نفس و انسان‏شناسى از منظر فاضلين نراقى (1)

دانشوران و صاحبان نظر و انديشه، از جمله فاضلين نراقى (علامه محمد مهدى نراقى و ملا احمد نراقى) در مباحث نفس و انسان‏شناسى اذعان مى‏دارند آدمى از دو بعد تن و روان تركيب يافته است. (1) تن همان جسم متعلق به آدمى است و شناختن آن آسان است، به تعبير ملا احمد نراقى: «هر كسى را از دو چيز آفريده‏اند، يكى اين بدن
يکشنبه، 15 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نفس و انسان‏شناسى از منظر فاضلين نراقى (1)

نفس و انسان‏شناسى از منظر فاضلين نراقى(1)
نفس و انسان‏شناسى از منظر فاضلين نراقى (1)


 

نويسنده:حسن عاشورى لنگرودى




 

پيشگفتار
 

دانشوران و صاحبان نظر و انديشه، از جمله فاضلين نراقى (علامه محمد مهدى نراقى و ملا احمد نراقى) در مباحث نفس و انسان‏شناسى اذعان مى‏دارند آدمى از دو بعد تن و روان تركيب يافته است. (1) تن همان جسم متعلق به آدمى است و شناختن آن آسان است، به تعبير ملا احمد نراقى: «هر كسى را از دو چيز آفريده‏اند، يكى اين بدن ظاهر [ است] كه آن را تن مى‏گويند و مركب است از گوشت و پوست و استخوان و رگ و پى و غير اين‏ها... و يكى ديگر نفس [ است] كه آن را روح و جان و عقل و دل نيز مى‏گويند... و بدان كه شناختن حقيقت‏بدن امرى است ‏سهل و آسان; زيرا [چنان‏كه] دانستى كه آن از جنس ماديات است و شناختن حقايق ماديات چندان صعوبتى ندارد» . (2) اما شناخت روح و روان بسى دشوار است.
در اين زمينه تعدادى پرسش به ترتيب زير مطرح مى‏گردد:
- حقيقت نفس يا روح چيست؟
- نفس از چه قوايى بهره‏مند است؟
- روابط قواى نفس با هم چگونه است؟
- آيا نفس مادى است‏يا مجرد؟
- آيا بعد از مرگ بدن، نفس يا روح آدمى باقى مى‏ماند يا اين كه با مرگ، بدن نابود مى‏گردد؟
- در صورتى كه نفس پس از مرگ بدن باقى بماند، آيا از احساس لذت و الم بهره‏اى دارد يا نه؟
- كمال نفس به چه چيزى است؟
- نفس از چه راه‏هايى تقويت مى‏شود؟
- خير و سعادت نفس به چه معنا است، آيا سعادت بشر مربوط به نفس است‏يا بدن يا هر دو؟
- براى وصول به سعادت نفس چه راه‏كارهايى وجود دارد؟
- بين روح و بدن آدمى چه نوع ارتباطى برقرار است؟
- آيا نفس آدمى از همان آغاز خلقت از يك تعداد خلق و خوى، بهره‏مند است‏يا نه؟
ما در اين نوشتار در پى پاسخ گويى به اين گونه پرسش‏ها هستيم. آن هم با محور قرار دادن ديدگاه فاضلين نراقى، مولا محمد مهدى و ملا احمد نراقى.

دو نكته آغازين
 

پيش از آغاز بحث نفس‏شناسى ذكر دو نكته را پسنديده مى‏دانيم:

واژگان نفس و انسان.
 

واژه‏ى نفس
 

نفس در لغت ‏به چه معنا است و در قرآن در چه‏گونه جاهايى به كار رفته است؟

نفس در لغت
 

«طبرسى‏» در تفسير مجمع البيان در ذيل آيه‏ى «و ما يخدعون الا انفسهم‏» درباره‏ى معناى واژه‏ى نفس مى‏نويسد: واژه‏ى نفس سه معنا دارد: روح، كالبد، ذات و اصل شى‏ء. (3)
در صحاح اللغة دو معنا براى واژه‏ى نفس بيان شده است: يكى به معناى روح. خرجت نفسه، يعنى: روحش خارج شد. و ديگرى به معناى «خون‏» . نفس سائله، يعنى: خون جهنده. (4)
نفس در قرآن در قرآن واژه نفس در پنج معنا به كار رفته است:
1. به معناى روح. «الله يتوفى الانفس حين موتها» (5) ;
2. به معناى ذات و شخص «واتقوا يوما لاتجزى نفس عن نفس شيئا» (6) ;
3. غرائز و تمايلات نفسانى «وما ابرى‏ء نفسى ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربى‏» (7) ;
4. قلب و باطن شخص «ربكم اعلم بما فى نفوسكم‏» (8) ;
5. بشر، انسان «ياايها الناس اتقوا ربكم الذى خلقكم من نفس واحدة‏» (9) ; (10)
با دقت در معانى ياد شده و نظير آن در آيات قرآنى، مى‏توان گفت كه: واژه‏ى نفس در قرآن به دو معنا به كار رفته است:
1. به معناى غرايز و تمايلات نفسانى كه اشاره به جنبه‏ى حيوانيت نوع بشر است;
2. به معناى حقيقت انسان كه معناى اول، دوم، چهارم و پنجم از معانى مذكور با اندك تسامحى بازگشت‏به همين معنا دارد.
مباحث نفسى كه در اين نوشتار دنبال مى‏شود، نفس به معناى اخير است.

واژه‏ى انسان
 

در قرآن 65 بار واژه‏ى انسان به كار رفته است. با مراجعه به آن‏ها فهميده مى‏شود كه مراد از آن، جسد ظاهرى و همين صورت خاكى نيست; بلكه باطن، استعدادها، عواطف و ديگر ابعاد وجودى او نيز منظور شده است. (11)
آياتى كه از انسان ياد و توصيف شده، دو نوع است. برخى از آيات در مقام معرفى انسان بعد منفى او رامتذكر شده است و برخى بعد مثبت آن را. در آياتى كه در مقام مذمت و بيان بعد منفى انسان نازل شده است، تعبيراتى از قبيل: «ظلوم كفار» (12) ، «عجول‏» (13) ، «يؤوس‏» (14) (نااميد)، «قتور» (15) (بخيل)، «اكثر شى‏ء جدلا» (16) ، (از همه جدل پيشه‏تر)، «خلق الانسان من عجل‏» (17) (شتاب كار، آفريده شده از شتاب)، «كفور» (18) (قدرناشناس)، «خصيم مبين‏» (19) (ستيزه‏جوى آشكار)، «يؤوس قنوط‏» (20) (مايوس نااميد)، (ناسپاس آشكار)، «هلوع‏» (22) (ناشكيبا)، «جزوع‏» (23) (نگران)، «منوع‏» (24) (بخيل)، «يريد الانسان ليفجر امامه‏» (25) (مى‏خواهد در مهلتى كه فراروى خويش دارد بدكارى كند)، «ان الانسان ليطغى‏» (26) (انسان سركش است)، «كنود» (27) (ناسپاس)، «انه لحب الخير لشديد» (28) (او بسيار مال‏دوست است)، «ان الانسان لفى خسر» (29) (انسان در زيان كارى است)، «ظلوم جهول‏» (30) (بسيار ستم‏گر و بسيار نادان) آمده است.
اما آياتى كه در مقام بيان بعد مثبت انسان است، تعبيراتى همانند: «لقد كرمنا بنى آدم‏» (31) (تكريم انسان از جانب خدا)، «رزقناهم من الطيبات‏» (32) (خداوند بهترين و پاكيزه‏ترين روزى را نصيبش نموده است)، «و فضلناهم على كثير ممن خلقنا تفضيلا» (33) (برترى بشر بر بسيارى از آفريدگان)، «هو الذى خلق لكم ما فى الارض جميعا» (34) ; (همه‏ى آفرينش براى انسان است) . انسان امانت‏خداوندى را بر دوش مى‏كشد. «انا عرضنا الامانة على السماوات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها ، انسان خليفة الله است «واذ قال ربك للملائكة انى جاعل فى الارض خليفة‏» (36) ، بشر توانايى تسخير جهان خلقت را دارد «و سخر لكم ما فى السماوات و ما فى الارض جميعا» (37) ، روح خداوندى در آدمى دميده شده است «و نفخت فيه من روحى‏» (38) ، انسان گل سرسبد عالم خلقت و احسن المخلوقين است «فتبارك الله احسن الخالقين‏» (39) . (40)

ارزش معرفت نفس
 

معرفت نفس هم در چهارچوب انديشه‏ى بشرى از ارزش و جاى‏گاه ويژه‏اى بهره‏مند است، و هم در چهار چوب انديشه‏ى دينى.
از زاويه‏ى انديشه‏ى بشرى، چگونگى شناسايى نفس در شكل‏گيرى، هدف مندى و معنادار بودن زندگى بشر تاثير مهمى را به عهده دارد; و از زاويه‏ى انديشه‏ى دينى در گام نهادن فرد در حكمت نظرى و حكمت عملى و نيل به سعادت جاودانه‏اش تاثير قطعى دارد. بدين منظور است كه قرآن، بشر را در جريان جست‏وجوى حقيقت گوش‏زد مى‏كند تا در راه خويشتن‏شناسى گام بردارد «سنريهم آياتنا في الآفاق وفي انفسهم حتى يتبين لهم ا نه الحق‏» (41) .
در روايت نبوى آمده است معرفت نفس خمير مايه‏ى خداشناسى است «اعلمكم بنفسه اعلمكم بربه; داناترين شما به خويشتن، داناترين شما به پروردگار است‏» (42) .
نيز در روايت آمده است: «ان بعض ازواج النبى صلى الله عليه و آله وسلم سالته متى يعرف الانسان ربه؟ فقال: اذا عرف نفسه‏» (43) . يكى از زنان پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم از حضرت پرسيد: چه زمانى آدمى خدايش را مى‏شناسد؟ حضرت در پاسخ فرمود: آن گاه كه به معرفت نفس خويش دست پيدا كند.
امام على بن ابى طالب عليه السلام معرفت نفس را با فضيلت‏ترين معرفت، (44) پر سودترين دانش (45) و بزرگ‏ترين حكمت (46) توصيف نموده و خدا شناسى را منوط به آن دانسته است. (47)
ملا احمد نراقى معرفت نفس راهم مقدمه‏ى خداشناسى معرفى مى‏كند و هم مقدمه‏ى خود سازى و تهذيب نفس، همو مى‏گويد:
«بدان كه كليد سعادت دو جهانى، شناختن نفس خود است; زيرا كه شناختن آدمى خويش را اعانت‏بر شناختن پروردگار خود مى‏نمايد. چنان كه حق تعالى مى‏فرمايد: «سنريهم آياتنا في الآفاق وفي انفسهم حتى يتبين لهم ا نه الحق‏» (48) يعنى زود باشد كه بنماييم به ايشان آثار و قدرت كامله‏ى خود را در عالم نفس‏هاى ايشان، تا معلوم شود ايشان را كه او است پروردگار حق ثابت. و از حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلم منقول است كه: «من عرف نفسه فقد عرف ربه‏» يعنى هر كه بشناسد خود را به تحقيق كه شناخته است پروردگار خود را. و خود اين ظاهر و روشن است كه هر كه خود را نتواند بشناسد، به شناخت ديگرى چون تواند رسيد؟ ! زيرا كه هيچ چيز به تو نزديك‏تر از تو نيست. چون خود را نشناسى ديگرى را چون شناسى؟ !
تو كه در علم خود زبون باشى عارف كردگار چون باشى
و نيز شناختن خود موجب شوق تحصيل كمالات و تهذيب اخلاق و باعث‏سعى در دفع رذايل مى‏گردد; زيرا بعد از آن كه آدمى حقيقت‏خود را شناخت و دانست كه حقيقت او جوهرى است از عالم ملكوت كه به اين عالم جسمانى آمده باشد كه به اين فكر افتد كه چنين جوهر شريف را عبث و بى فايده به اين عالم نفرستاده‏اند و اين گوهر قيمتى را به بازيچه در صندوقچه‏ى بدن ننهاده‏اند و بدين سبب در تحصيل فوايد تعلق نفس به بدن بر مى‏آيد و خود را به تدريج‏به سر منزل شريفى كه بايد مى‏رساند» . (49)

حقيقت نفس
 

درباره‏ى حقيقت نفس سفره‏ى انديشه‏ى عالمان بسى گسترده و متنوع است. «ميرفندرسكى‏» در قصيده‏ى معروفش به برخى از مهم‏ترين اقوال دانش مندان درباره‏ى حقيقت نفس بدين شرح اشاره نموده است:
گفت دانا نفس ما را بعدما حشر است و نشر هر عمل كامروز كرد او را جزا فرداستى نفس را نتوان ستود او را ستودن مشكل است نفس بنده عاشق و معشوق او مولاستى
گفت دانا نفس ما را بعد ما باشد وجود در جزا و در عمل آزاد و بى همتاستى
گفت دانا نفس را آغاز و انجامى بود گفت دانا نفس بى انجام و بى مبداستى
گفت دانا نفس ما را ماضى و حال است پس آتش و آب و هوا و اسفل و اعلاستى
گفت دانا نفس ما را بعد ما نبود وجود مى‏نمايد بعدما نفسى كه او ماراستى
گفت دانا نفس هم با جا و هم بى جا بود گفت دانا نفس نى بى‏جا و نى با جاستى
گفت دانا نفس را وصفى نيارم هيچ گفت نه به شرط شيئ باشد نه به شرط لاستى
گفت دانا اين سخن‏ها هر كسى از وهم خويش در نيايد گفته را كاين گفته معماستى
هر يكى دارد دليل از گفته‏ى جمله در بحث و نزاع و شورش و غوغاستى
شيخ بهايى چهارده قول درباره‏ى حقيقت نفس بيان داشته است. او در كشكول (50) مى‏نويسد: «مذاهب و اقوال در حقيقت نفس; يعنى آن كه هر كس به قول خود «من‏» به آن اشاره مى‏كند، بسيار است. و آن چه بر السنه داير است و در كتاب‏هاى مشهور آمده است، چهارده قول يا مذهب است. بدين شرح:
1- اين هيكل محسوس كه از آن به بدن تعبير مى‏شود;
2- قلب; يعنى عضو صنوبرى لحمانى مخصوص;
3- دماغ;
4- اجزاى لا يتجزاى در قلب;
5- اعضاى اصليه‏ى رشد و نمو يافته از ماء الحياة بشرى;
6- مزاج;
7- روح حيوانى;
8- آب [ آب سارى در بدن] ;
9- آتش و حرارت غريزى;
10- نفس [دم] ;
11- خود واجب الوجود (51) ;
12- اركان اربعه، يا اخلاط اربعه (صفرا، دم، بلغم و سودا) ;
13- صورت نوعيه قائم به ماده;
14- جوهر مجرد از ماده‏ى جسمانى و عوارض جسمانى، او در تدبير و تصرف به بدن تعلق دارد، و با مرگ، اين تعلق قطع مى‏شود.
شيخ بهايى بعد از نقل اين اقوال مى‏نويسد: اين قول چهاردهم، مذهب حكماى الهى و بزرگان صوفيه و اشراقيون است، و نيز بزرگان علم كلام، مانند امام «فخر رازى‏» ، «غزالى‏» ، «محقق طوسى‏» و ديگران همين نظر را پذيرفته‏اند و تمامى كتاب‏هاى آسمانى و همه‏ى اخبار پيامبران و امارات حدسى و مكاشفات ذوقى به همين قول ختم مى‏شود. (52)
ملا محمد مهدى فاضل نراقى نيز همين قول را پسنديده و در معناى نفس بيان داشته است: «تعريف نفس اين است كه جوهرى ملكوتى است كه در حاجات خود بدن را به كار مى‏گيرد و همو حقيقت و ذات انسان است و اندام‏ها و قوا آلات او است; زيرا كه فعل آن‏ها به نفس وابسته است، و او را بر حسب اعتبارات مختلف نام‏هايى است. گاهى او را «روح‏» نامند; زيرا زندگى تن به آن بستگى دارد، و گاهى «عقل‏» نامند; زيرا ادراك معقولات مى‏كند، و زمانى «قلب‏» خوانند; زيرا به وسيله‏ى خاطرات دگرگون مى‏شود» . (53)
همين جوهر مجرد به لحاظ تعلق به بدن و تدبير در آن «نفس‏» است و با قطع نظر از اين لحاظ «عقل‏» است. تجرد عقل هم در ذات است و هم در فعل; ولى تجرد نفس تنها در ذات است.
نفس را چون بندها بگسيخت‏يابد نام عقل چون به بى‏بندى رسى بند دگر برجاستى
ارتباط نفس و بدن حال همين نفس، يا روح با بدن چگونه و چه نحوه ارتباط دارد؟
براى پاسخ اين سؤال لازم است از منظر ديگرى به حقيقت نفس پرداخته شود.
ادامه دارد ...

پى‏نوشت‏ها:
 

1) ر ك: ملا مهدى نراقى، جامع السعادات، طبع نجف، ج 1، ص 32.
2) ملا احمد نراقى، معراج السعادة، ص 8.
3) طبرسى، مجمع البيان، ج 1، ص 46.
4) صحاح اللغة، كلمه‏ى نفس.
5) زمر (39)، آيه‏ى 42.
6) بقره (2)، آيه‏ى 48.
7) يوسف (12)، آيه‏ى 53.
8) اسراء (17)، آيه‏ى 25.
9) نساء (4)، آيه‏ى 1.
10) سيد على اكبر قرشى، قاموس قرآن، ج 7، ص 94 و 95.
11) همان، ج 1، ص 132.
12) ابراهيم (14)، آيه‏ى 34.
13) اسراء (17)، آيه‏ى 11.
14) اسراء (17)، آيه‏ى 83.
15) اسراء (17)، آيه‏ى 100.
16) كهف (18)، آيه‏ى 54.
17) انبياء (21)، آيه‏ى 37.
18) حج (22)، آيه‏ى 66.
19) يس (36)، آيه‏ى 77.
20) فصلت (9)، آيه‏ى 49.
21) زخرف (43)، آيه‏ى 15.
22) معارج (70)، آيه‏ى 19.
23) معارج (70)، آيه‏ى 20.
24) معارج (70)، آيه‏ى 21.
25) قيامت (75)، آيه‏ى 5.
26) علق (96)، آيه‏ى 6.
27) عاديات (100)، آيه‏ى 6.
28) عاديات (100)، آيه‏ى 8.
29) عصر (110)، آيه‏ى 2.
30) احزاب (33)، آيه‏ى 72.
31) اسراء (17)، آيه‏ى 70.
32) همان.
33) همان.
34) بقره (2)، آيه‏ى 29.
35) احزاب (33)، آيه‏ى 72.
36) بقره (2)، آيه‏ى 30.
37) مجادله (58)، آيه‏ى 13.
38) حج (22)، آيه‏ى 12.
39) مؤمنون (23)، آيه‏ى 14.
40) ر.ك: خرمشاهى، دانشنامه قرآن، ج 1، ص 306 و 307.
41) فصلت (41)، آيه‏ى 53.
42) سيد مرتضى، غرر و درر، ج‏2، ص 329، طبع مصر، نقل از معرفت نفس، حسن‏زاده، ج 3، ص 433.
43) سيد مرتضى، غرر و درر، ج 1، ص 274; نقل از همان، ص 433.
44) آمدى، غرر الحكم، افضل المعرفة معرفة الانسان، ج‏2، ص 386.
45) آمدى، غرر الحكم، معرفة النفس انفع المعارف، ج 6، ص 148.
46) همان، اعظم الحكمة معرفة الناس نفسه، ج‏2، ص 419.
47) همان، من عرف نفسه عرف ربه، ج 5، ص 194.
48) فصلت (41)، آيه‏ى 53.
49) ملا احمد نراقى، معراج السعادة، ص 6 و 7.
50) شيخ بهايى، كشكول، طبع نجم الدوله، ص 564، نقل از: حسن زاده، معرفت نفس، ج 3، ص 437 و 438.
51) برخى از فلاسفه‏ى قديم مى‏گفتند: نفس، قديم بالذات است و قديم بالذات هم يكى بيش نيست.
52) معرفت نفس، ص 438.
53) جامع السعادات (ترجمه)، ج‏1، ص 69.
 

منبع: www.naraqi.com



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
چگونه ترجمه را به یک حرفه درآمدزا تبدیل کنیم؟
چگونه ترجمه را به یک حرفه درآمدزا تبدیل کنیم؟
حکمت | هم نشینی با دانشمندان / استاد توکلی
play_arrow
حکمت | هم نشینی با دانشمندان / استاد توکلی
تصاویری از عملیات پدافندی مقابل بمب سنگرشکن در نطنز
play_arrow
تصاویری از عملیات پدافندی مقابل بمب سنگرشکن در نطنز
مهدی طارمی دربی میلان را به آتش کشید
play_arrow
مهدی طارمی دربی میلان را به آتش کشید
ماجرای استعفای نخست وزیر کانادا
play_arrow
ماجرای استعفای نخست وزیر کانادا
تصاویر باورنکردنی از پرواز یک مرغ در یک مسافت طولانی
play_arrow
تصاویر باورنکردنی از پرواز یک مرغ در یک مسافت طولانی
کاهش انرژی با عایق نانویی
play_arrow
کاهش انرژی با عایق نانویی
ویدیویی با بازدید میلیونی؛ سرسره بازی یک کلاغ روی برف!
play_arrow
ویدیویی با بازدید میلیونی؛ سرسره بازی یک کلاغ روی برف!
خاطره‌ای عجیب از رزمنده جانباز دفاع مقدس
play_arrow
خاطره‌ای عجیب از رزمنده جانباز دفاع مقدس
رفتار شهید کاظمی زمانی که متوجه سرماخوردگی یک سرباز شد!
play_arrow
رفتار شهید کاظمی زمانی که متوجه سرماخوردگی یک سرباز شد!
حیرت مقام اسرائیلی از میزان حجم جاسوسی اسرائلی‌ها برای ایران!
play_arrow
حیرت مقام اسرائیلی از میزان حجم جاسوسی اسرائلی‌ها برای ایران!
مراحل جذاب ساخت تابه استیل
play_arrow
مراحل جذاب ساخت تابه استیل
خاطره جالب دیپلمات ایرانی از جمله سفیر زن اسلواکی خطاب به او بعد از عدم دست دادن
play_arrow
خاطره جالب دیپلمات ایرانی از جمله سفیر زن اسلواکی خطاب به او بعد از عدم دست دادن
توضیحات دادستان رشت درباره حادثه گروگانگیری یک خانواده پنج نفره به مدت دو سال در گرگان
play_arrow
توضیحات دادستان رشت درباره حادثه گروگانگیری یک خانواده پنج نفره به مدت دو سال در گرگان
رمزگشایی از حرکت نمادین انگشت در دعای (یا مَنْ اَرْجُوهُ)
رمزگشایی از حرکت نمادین انگشت در دعای (یا مَنْ اَرْجُوهُ)