18 تفاوت حرفه‌اي‌ها و آماتورها

اين را به‌عنوان اولين درس موفقيت در کسب و کار بايد بياموزيد که براي موفق بودن در هر زمينه‌اي بايد نقطه نظرات حرفه‌اي داشت و حرفه‌اي عمل کرد. حرفه‌اي‌ها توصيه‌ مي‌کنند که هيچ کاري را غيرحرفه‌اي انجام ندهيد، حتي اگر هنوز آماتور هستيد! پس در قدم اول، لازم است جستجو کنيد و ببيني هيچ‌وقت اجازه ندهيد به چشم آماتورها
دوشنبه، 16 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
18 تفاوت حرفه‌اي‌ها و آماتورها

18 تفاوت حرفه‌اي‌ها و آماتورها
18 تفاوت حرفه‌اي‌ها و آماتورها


 





 
هيچ کاري را غيرحرفه‌اي انجام ندهيد، حتي اگر هنوز آماتور هستيد!
اين را به‌عنوان اولين درس موفقيت در کسب و کار بايد بياموزيد که براي موفق بودن در هر زمينه‌اي بايد نقطه نظرات حرفه‌اي داشت و حرفه‌اي عمل کرد. حرفه‌اي‌ها توصيه‌ مي‌کنند که هيچ کاري را غيرحرفه‌اي انجام ندهيد، حتي اگر هنوز آماتور هستيد! پس در قدم اول، لازم است جستجو کنيد و ببيني هيچ‌وقت اجازه ندهيد به چشم آماتورها به‌تان نگاه کنند. حرفه‌اي‌ها موقعيت‌ها را مي‌بينند و آنها را کنترل مي‌کنند. آنها مثل آماتورها کارشان را تفنني انجام نمي‌دهند.
يک حرفه‌اي همه جنبه‌هاي شغل‌اش را ياد مي‌گيرد. يک آماتور تا جايي که ممکن است از يادگيري مراحل کارش صرف‌نظر مي‌کند.
يک حرفه‌اي، طرز برخورد و رفتارش و حتي نوع لباس پوشيدنش حرفه‌اي است ولي بيشتر آماتورها اينطور نيستند.
يک حرفه‌اي تمام آنچه را که در کارش لازم است و دلش مي‌خواهد، کشف مي‌کند اما يک آماتور صرفا در حد وظايفي که ديگران از او مي‌خواهند، عمل مي‌کند.
يک حرفه‌اي، محل کارش را تميز و مرتب نگه مي‌دارد اما يک آماتور، محل کارش هميشه نامرتب و آشفته است.
يک حرفه‌اي اجازه نمي‌دهد اشتباهات‌اش ناديده گرفته شوند. او سعي مي‌کند خطاهايش را اصلاح کند. اما يک آماتور هميشه اشتباهات خودش را يا مخفي مي‌کند يا گردن اين و آن مي‌اندازد.
يک حرفه‌اي تمرکز دارد و افکارش واضح است ولي يک آماتور هميشه آشفته و حواس‌پرت است.
يک حرفه‌اي، وظايف سخت و دشوار را با مسووليت مي‌پرد ولي يک آماتور تلاش مي‌کند از مسووليت‌هاي سخت دوري کند.
يک حرفه‌اي، پروژه‌هايش را تا جايي که برايش ممکن است، خيلي زود تکميل مي‌کند ولي هميشه اطراف يک آماتور پر است از کارهاي نيمه‌تمام.
يک حرفه‌اي هميشه خوش‌بين و معقول باقي مي‌ماند ولي يک آماتور خيلي زود نااميد مي‌شود و بدترين‌ رويدادها را براي خودش تصور مي‌کند.
يک حرفه‌اي براي پول و حساب‌هاي بانکي‌اش با دقت برنامه‌ريزي مي‌کند ولي يک آماتور معمولا در حساب‌هايش بي‌دقت و شلخته است.
يک حرفه‌اي به مشکلات و ناراحتي‌هاي ديگران، مخصوصا همکارانش، فکر مي‌کند و سعي مي‌کند آنها را حل کند اما يک آماتور از روبه‌رو شدن با مشکلات ديگران کلا پرهيز مي‌کند.
يک حرفه‌اي از تعادل رواني مناسبي برخوردار است: شادي، شوروشوق و رضايت خاطر. اما يک آماتور حالات روحي ضعيفي دارد: عصبانيت، کينه، تنفر، ترس و تهديد.
يک حرفه‌اي سماجت و پافشاري مي‌کند تا به هدفش دست يابد ولي يک آماتور در اولين مشکل تسليم مي‌شود.
يک حرفه‌اي هميشه به دستاورد و نتيجه‌اي بيش از حد انتظار مي‌انديشد ولي يک آماتور به حد کفايت بسنده مي‌کند.
يک حرفه‌اي محصولات يا خدمات‌اش را در بالاترين حد کيفيت ارايه مي‌دهد. اما خدمات و محصولات يک غيرحرفه‌اي معمولا کيفيتي در حد پايين دارد.
يک حرفه‌اي معمولا دستمزدي بالا دريافت مي‌کند ولي يک غيرحرفه‌اي دستمزدي معمولا پايين دارد و هميشه با اين احساس دست به گريبان است که حقوق‌اش دور از انصاف است.
يک حرفه‌اي آينده‌اي اميدبخش و روشن دارد و يک آماتور، آينده‌اي نامطمئن.
چگونه حرفه‌اي شدم
برايان تريسي را در ايران با کتاب «قورباغه‌ات را قورت بده» مي‌شناسند اما او از اين کتاب بزرگ‌تر است: يك مولف، مربي و سخنران حرفه‌اي در زمينه موفقيت، مدير شركت بين‌المللي برايان تريسي واقع در سولاتابيچ كاليفرنيا و مشاور بيش از 500 شركت معتبر بين المللي. تريسي در گفتگويش با ماهنامه «هِلثي وِلثي» از زواياي پنهان موفقيت‌اش حرف مي‌زند.گزيده‌اي از صحبت‌هاي او را درباره موفقيت مي‌خوانيد:
من هيچ الگويي نداشتم. نه پدرم سالم و ثروتمند بود، نه مادرم. خودم دست به کار شدم و براي موفق شدن، از علاقه شخصي‌ام شروع کردم. بيشترين چيزهايي را که به دست آوردم با آزمون و خطا ياد گرفتم. بعضي‌هايش را هم با آزمون و موفقيت. من آنچه را که بايد براي موفق شدن ياد مي‌گرفتم از طريق مطالعه ياد گرفتم. با مطالعه هزاران کتاب و مقاله؛ و البته با عمل کردن به توصيه‌هاي همان کتاب‌ها و نويسندگان‌اش. هنوز هم همين‌طورم. هنوز و هميشه به آنچه مي‌گويم اعتقاد دارم و اگر به کسي توصيه‌اي بکنم، حتما خودم هم به آن عمل مي‌کنم تا نتيجه عيني‌اش را ببينم. آدم بايد هزاران کتاب بخواند تا به يک ايده برسد و چند سطري از خودش بنويسد. حرف اول من هم همين بود که هيچ شخص واحدي روي من تاثير فوق‌العاده‌اي نگذاشته اما من به مجموع کتاب‌هاي مفيدي که خوانده‌ام، مديون‌ام و همين‌طور به نويسندگان آن کتاب‌ها. اگر مي‌خواهيد موفق باشيد، بايد خوب فکر کنيد تا بفهميد دنبال چه هستيد، از زندگي چه مي‌خواهيد، با چه برنامه‌اي مي‌خواهيد به هدف‌‌تان برسيد و بعدش شروع کنيد به برنامه‌ريزي و کار و تلاش. به نيروي قاهر خداوند هم معتقد باشيد و هميشه از او کمک بخواهيد. در يک کلمه: «وقتي دعا مي‌کنيد جوري دعا کنيد که انگار خودتان هيچ‌کاره‌ايد و وقتي تلاش مي‌کنيد با جديتي تلاش کنيد که انگار خودتان همه‌کاره‌ايد.»... آدم‌هاي موفق هميشه مشغول تلاش‌اند و از آنچه با تجربه و علم ياد مي‌گيرند در رسيدن به مقاصد زندگي‌شان بهره مي‌برند. اين را بايد همه بدانند که رسيدن به موفقيت مستلزم صرف زمان و زحمت است. موفقيت برق‌آسا اصلا وجود ندارد و يا اگر هم وجود داشته باشد اتفاق نادر و ناپايداري است. من با موفقيت‌هاي يک‌شبه ميانه خوبي ندارم. اصلا چنين موفقيتي وجود ندارد، لااقل به نظر من. موفقيت در 9/99 درصد موارد فرآيند است، يک فرآيندي که به طور متوسط 20 سال طول مي‌کشد. موفقيت يعني شروع به يادگيري و تلاش، درک تجربه‌هاي زندگي، درس گرفتن از اين تجربه‌ها و ادامه ‌دادن به تلاش و تلاش و تلاش. اين يک فرآيند است، نه يک اتفاق يک‌شبه. حتي در موفقيت‌هاي اقتصادي (سالم) هم همين‌طوراست. کار سختي که تو امروز شروع مي‌کني، لااقل 10 تا 20 سال ديگر به بار مي‌نشيند. نه همين امروز و فردا. موفقيتِ بزرگِ فردا از کنار هم چيده ‌شدن همين موفقيت‌هاي کوچکي که امروز اصلا به چشم نمي‌آيند، ساخته مي‌شود.
منبع:http://www.salamat.com



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط