نفس و انسان‏شناسى از منظر فاضلين نراقى(3)

مولا محمد مهدى نراقى و ملا احمد نراقى براى نفس چهار قوه به نام‏هاى قوه‏ى عاقله، قوه‏ى شهويه، قوه‏ى غضبيه و قوه‏ى واهمه ذكر كرده‏اند و در دو كتاب اخلاقى «جامع السعادة‏» و «معراج السعادة‏» مباحث اخلاقى را بر اساس همين چهار قوه تبويب نموده‏اند. مولا محمد مهدى نراقى مى‏نويسد:
يکشنبه، 15 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نفس و انسان‏شناسى از منظر فاضلين نراقى(3)

نفس و انسان‏شناسى از منظر فاضلين نراقى(3)
نفس و انسان‏شناسى از منظر فاضلين نراقى(3)


 

نويسنده:حسن عاشورى لنگرودى




 

قواى نفس
 

مولا محمد مهدى نراقى و ملا احمد نراقى براى نفس چهار قوه به نام‏هاى قوه‏ى عاقله، قوه‏ى شهويه، قوه‏ى غضبيه و قوه‏ى واهمه ذكر كرده‏اند و در دو كتاب اخلاقى «جامع السعادة‏» و «معراج السعادة‏» مباحث اخلاقى را بر اساس همين چهار قوه تبويب نموده‏اند. مولا محمد مهدى نراقى مى‏نويسد:
«نفس را چهار قوه يا نيرو است: قوه‏ى عقلانى فرشته صفت، قوه‏ى غضب درنده خو، قوه‏ى شهوت حيوانى و قوه‏ى وهمى شيطانى‏» . (71)
سپس در بيان ميدان فعاليت و فوايد اين قوا مى‏نويسد: «كار و شان نيروى عقلانى، ادراك حقايق امور و تمييز بين خير و شر و فرمان دادن به افعال نيك و نهى از صفات زشت است.
نيروى خشم موجب صدور افعال درندگان از قبيل كينه و دشمنى و آزار رساندن به مردم است.
و از نيروى شهوت جز كارهاى حيوانات; يعنى شكم پرستى و شهوت رانى جنسى بر نمى‏آيد.
و كار قوه‏ى واهمه (شيطانى) استنباط انواع مكر و حيله و رسيدن به اغراض خود با نيرنگ و فريب است. اما هر يك از اين قوا را فايده‏اى است.
فايده‏ى قوه‏ى شهويه حفظ و ادامه‏ى حيات بدن است كه آلت تحصيل كمال براى نفس است.
و فايده‏ى وجود قوه‏ى غضبيه اين است كه حدت و تندى قواى شهوى و شيطانى را در هم بشكند و هنگامى كه آن دو بخواهند در شهوات و فريب كارى فرو روند و در آن‏ها پافشارى كنند آن‏ها را تحت قهر و غلبه‏ى خود درآورد زيرا آن دو قوه به آسانى از عقل اطاعت نمى‏كنند» . (72)

تقابل بين قوا
 

فاضل نراقى سپس در صدد بيان روابط قواى مذكور برمى آيد و چنين مى‏نويسد: «و چون قواى نفس، متخالف و در كشمكش‏اند مادام كه يكى از آن‏ها غلبه نكند، نفس در مرتبه و عالم خاص خود وارد نمى‏شود، بلكه همواره عرصه‏ى نزاع و كشمكش براى آثار مختلف و احكام متباين است تا آن كه يكى از آن‏ها پيروز و چيره شود و آثار آن پديدار گردد و به عالم ويژه‏ى خود در آيد.
و چون قوه‏ى عاقله از سنخ ملايكه و قوه‏ى واهمه از حزب ابليسان و قوه‏ى غضبيه از مرتبه و افق درندگان و قوه‏ى شهويه از عالم چهار پايان است; بنابراين، بر حسب غلبه‏ى يكى از اين‏ها نفس يا فرشته، يا شيطان، يا سگ و يا گراز خواهد بود» . (73)

نفس و عقل
 

به نظر مى‏رسد كه با توجه به متون دينى و رواياتى كه در زمينه نفس موجود است، براى نفس دو قوه‏ى متخالف و يا متضاد وجود دارد; نه چهار قوا. يكى قوه‏ى عاقله‏است و متضاد آن هواى نفس كه به آن جهل و شهوت هم گفته‏اند; البته شهوت به معناى عام كه برابر است‏با هواى نفس و اين شامل همه‏ى آن قواى سه گانه‏اى را كه در برابر عقل قرار گرفته‏اند، مى‏شود.
دليل اين سخن روايات فراوانى است كه از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و اهل بيت آن حضرت به ما رسيده است كه «ثقة الاسلام كلينى‏» در كتاب «العقل و الجهل‏» اصول كافى آن‏ها را جمع كرده است. نام گذارى كتاب به «كتاب عقل و جهل‏» گوياى همين سخن است كه در نفس آدمى دو نيروى متضاد به نام عقل و ضد آن جهل وجود دارد.
در يكى از روايات اين كتاب آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «خداوند عقل را آفريد و براى آن لشكريان فراوان قرار داد. و سپس جهل را آفريد و براى آن نيز لشكريان فراوان قرار داد. حضرت در ادامه مى‏فرمايد: هفتاد و پنج لشكر براى عقل است همانند: ايمان، عدل، رحمت، عفت و... و هفتاد و پنج لشكر براى جهل است، هم چون: كفر، جور، غضب، تهتك و...» . (74)
امام صادق عليه السلام در اين روايت تمامى صفات خوب و ملكات فاضله را به عنوان لشكر عقل بر شمردند و متضاد آن‏ها را به عنوان لشكريان جهل، كه يكى از آن‏ها غضب است. و غضب را نيز يكى از لشكريان جهل به حساب آورده است; يعنى غضب يك قوه در برابر، و هم‏عرض با قوه شهويه نيست. بلكه يكى از ابعاد قوه‏ى شهويه است.
در روايتى از امام على عليه السلام نقل شده است كه حضرت فرمود: «شيطان كل انسان نفسه; شيطان هر فردى هواى نفسش است‏» . (75)
در روايتى ديگر آمده كه امام على عليه السلام در مقايسه‏اى بين خلقت فرشتگان، چهارپايان و انسان مى‏فرمايد: در خلقت و سرشت فرشتگان تنها عقل قرار دارد، نه شهوت و در خلقت‏حيوانات و چهار پايان تنها شهوت نهفته است نه عقل. اما در خلقت‏بشر هم عقل قرار دارد و هم شهوت. حضرت سپس مى‏افزايد كه ميدان زندگى اختيارى بشر تضاد و تنازع بين همين دو قوه‏ى عقل و شهوت است. اگر آدمى در اين كشمكش بين عقل و شهوت جانب عقل را بگيرد و شهوت را مغلوب نمايد، مقام او از فرشتگان برتر است; اما اگر جانب هواى نفس را بگيرد و عقل را مغلوب نمايد، او از مقام انسانيت تنزل مى‏كند و به موقعيت چهارپايان مى‏رسد. (76)
كوتاه سخن اين كه: در نفس آدمى دو قوه‏ى متضاد وجود دارد، يكى عقل است كه آدمى را به سوى ملكوت رهبرى مى‏كند و ديگرى هواى نفس و يا شهوت كه آدمى را به پستى و پرتگاه سقوط مى‏كشاند. و انسان با قدرت تصميم‏گيرى و اختيارى كه دارد هر كدام را گزينش كند، به همان سمت و سوى انتخاب شده، زندگى خويش را ورق مى‏زند.

اوصاف نفس
 

نفس با توجه به دو قوه‏ى متضادى كه دارد، از وصف‏هايى بهره‏مند است. قرآن از نفس انسانى با وصف‏هاى «مطمئنه‏» ، «لوامه‏» و «اماره‏» ياد كرده است. مرحوم مولا محمد مهدى نراقى در اين باره گفته است:
«گفته شده است كه آن چه در قرآن به عنوان نفس «مطمئنه‏» (با آرامش) و نفس «لوامه‏» (ملامت‏گر) و نفس «اماره‏» (فرمان دهنده‏ى به بدى و گناه)، وارد شده است، اشاره به اين قواى سه گانه; يعنى «عاقله‏» ، «سبعيه‏» و «بهيميه‏» است‏» . (77)
فاضل نراقى سپس اين گفته را مردود مى‏شمارد و مى‏گويد: «و حق اين است كه اين‏ها اوصاف سه‏گانه‏ى نفس بر حسب اختلاف احوال نفس است; يعنى اگر قوه‏ى عاقله‏ى نفس بر سه قوه‏ى ديگر پيروز شد و آن‏ها مقهور و مطيع آن شدند و اضطراب قوه‏ى عاقله كه حاصل از دفاع او است ‏بر طرف شد، به دليل سكون و آرامشى كه در آن موقع تحت اوامر و نواهى او برايش پديد آمده است و به واسطه‏ى ميل به ملايمات خود كه مقتضى و فراخور طبيعت و خلقت او است، «مطمئنه‏» ناميده مى‏شود.
و اگر قوه‏ى عاقله به چنين غلبه‏اى دست نيافته و در مقام كشمكش و دفاع است، هر زمان كه عقل به سبب ارتكاب معاصى مغلوب شد، ولى براى نفس ملامت و ندامت رخ نمود «لوامه‏» ناميده مى‏شود.
و اگر قوه‏ى عاقله بدون دفاع تسليم و مغلوب شد، «امارة بالسوء» ناميده مى‏شود; زيرا هنگامى كه نيروى عقل را از دست داد و بدون مدافعه مطيع قواى شيطانى شد، چنان است كه گويى امر كننده‏ى به بدى است‏» . (78)

خلق و خوى نفس
 

آيا نفس در همان اوان خلقت و زندگى خود از يك تعداد ملكات اخلاقى بهره‏مند است‏يا نه؟ و اگر بهره‏مند است، اين خلق و خوها، فضايل اخلاقى است، يا در زمره رذايل اخلاقى؟ و اگر نفس فاقد خلق و خوى است، چگونه اين‏ها براى او حاصل مى‏شود؟
فاضل نراقى، مولا محمد مهدى در مورد سؤال اول مى‏گويد:
«نفس از آغاز خلقت از همه‏ى خلق و خوى‏ها و ملكات عارى و تهى است. و فعليتى ندارد، بلكه صرفا بالقوه است‏» . (79)
اما اين كه اين‏ها چگونه براى نفس حاصل مى‏شود، مى‏گويد: اين‏ها با تكرار و ممارست در عمل حاصل مى‏شوند; چون كه براى اخلاق ملكات راسخه‏اى در ذهن وجود دارد، در معناى ملكه، ممارست و تكرار در عمل نهفته است. اگر كسى براى اولين بار به فقيرى كمك كند، به او نمى‏گويند كه سخى و بخشنده است چون كه هنوز صفت اخلاقى جود و بخشندگى و سخاوت در نفس او رسوخ نكرده است. كم كم بر اثر تكرار و ممارست در عمل صفت جود و بخشندگى در نفس او جا مى‏گيرد و سخى مى‏شود. علماى اخلاق آن اولى را مى‏گويند «حال‏» - حال يعنى صفت نفسانى زودگذر - و اين دومى را مى‏گويند «ملكه‏» - ملكه، يعنى صفت نفسانى ريشه‏دار و راسخه‏اى در ذهن - .
بنابراين ملكات و خلق و خوى آدمى با ممارست، تمرين و تكرار حاصل مى‏شود.
فاضل نراقى ملا احمد، در اين باره مى‏گويد:
«بدان كه هر نفسى در مبادى آفرينش و آغاز طفوليت از جميع صفات و ملكات خالى است; مانند صفحه‏اى كه ساده [و خالى] از نقش و صورت باشد، و حصول ملكات و تحقق به واسطه‏ى تكرار اعمال و افعال مقتضيه‏ى آن‏ها است و هر عملى كه يك مرتبه سر زد اثرى از آن در دل حاصل و در مرتبه‏ى دوم آن اثر بيش‏تر مى‏شود تا بعد از تكرار عمل، اثر مستحكم و ثابت مى‏گردد و ملكه‏ى راسخه مى‏شود» . (80)

سعادت نفس
 

فاضلين نراقى مى‏گويند كه نفس با حركت استكمالى خويش به خوشنودى و درك لذت معنوى نايل مى‏گردد. حركت استكمالى نفس در دو قوه متمركز مى‏شود، يكى قوه‏ى نظرى است كه غايتش دست‏يابى به شناخت راستين و توحيد و عرفان است; و ديگرى و «تحليه‏» (82) است. اين تلبس نفس به صفات مثبت، چون كه ثابت و راسخ در نفس مى‏شود، هميشگى مى‏گردد; بنابراين، فضايل اخلاقى مايه‏ى سعادت جاويدان و رذايل اخلاقى مايه‏ى بدبختى هميشگى است. و سعادت نفس با فضايل اخلاقى و تهذيب نفس گره خورده است. هدف از مباحث تربيتى و اخلاقى تهذيب نفس و هدف از تهذيب نفس دست‏يافتن به رستگارى و سعادت است. حال سخن در اين است كه رستگارى نفس چيست؟ آيا سعادت به بدن مربوط است؟ آيا رستگارى نفس به زندگى قبل از مرگ مربوط است‏يا نه؟
فاضل نراقى، مولا محمد مهدى، درباره‏ى حقيقت‏سعادت مى‏گويد كه از نظر حكما و فلاسفه، حقيقت‏سعادت نفس همان «بهره مندى نفس از عقل و علم‏» است. از نظر عرفا و متصوفه، حقيقت‏سعادت «عشق‏» است. نفس سعادت‏مند، عارف و عاشق پاك باخته‏ى ذات اقدس اله است. و از نظر اهل حديث و ظاهر گرايان، ترك دنيا و زاهدانه زيستن حقيقت و روح سعادت است. اما خود مولا محمد مهدى نراقى مى‏گويد كه حقيقت‏سعادت نفس چيزى جز معارف حقيقى و اخلاق پاك نيست كه اين حب و انس با خدا، ابتهاجات عقلى و لذات روحانى را شامل مى‏شود. آن گاه مى‏گويد: اين سخن جامع بين ديدگاههاى عرفا، حكما و اهل حديث است. (83)
اما اين كه سعادت نفس مربوط به زندگى دنيوى و امور مربوط به بدن هم مى‏شود يا نه؟ فاضل نراقى مى‏گويد:
«حكيمان نخستين از آن جا كه سعادت جسمانى و بدنى را نفى مى‏نمودند، تصريح كردند كه سعادت بزرگ مادام كه نفس وابسته به بدن و آلوده به كدورت‏هاى طبيعت و اشتغالات مادى است، حاصل نمى‏شود; بلكه حصول آن در اين حالت ميسر نيست; زيرا سعادت مطلق براى نفس مادام كه به اشراقات عقلى و انوار الهى روشن نشود، به طورى كه تام و تمام ناميده شود، حاصل نخواهد شد. و اين مقام موقوف است‏به رهايى تام او از ظلمت جهان مادى.
اما معلم اول (ارسطو) و پيروان وى بر اين عقيده‏اند كه حصول سعادت عظما براى نفس با تعلق به بدن نيز ممكن است; زيرا حصول آن براى كسانى كه همه‏ى فضايل را در خود جمع دارند و به تكميل ديگران نيز اشتغال مى‏ورزند، آشكار است. و چقدر ناروا و ناپسند است كه گفته شود: چنين كسانى وقتى زنده‏اند، ناقص‏اند و هنگامى كه مرگ آنان فرا رسد تام و كامل مى‏شوند....
اما حكماى اسلام معتقداند كه سعادت در زندگان تمام و كامل نمى‏شود; مگر اين كه همه‏ى كمالات متعلق به روح و بدن در آنان جمع شود. و پايين‏ترين مرتبه‏ى كمالات اين است كه سعادت بدنى بر سعادت نفسانى بالفعل غالب شود; مگر اين كه در آن حال شوق به سعادت نفسانى و حرص بر اكتساب كمالات انسانى فزون‏تر و غالب‏تر باشد. و بالاترين مرتبه‏ى سعادت اين است كه هم فعليت و هم شوق براى كمال و سعادت روحى بيش‏تر باشد; اگر چه توجه و التفات به اين دنيا و تنظيم امور آن بالعرض رخ خواهد داد.
و اما درباره‏ى گذشتگان كه از امور بدنى بى‏نيازاند سعادتشان فقط به نفس بستگى دارد; يعنى سعادت آنان مختص به ملكات فاضله و علوم حقيقى يقينى و وصول به مشاهده‏ى جمال ابدى و ديدار جلال سرمدى است‏» . (84)
مرحوم نراقى بعد از بيان اين سه قول در مورد حقيقت و محدوده‏ى سعادت نفس مى‏گويد:
«و در نزد ما قول درست و حق و شايسته‏ى انتخاب همين [قول حكماى اسلام ] است‏» . (85)

راه‏كارها براى سعادت نفس
 

فاضلين نراقى در «جامع السعادات‏» و «معراج السعادة‏» راه كارها براى سعادت مندى نفس را در ضمن مثالى اين گونه بيان مى‏كنند. ايشان مى‏گويند: عقل تاجر راه آخرت و سرمايه‏اش عمر و مدت، دوره‏ى زندگانى دنيوى است. و نفس در اين تجارت يار و مددكار و مباشر فعل او است. سود اين تجارت، اخلاق فاضله و اعمال صالحه است كه وسيله‏ى نيل به نعمت‏هاى ابدى و سعادت سرمدى براى نفس است. و زيانش گناهان و بدى‏ها و اخلاق ناشايست است كه موجب عذاب جاويدان و سقوط در جهنم مى‏شود.
همان گونه كه بازرگان با مباشر و شريك خويش;
اولا: در آغاز عهد و پيمان مى‏بندد كه چگونه رفتار كند;
ثانيا: مراقب او مى‏شود ;
ثالثا: در موعد مقرر حساب رسى مى‏كند;
و رابعا: اگر زيانى متوجه سرمايه شد، با او برخورد مى‏كند و او را مورد عتاب و عقاب قرار مى‏دهد; آدمى هم بايد با نفس خود چنين كند.
بايد به مرابطه و نگاه‏بانى از نفس خود بپردازد كه اين مركب از چهار چيز است:

1- مشارطه (شرط كردن)
 

در اولين قدم بايد با نفس خود شرط كند كه مرتكب گناهان نگردد و در طاعات واجب كوتاهى نكند;

2- مراقبت
 

بعد از قدم اول بايد مراقب باشد; بدين معنا كه در هر كارى كه قصد دارد انجام دهد، بايد مراقب نفس خود باشد. و آن را با چشم پاسبان و نگهبان بنگرد كه اگر آن را به خود واگذارد به سركشى و فساد گرايش پيدا مى‏كند. سپس در هر حركت و سكونى، خدا را در نظر آورد، به اين كه خداى تعالى از قلب‏ها، نيت‏ها و امور پنهان و آشكار آگاه است. و بر كارهاى بندگانش مراقبت مى‏كند; خودش فرمود: «ان الله كان عليكم رقيبا» (86) خداوند ديده‏بان و مراقب شما است.
لازمه‏ى گام نهادن به «مراقبت‏» كه دومين مرحله‏ى «مرابطه‏» شمرده شده، اين است كه آدمى به اين باور رسيده باشد كه خداى سبحان به تمامى اعمال بندگان، حتى امور پنهانى و نيت‏هاى آنان آگاه است.
انسان‏ها از نظر رسيدن به اين باور و يقين به دو دسته‏ى مقربان و پارسايان (اصحاب اليمين) تقسيم مى‏شوند. مقربان كسانى هستند كه پيوسته مستغرق جلال و عظمت‏خداونداند و هيچ التفاتى به غير خدا ندارند. مراقبت آنان اين است كه جز مت‏خداوندى دغدغه‏اى نداشته باشند. پارسايان كسانى هستند كه نسبت‏به مقربان يك درجه پايين‏تر اند. اين‏ها به يقين مى‏دانند كه خداوند سبحان بر ظاهر و باطن افراد مطلع است; ليكن در جلال و عظمت او مدهوش و مستغرق نشده‏اند; بلكه شرم از خدا بر آنان غلبه دارد; از اين رو، به كارى اقدام نمى‏كنند، مگر بعد از تانى و درنگ.
حالات پارسايان از سه صورت بيرون نيست: «طاعت‏» ، «معصيت‏» ، «مباح‏» .
مراقبت در طاعت اين است كه كردارش با قصد قربت و اخلاص و حضور دل و طلب كمال و همراه با پاس دارى و دور نگه داشتن آن، از آفات و مراعات ادب صورت پذيرد.
مراقبت در معصيت اين است كه بعد از معصيت، توبه و پشيمانى و باز ايستادن از گناه و شرمنده شدن و پوشاندن گناهان با كفاره پديد آيد.
مراقبت در مباح توسط مراعات ادب است. مانند رعايت آداب غذا خوردن، آداب خوابيدن و...

3- محاسبه
 

در سومين گام در مسير مرابطه بايد در هر شبانه روز، وقتى را براى محاسبه‏ى نفس اختصاص دهد. و كارهايى را كه در طول روز انجام داده است، با دقت‏حساب رسى كند (قبل از آن كه در قيامت‏خداوند اعمالش را محاسبه نمايد) .
طى كردن محاسبه به اين است كه ابتدا از نفس خويش واجبات را حساب رسى كند; اگر خوب به جا آورده است، به پاس اين موفقيت‏خداى را سپاس گويد، و نفس خويش را براى انجام مانند آن ترغيب نمايد و اگر چيزى از واجبات را ترك كرده است، قضاى آن را مطالبه نمايد. و اگر به نحو كامل به جا نياورده است، خويشتن را به انجام نوافل مجبور نمايد، كه با اين كار نقص فرايض جبران مى‏شود.
و اگر گناهى مرتكب شده است، در مقام نكوهش و عتاب بر آيد و آن را به تلافى و تدارك آن چه را كه كوتاهى كرده است، وا دارد.

4- معاقبه
 

بعد از محاسبه، در گام چهارم نوبت‏به معاقبه مى‏رسد. حال اگر بعد از محاسبه، معلوم شد كه نفس در انجام واجبات و ترك محرمات از خود ضعفى نشان داده است، آن را با بازخواست و مورد خطاب قرار دهد و مؤاخذه‏اش كند و سپس به پند و اندرز آن مبادرت ورزد و سرانجام، نفس را ملزم كند كه ضعف‏ها را تدارك نمايد.

راه علاج
 

الزام نفس به تدارك و جبران ضعف‏ها مشكل است. براى موفقيت در اين حركت دو راه وجود دارد:
راه اول: يادآورى و تذكر نفس به اخبارى كه در فضيلت رياضت نفس وارد شده است; مانند اين روايت كه امام هشتم عليه السلام فرمود: خير و سعادت دنيا و آخرت به اين است كه آدمى با خواهش‏هاى نفسانى‏اش مخالفت نمايد. (87)
راه دوم: معاشرت و هم‏نشينى با اهل مجاهدت است. آدمى با ملاحظه‏ى احوال و مشاهده‏ى اعمال پارسايان و مقربان در مسير رياضت نفس قرار مى‏گيرد. خود همين هم‏نشينى با خوبان كمك شايانى است در مسير تهذيب نفس. (88)

خلاصه و جمع‏بندى
 

در مباحث نفس و انسان‏شناسى، ديدگاه فاضلين نراقى را در دوازده بخش بدين شرح بيان مى‏داريم:
1- آدمى مركب از نفس و بدن است. «بدن‏» مادى است و با مرگ متلاشى مى‏شود، ولى «نفس‏» مجرد است و بعد از مرگ بدن به حيات خويش ادامه مى‏دهد;
2- التذاذ نفس به اين است كه به سوى كمال وجوديش نايل گردد;
3- نفس دو قوه‏ى نظرى و عملى دارد. كمال قوه‏ى نظرى شناخت راستين خدا و جهان يا حكمت نظرى است; و كمال قوه‏ى عملى عبادت خالصانه، تهذيب نفس يا حكمت عملى است;
4- فضايل اخلاقى مايه‏ى خوش بختى و سعادت جاويدان; و رذايل اخلاقى مايه‏ى بدبختى و شقاوت جاويدان نفس است;
5- دست‏يازيدن به زندگى حقيقى مشروط به تلاش نفس در دو بعد، كسب فضايل و رفع رذايل اخلاقى است;
6- فضايل اخلاقى همان اعتدال در خلق و خوها است و رذايل اخلاقى افراط و تفريط در آن‏ها;
7- بدون تخليه (طرد رذايل)، تحليه (كسب فضايل) صورت نمى‏گيرد;
8- كمك به فضايل موجب نورانيت دل و كمال در قوه‏ى نظرى نفس مى‏شود;
9- نفس آدمى از چهار قوه‏ى «عاقله‏» ، «غضبيه‏» ، «وهميه‏» و «شهويه‏» بهره‏مند است. و غلبه‏ى هر يك، شخصيت آدمى را به تناسب همان قوه شكل مى‏بخشد;
10- حيات طيبه و سعادت سرمدى آدمى منوط به پيروزى قوه‏ى عاقله بر ديگر قوا است;
11- نفس آدمى در آغاز فاقد خلق و خوها و ملكات اخلاقى است. اين‏ها با تكرار و عادات دست‏يافتنى مى‏گردد;
12- براى آن كه سعادت مندى نفس از اهميت ويژه‏اى برخوردار است، آدمى بايد نگاهبان نفس باشد كه به اين «مرابطه‏» مى‏گويند. مرابطه چهار مرحله دارد: «مشارطه‏» ، «مراقبه‏» ، «محاسبه‏» و «معاقبه‏» .

پى‏نوشت‏ها:
 

71) همان، ص 69.
72) همان، ص 69- 70.
73) همان، ص 74.
74) كلينى، اصول كافى، ج‏1، ص 21- 23.
75) ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 292، حكم منسوبه، ش 342.
76) مجلسى، بحار الانوار، ج 57، ص 299.
77) همان، ص 71.
78) همان، ص 71.
79) همان، ص 73.
80) معراج السعادة، همان، ص 16.
81) تخليه، به معناى خالى كردن نفس از صفات ناپسند است.
82) تحليه به معناى زينت دادن نفس با صفات پسنديده است.
83) ر.ك: جامع السعادات، همان، ص 81.
84) همان، ص 79- 80.
85) همان.
86) نساء (4)، آيه‏ى 1.
87) سفينة البحار، ج‏8، ص 298.
88) ر.ك: جامع السعادة، همان، ج‏3، ص 124- 137; و ر.ك: معراج السعاده، ص 523- 532.
 

منبع: www.naraqi.com



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط