موفقيت جوششي است يا کوششي؟

فرض کنيد تمام موجودي مادي‌تان از بين رفته است، آيا هنوز مي‌توانيد خودتان را يک آدم موفق بدانيد يا نه؟ اصلا شما موفقيت را با چه معياري مي‌سنجيد: ثروت، شهرت، علم يا چيزهاي ديگر؟ تاريخ پر است از نمونه‌هاي دلخراش از خودکشي آدم‌هاي ثروتمند يا زندگي پرمشکل ستاره‌هاي مشهور و اگر صادق باشيم، بايد اين واقعيت را قبول کنيم که
يکشنبه، 15 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
موفقيت جوششي است يا کوششي؟

موفقيت جوششي است يا کوششي؟
موفقيت جوششي است يا کوششي؟


 

ترجمه: سحر حبيبي




 
فرض کنيد تمام موجودي مادي‌تان از بين رفته است، آيا هنوز مي‌توانيد خودتان را يک آدم موفق بدانيد يا نه؟ اصلا شما موفقيت را با چه معياري مي‌سنجيد: ثروت، شهرت، علم يا چيزهاي ديگر؟ تاريخ پر است از نمونه‌هاي دلخراش از خودکشي آدم‌هاي ثروتمند يا زندگي پرمشکل ستاره‌هاي مشهور و اگر صادق باشيم، بايد اين واقعيت را قبول کنيم که موفقيت را نمي‌توان صرفا با معيارهاي مادي سنجيد. موفقيت‌هاي ظاهري و مادي، هيچ وقت آن طوري که به نظر مي‌رسند، ماندني و محيرالعقول نيستند.
به روايت آمارهاي سازمان بهداشت جهاني، هر روز، هزار نفر در جهان دست به خودکشي مي‌زنند و بيشتر اين خودکشي‌ها نيز ريشه در شکست‌هاي زندگي دارند. بالا رفتن سرعت زندگي در دنياي ماشيني باعث شده تعداد و سرعت بروز اين شکست‌ها افزايش چشمگيري پيدا کند و زندگي خيلي‌ها را به سمت افسردگي سوق بدهد و به بعضي از آدم‌‌ها اين‌طور القا کند که مرگ تنها راه خلاصي آنها از تحمل مصايب زندگي است. راستي، چرا تعداد خيلي کمي از آدم‌ها در زندگي‌شان به موفقيت واقعي مي‌رسند؟ يعني آنها خوش‌شانس‌ترند يا علت را بايد در جاي ديگري جستجو کرد؟
طي تحقيقاتي که در دوران جواني در زمينه موفقيت‌هاي اقتصادي در بين تاجران و اتاق‌هاي تجارت شرکت‌ها داشته‌ام به اين نتيجه رسيدم که خيلي‌ها در اين تفکرند که موفقيت صرفا نتيجه داشتن توانايي‌ها و استعدادهاي ممتاز و خاصي است و شکست به دليل نبودن اين امتيازات است ولي اين عقيده اين نتيجه را به دنبال دارد که انسان‌هايي که داراي توانايي‌هاي فوق‌العاده نيستند، محکوم به شکست خواهند بود و موفقيت امکاني است که به صورتي شانسي با برخي افراد متولد مي‌شود. من هيچ‌گاه با اين عقيده موافق نبوده‌ام و بعدها آن را ثابت کردم.
گروه ديگري از آدم‌ها، معتقدند که داشتن سرمايه کافي، زمينه‌ساز موفقيت خواهد بود. يعني اين نظريه هم پول را مسوول موفقيت يا شکست‌ها مي‌داند، نه انسان‌ها را. تحقيقات من‌ نشان مي‌دهد که ترکيب عوامل مختلف باعث شکست و موفقيت مي‌شود. رايج‌ترين عاملي که من به آن دست يافتم قرار گرفتن افراد يا عوامل در جاي نادرست‌شان است. بيشتر شکست‌ها به دليل ناهماهنگي و نامتجانس بودن عوامل و جايگاه‌شان است. تحقيق در مورد شکست و موفقيت واقعا مرا مجذوب کرد. تحقيقات من درباره اين موضوع به زودي پايان نگرفت، بلکه مشاهدات و تحليل‌هاي اين مساله تا يک سال ادامه پيدا کرد و هم‌اکنون کاملا مطمئن هستم و درک کرده‌ام که هيچ انساني محکوم به شکست خوردن نيست و موفقيت نيز صرفا اتفاقي نيست. به گمان من، هر فردي به دليل هدفي خاص روي زمين آورده شده است. هر انساني براي رسيدن به موفقيت در زمينه‌اي آفريده شده است. هر فردي بايد از طعم خوش موفقيت لذت ببرد تا بتواند آرامش و شادي را در زندگي‌اي امن و لذت‌بخش و پر از حيات پيدا کند و به هدايايي که خدا در اين راه براي او قرار داده است، برسد. قسمت تراژيک ماجرا همين است که طي قرن‌ها، انسان‌ها، گذشته و هدف از آفرينش را فراموش کرده‌اند؛ اهداف و دلايلي که باعث به وجود آمدن موفقيت مطلوب و واقعي مي‌شود. جهان در طول زمان موفقيت‌هاي واهي انسان‌ها را از ياد خواهد برد اما بيشتر ما اساسا نمي‌دانيم که هستيم و اهداف واقعي زندگي‌مان را نمي‌شناسيم و طبيعتا آنها را دنبال نمي‌کنيم.

موفقيت جوششي است يا کوششي؟

موفقيت را نمي‌شود خريد
 

من فکر مي‌کنم اگر شخصي پيدا شود و بگويد برنامه رسيدن به موفقيت و کاميابي را دارد و تضمين کند که همه کساني که اين طرح را مي‌خرند و اجرا مي‌کنند به موفقيت خواهند رسيد، هزاران هزار گروه از انسان‌ها آن را خواهند خريد. کسي که اين طرح را داشته باشد، احتمالا قول مي‌دهد برنامه‌اش انسان‌ها را به کاميابي و ثروت مي‌رساند و البته با آسان‌ترين و نزديک‌ترين راه و اين‌گونه براي طرح‌اش تبليغ مي‌کند: «ببينيد من چه قدر ثروتمند هستم! شما هم مي‌توانيد.» او در مورد خانه مجلل‌اش و اندازه ثروت‌اش صحبت مي‌کند و آنها را به رخ مي‌کشد و مردم هم آگهي تبليغاتي را در تيتر روزنامه‌ها مي‌بينند و تصميم مي‌گيرند از آن استفاده کنند. براي يک سال از آن استفاده مي‌کنند ولي سرانجام برنامه‌شان از کارافتاده‌ و تکراري مي‌شود. اين موفقيت نه تنها از آغاز واقعي نبوده، بلکه پايدار و بادوام هم نخواهد ببود. اين باعث مي‌شود فرد خودش را به يک شکست‌خورده بزرگ تبديل کند. راه رسيدن به موفقيت واقعي فرمولي نيست که بتوان آن را خريد. شما نمي‌توانيد آن را با پول بخريد. شما مي‌توانيد آن را بدون پول و کاملا مجاني به دست آوريد و اين تضمين وجود ندارد که راه رسيدن به موفقيت‌ نيز آسان است.

مثلا همين آقاي آلبرت هوبارد!
 

من اين امتياز را داشته‌ام که بزرگ‌ترين يا تقريبا بزرگ‌ترين افراد ثروتمند خاص جهان را از نزديک بشناسم. من بسياري از سرمايه‌دارهاي مولتي ميلياردر، مديران بزرگ‌ترين شرکت‌ها و بانک‌ها، دولتمردان حکومت‌ها، ورزشکاران، سخنرانان و دانشمندان بزرگ را شناخته‌ام. براي اکثر آنها موفقيت به معناي مالکيت مالي و برخورداري از دارايي‌هاي مادي و داشتن شأن و مقام بالا در جامعه است. يکي از اين افراد، آلبرت هوبارد، نويسنده پرکار و ناشر مشهور است. او در مسايل مادي، زيرکي و حکمتي شگفت‌انگيز داشته و هوشي سرشار در زمينه طبيعت انسان‌ها دارد. او فهميده که افراد مهم آرزوي تملق دارند؛ هم‌چون بازيگراني که در آرزوي تعريف و تمجيد اطرافيان هستند. او بزرگ‌ترين قسمت موفقيت و خوشبختي خود را با نوشتن مقاله‌ها و عنوان‌هايي در مورد افراد بزرگ و مهم به دست آورده است. آمريکايي‌هاي ثروتمند و مشاهير در ازاي اين مقاله‌ها پاداش‌ها و دستمزدهاي باارزشي به او اهدا مي‌کنند ولي واقعا آيا هوبارد آدم موفقي است؟ او ارزش ماديات را مي‌داند ولي اعتقادات خاص او در را بسته و کليد را دور انداخته است. او ارزش معنويت را درک نمي‌کند. او هيچ‌وقت هدف واقعي زندگي‌اش را درک نمي‌کند. او نمي‌داند عامل اصلي ساختن سرنوشت انسان‌ها چيست؟ او با پشتکار و تلاش فراوان در مسيري اشتباه و دور از موفقيت واقعي به پيش مي‌رود.

موفق‌هاي گرسنه
 

آنهايي که تعريف‌شان از موفقيت، اکتساب حداکثري ماديات، شأن و مقام اجتماعي و لذت‌هاي جسماني است و دوست دارند هميشه عکس‌شان صفحه اول مجله‌ها و روزنامه‌هاي مهم بين‌المللي باشد، هيچ‌‌وقت از خودشان و زندگي‌شان راضي نخواهند شد. هميشه چيزي آنها را قلقلک مي‌دهد؛ چيزي هميشه در درون‌شان گرسنه است و آنها را بي‌قرار و ناراضي نگه مي‌دارد. ممکن است حساب‌هاي بانکي آنها پر باشد ولي زندگي‌شان پوچ است و چيزي که به دست مي‌آورند هيچ‌وقت براي‌شان کافي و رضايت‌بخش نخواهد بود.

کجاي کار مي‌لنگد؟
 

بيشتر آدم‌ها زندگي‌شان را با اهداف نادرست شروع مي‌کنند. آنها ارزش‌هاي واقعي را از غيرواقعي تميز نمي‌دهند و اهداف غلط را پيگيري مي‌کنند. مطمئنا هيچ‌چيز در زندگي مهم‌تر از دانستن اين مساله نيست که اصلا موفقيت واقعي چيست و چگونه بايد به آن دست يافت؟ براي دست‌يابي و فهميدن موفقيت واقعي، پيشنهاد من به شما کتاب آرم آرمسترانگ است که از نظر من، او يک موفق واقعي در زندگي‌ خودش است. اين کتاب از نوشته‌هاي شخصي او درباره هفت قانون رسيدن به موفقيت واقعي است. اين کتاب پر است از تجربيات خردمندانه. او مي‌گويد: «شما نمي‌توانيد موفقيت را با پول بخريد. موفقيت رايگان است و با تفکر و تعيين خواسته‌هاي دقيق شما از زندگي تعريف مي‌شود. البته هيچ تضميني نيست که اين قوانين، آسان‌ترين راه رسيدن به موفقيت واقعي باشد ولي بالاخره راهي است تضمين‌شده به سوي موفقيت واقعي.»
منبع:www.salamat.com



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط