و احساس هويت وي نيز در واکنش زنان نسبت به حاملگي و مادر شدن تاثير ميگذارد. مادران و زنان بارداري که تحت استرس قرار دارند بيشتر در معرض خطر سقط جنين، زايمان زودرس و ساير عوارض حاملگي هستند.
بررسيها نشان داده که در خلال حاملگي، احتمال سوءرفتار شوهر با زن افزايش پيدا ميکند و سابقه سقط عمدي يا خود به خودي و مرگ نوزاد در زناني که قرباني بدرفتاري شدهاند بيشتر از زنان گروه شاهدي بوده است که مورد بدرفتاري واقع نشدهاند. نتايج بررسيهاي همهگير شناختي نشان داده که شيوع ناراحتيها و اختلالات رواني در دوران پس از زايمان افزايش مييابد.
بهعنوان نمونه، خطر بستري شدن مادران در بيمارستانهاي رواني با تشخيص اختلالات روانپريشي 22 بار بيشتر از دو سال پيش از حاملگي همين مادران است.
همچنين خطر بستري شدن در بيمارستانهاي رواني نه تنها به دنبال زايمان بلکه به هنگام تولد کودک مرده و با سقط جنين نيز بيشتر است. بهطور کلي اختلالات روانپزشکي پس از زايمان به اين ترتيب دستهبندي ميشوند: غمگيني پس از زايمان، روانپريشي پس از زايمان و افسردگي پس از زايمان که در شماره بعد به بررسي بيشتر آنها خواهيم پرداخت.
منبع: http://www.salamat.com
ae
زنان حامله دچار تغييرات زيستي، فيزيولوژيک و روانشناختي بارزي ميشوند. در حقيقت يکي از عوامل بحراني زندگي زن، حاملگي است. با وجودي که اين موضوع فشار زيادي به زنان وارد ميکند، بيشتر زنان به تدريج بر اين فشار غلبه ميکنند و از عهده آن برميآيند. ناسازگاري با شرايط حاملگي ممکن است به ناراحتيهاي شخصي و نيز تزلزل زندگي خانوادگي منجر شود.
نتايج بررسيها نشان داده که زنان براي مادر شدن فشارهاي رواني خيلي بيشتري را نسبت به مردان براي پدر شدن متحمل ميشوند. گرچه بيشتر زنان بالغ فرآيند حاملگي را به خوبي تحمل ميکنند ولي مادران نوجوان مانند بزرگسالان قدرت مدارا با اين دوره را ندارند.
نگرش زنان نسبت به حاملگي بازتاب اعتقادات آنها درباره توليدمثل و حاملگي است. براي مثال، اينکه حاملگي خواسته يا ناخواسته باشد. رابطه بين پدر و کودک، سن پدر و احساس هويت وي نيز در واکنش زنان نسبت به حاملگي و مادر شدن تاثير ميگذارد. مادران و زنان بارداري که تحت استرس قرار دارند بيشتر در معرض خطر سقط جنين، زايمان زودرس و ساير عوارض حاملگي هستند.
بررسيها نشان داده که در خلال حاملگي، احتمال سوءرفتار شوهر با زن افزايش پيدا ميکند و سابقه سقط عمدي يا خود به خودي و مرگ نوزاد در زناني که قرباني بدرفتاري شدهاند بيشتر از زنان گروه شاهدي بوده است که مورد بدرفتاري واقع نشدهاند. نتايج بررسيهاي همهگير شناختي نشان داده که شيوع ناراحتيها و اختلالات رواني در دوران پس از زايمان افزايش مييابد.
بهعنوان نمونه، خطر بستري شدن مادران در بيمارستانهاي رواني با تشخيص اختلالات روانپريشي 22 بار بيشتر از دو سال پيش از حاملگي همين مادران است.
همچنين خطر بستري شدن در بيمارستانهاي رواني نه تنها به دنبال زايمان بلکه به هنگام تولد کودک مرده و با سقط جنين نيز بيشتر است. بهطور کلي اختلالات روانپزشکي پس از زايمان به اين ترتيب دستهبندي ميشوند: غمگيني پس از زايمان، روانپريشي پس از زايمان و افسردگي پس از زايمان که در شماره بعد به بررسي بيشتر آنها خواهيم پرداخت.
منبع: http://www.salamat.com
ae