قورباغه خانواده را قورت بدهيد!
اصول برنامهريزي و تعيين اهداف خانواده در سال جديد
برايان تريسي کتاب معروفي دارد با اين عنوان: «قورباغه را قورت بدهيد»؛ او در اين کتاب به مخاطبانش ميآموزد که چگونه با تعيين و اولويتگذاري اهداف زندگيشان به موفقيت فردي دست پيدا کنند. بهنظر ميرسد اين مساله در سطح خانواده نيز قابل بحث و بررسي است؛ پس بياييد با هم قورباغه خانواده را قورت بدهيم! تحقيقات نشان داده 30 درصد از مردم بيتفاوتاند، آنها هيچ هدفي در زندگي ندارند، حدود 50 درصد واکنشي عمل ميکنند، آنها سراسر زندگي خود کار ميکنند تا ديگران به اهدافشان برسند. بيش از 10 درصد افراد در رويا زندگي ميکنند، مغز آنها پر از نقشههاي خيالبافانه براي کسب شهرت و ثروت است. فقط 10 درصد از افراد جامعه عامل هستند و به جاي اينکه منتظر شوند تا ديگران به آنها بگويند چه بکنند، روي پاي خود ميايستند و فرصتها را براي خود ميسازند. شما جزو اين 10 درصديد يا آن 90 درصد؟
اهداف روشن و واضح، هيچ راهي را براي اتلاف وقت باقي نميگذارند. اما متاسفانه مواردي وجود دارد که اوضاع به اين روشني نيست. بيشتر اهداف ما مبهم و به سختي قابل تعريف و اندازهگيري به نظر ميرسند:
• من دوست دارم در کارم با نشاطتر باشم.
• من بايد اندامم را متناسبتر کنم.
• من آرزو دارم روابط بهتري با ديگران داشته باشم.
• من دلم ميخواهد راحتتر با ديگران دوست شوم.
• من ميخواهم سريعتر ترقي کنم.
• صحبت کردن به يک زبان خارجي سبب لذت من ميشود.
اگرچه اين خواستهها به نظر باارزش ميرسند اما اهداف حقيقي نيستند. تنها آرزوهايي هستند که به درستي تعريف نشدهاند. اما در برنامهريزي خانوادگي بايد اهداف مشخص و قابل دسترسي را در نظر گرفت. شايد بزرگترين هدف يک خانواده، خريد منزل مسکوني و براي خانواده ديگر، قبولي فرزند دوم خانواده باشد. البته اين روزها همه در پي افزايش پسانداز و توان مالياند. اما بايد بدانيم که هر هدفي بايد با برنامهريزي باشد و آن هم شرايطي دارد و هدف هرچه باشد، اگر اصول برنامهريزي و هدفگذاري را بدانيم، ميتوانيم به بيشتر اهدافمان برسيم.
هدفهاي چيستي، چرايي و چگونگي
سه هدفي را که بيشتر ميل داريد تا با به کار بردن تکنيکهاي مديريت زمان به دست آوريد، بنويسيد. اينگونه اهداف، هدفهاي «چيستي» هستند و ميتوانند شامل نکات زير باشند:
• با بازده بيشتري کار کنيد.
• در رأس موعد مقرر کارها را به پايان برسانيد.
• از تلنبار شدن کارها جلوگيري کنيد.
سپس منافع اصلياي را که از داشتن دو ساعت وقت اضافي روزانه براي کار، استراحت يا بازي به دست ميآوريد، مورد توجه قرار دهيد. اينها اهداف «چرايي» هستند و ميتوانند شامل نکات زير باشند:
• وقت بيشتري را با خانوادهام بگذرانم.
• از پرداختن به يک سرگرمييا تفريح لذت ببرم.
• هنر تازهاي را فرا گيرم.
بالاخره با استفاده از تکنيکهاي مديريت زمان به راههاي آزاد ساختن 120 دقيقه در روز فکر کنيد. اين راهها اهداف «چگونگي» شما هستند و ميتوانند شامل نکات زير باشند:
• مانع وقفه افتادن در کارها شوم.
• با سرعت بيشتري بخوانم (تندخواني) و بنويسم.
• جلوي چيزهايي را بگيرم که موجب طولاني شدن جلسات ميشود.
هدفگذاري تنها راهي است که ميتواند زندگي شما را در مسير روشني بيندازد و مطمئنتان سازد که هر ثانيه از 168 ساعت موجود در يک هفته را به طور عاقلانه و مفيدي سرمايهگذاري ميکنيد. تنها راهي که خانوادهها ميتوانند شايستهتر و نتيجهبخشتر براي دستيابي به اهدافشان کار کنند، انتخاب اولويتها در رابطه با اهدافشان است.
اولويتهاي خود را تعيين کنيد
پس از انتخاب اهداف مشخص، واقع بينانه و قابل دسترس، هدف بعدي تصميمگيري درباره اين است که به ترتيب به سوي کدام يک حرکت کنيد. تعيين اولويتها تنها راهي است که ميتوانيد موثرتر و پربارتر در جهت رسيدن به اهدافتان کار کنيد. بگذاريد با اولويتبندي اهداف «چرايي» که دليل اصلي انجام بسياري از کارها در زندگي هستند، شروع کنيم. اينگونه اهداف مسايلي را شامل ميشوند که مربوطاند به:
• رضايت از خود
• شغل
• خانواده
• دوستي
• سلامت
• معنويات
تهيه فهرستي از کارهاي اولويتدار
براي تهيه چنين فهرستي براي دو عامل مهم که اولويت هر کاري را تعيين ميکند ارزش عددي يک تا سه را در نظر بگيريد: فوريت و اهميت آنها.
اولويت حاصلضرب فوريت در اهميت است.
کاري که از اولويت بالايي برخوردار است، هم فوري است و هم مهم.
کاري که از اولويت متوسط برخوردار است، ميتواند هم فوري باشد و هم مهم، اما هرگز هر دوي آنها نيست.
کاري که از اولويت کمتري برخوردار است، نه مهم است نه فوري.
اهميت يک کار را طبق مقياس زير درجهبندي کنيد:
بياهميت: مشکل مهمي با انجام ندادنش روي نميدهد.
مهم: اگر انجام نگيرد، مشکلات جدي به وجود ميآيد.
ضروري: حتما بايد انجام شود.
سپس فوريت آن را با مقياس مشابه درجهبندي کنيد:
کم: هر زماني قابل انجام است.
متوسط: اين هفته بايد انجام گيرد.
زياد: تا چند ساعت ديگر بايد انجام گيرد.
براي محاسبه اولويت کارها هر دو نمره را در هم ضرب کنيد. اکنون ماتريس مديريت کارها را که در شکل اصلي آمده است، پر کنيد. از طريق مدلهايي که در بالا توصيف شده، تعيين کنيد که هر کاري به کدام يک از مربعها تعلق دارد.
اولويت بيشتر: بايد انجام شود
در اين مربع کارهايي را بنويسيد که هم از لحاظ اهميت و هم از لحاظ فوريت نمره سه گرفتهاند. تا زماني که به اين کارها رسيدگي نشود، به هيچ کدام از فعاليتهاي ديگر نبايد پرداخت.
اولويت متوسط: مهم اما بدون فوريت (قابل تأخير)
در اين مربع کارهايي را بنويسيد که از لحاظ فوريت نمره يک يا دو گرفتهاند، هر چند که از لحاظ اهميت نمره سه گرفتهاند.
اولويت متوسط: فوري اما غيرمهم (قابلحذف)
کارهايي که در اين قسمت نوشته ميشوند، از درجه سه فوريت و از درجه يک يا دو اهميت برخوردارند. بسياري از اين فعاليتها که در ابتدا به نظر سرگرمي ميرسند، در واقع دامهايي براي سرگرم ساختن شما هستند و بازده ناچيزي دارند. اين کارها را ميتوانيد حذف کنيد و يا به تعويق اندازيد.
بدون اولويت: نه مهم نه فوري (قابل حذف)
در اين مربع کارهايي را بنويسيد که هم از لحاظ اهميت و هم از لحاظ فوريت نمره يک گرفتهاند. هر کاري را که در اين مربع قرار ميگيرد، ميتوان بدون دردسر کنار گذارد حداقل تا فرصت بعدي.
هدف بايد هوشمندانه باشد يعني:
1) مشخص باشد: پيش از اينکه تصميم بگيريد براي دستيابي به اين هدف چه کارهايي را بايد انجام دهيد، از خود بپرسيد که آيا اين همان چيزي است که بهشخصه مايلايد به آن برسيد يا آن را واقعا براي خوشايند و خوشامدگويي ديگران مانند پدر يا مادر خود برگزيدهايد؟
2) قابل اندازهگيري باشد: براي مثال، هدف «لاغر بودن» بسيار مبهم و ذهني است. «لاغري» از نظر يک فرد براي شخص ديگر «چاقي» معني ميدهد. در حالي که هدف، کم کردن دو کيلو در هر ماه از وزن نه تنها منطقي است بلکه به راحتي نيز قابل دسترسي است.
3) قابل دسترسي باشد: آيا تمام منابعي را که لازم است (مانند مهارت، کامپيوتر، ابزار و...) در اختيار داريد؟ اگر نه، تهيه اين منابع را جزو اهداف اولويتدار خود قرار دهيد. براي رسيدن به اين اهداف چه قدر به ديگران متکي هستيد؟ اگر در اين مورد نيز شک داريد، ايجاد اين تعهد در ديگران را نيز جزو يکي از اهداف کليدي زندگي خود قرار دهيد.
4) واقعبينانه باشد: اهداف شما بايد چيزهايي باشد که بتوانيد به طور واقعبينانهاي آن را به دست آوريد. مطالعات نشان دادهاند که آنهايي که در زندگي به مراتب بالايي رسيدهاند، براي خود اهداف جاهطلبانهاي انتخاب کردهاند. اما هرچه باشد، تلاشهاي شما بايد بهوسيله خودتان در زماني که در اختيار داريد، قابل دسترس باشد.
5) محدوديت زماني داشته باشد: تعيين ضربالعجل به اهدافتان فوريت ميبخشد. اما مطمئن باشيد که ضربالعجل خود را واقعبينانه انتخاب کنيد و ساير کارهاي خود را که زمانبر هستند نيز در نظر بگيريد. ديگران را بايد در اهداف خود شرکت دهيم (براي مثال مطالعه رشته پزشکي براي درمان بيماري مادر) تا روزي که خسته شديم به خاطر آنها هم که شده، کار کنيم.
منبع:http://www.salamat.com
/ج
برايان تريسي کتاب معروفي دارد با اين عنوان: «قورباغه را قورت بدهيد»؛ او در اين کتاب به مخاطبانش ميآموزد که چگونه با تعيين و اولويتگذاري اهداف زندگيشان به موفقيت فردي دست پيدا کنند. بهنظر ميرسد اين مساله در سطح خانواده نيز قابل بحث و بررسي است؛ پس بياييد با هم قورباغه خانواده را قورت بدهيم! تحقيقات نشان داده 30 درصد از مردم بيتفاوتاند، آنها هيچ هدفي در زندگي ندارند، حدود 50 درصد واکنشي عمل ميکنند، آنها سراسر زندگي خود کار ميکنند تا ديگران به اهدافشان برسند. بيش از 10 درصد افراد در رويا زندگي ميکنند، مغز آنها پر از نقشههاي خيالبافانه براي کسب شهرت و ثروت است. فقط 10 درصد از افراد جامعه عامل هستند و به جاي اينکه منتظر شوند تا ديگران به آنها بگويند چه بکنند، روي پاي خود ميايستند و فرصتها را براي خود ميسازند. شما جزو اين 10 درصديد يا آن 90 درصد؟
اهداف روشن و واضح، هيچ راهي را براي اتلاف وقت باقي نميگذارند. اما متاسفانه مواردي وجود دارد که اوضاع به اين روشني نيست. بيشتر اهداف ما مبهم و به سختي قابل تعريف و اندازهگيري به نظر ميرسند:
• من دوست دارم در کارم با نشاطتر باشم.
• من بايد اندامم را متناسبتر کنم.
• من آرزو دارم روابط بهتري با ديگران داشته باشم.
• من دلم ميخواهد راحتتر با ديگران دوست شوم.
• من ميخواهم سريعتر ترقي کنم.
• صحبت کردن به يک زبان خارجي سبب لذت من ميشود.
اگرچه اين خواستهها به نظر باارزش ميرسند اما اهداف حقيقي نيستند. تنها آرزوهايي هستند که به درستي تعريف نشدهاند. اما در برنامهريزي خانوادگي بايد اهداف مشخص و قابل دسترسي را در نظر گرفت. شايد بزرگترين هدف يک خانواده، خريد منزل مسکوني و براي خانواده ديگر، قبولي فرزند دوم خانواده باشد. البته اين روزها همه در پي افزايش پسانداز و توان مالياند. اما بايد بدانيم که هر هدفي بايد با برنامهريزي باشد و آن هم شرايطي دارد و هدف هرچه باشد، اگر اصول برنامهريزي و هدفگذاري را بدانيم، ميتوانيم به بيشتر اهدافمان برسيم.
هدفهاي چيستي، چرايي و چگونگي
سه هدفي را که بيشتر ميل داريد تا با به کار بردن تکنيکهاي مديريت زمان به دست آوريد، بنويسيد. اينگونه اهداف، هدفهاي «چيستي» هستند و ميتوانند شامل نکات زير باشند:
• با بازده بيشتري کار کنيد.
• در رأس موعد مقرر کارها را به پايان برسانيد.
• از تلنبار شدن کارها جلوگيري کنيد.
سپس منافع اصلياي را که از داشتن دو ساعت وقت اضافي روزانه براي کار، استراحت يا بازي به دست ميآوريد، مورد توجه قرار دهيد. اينها اهداف «چرايي» هستند و ميتوانند شامل نکات زير باشند:
• وقت بيشتري را با خانوادهام بگذرانم.
• از پرداختن به يک سرگرمييا تفريح لذت ببرم.
• هنر تازهاي را فرا گيرم.
بالاخره با استفاده از تکنيکهاي مديريت زمان به راههاي آزاد ساختن 120 دقيقه در روز فکر کنيد. اين راهها اهداف «چگونگي» شما هستند و ميتوانند شامل نکات زير باشند:
• مانع وقفه افتادن در کارها شوم.
• با سرعت بيشتري بخوانم (تندخواني) و بنويسم.
• جلوي چيزهايي را بگيرم که موجب طولاني شدن جلسات ميشود.
هدفگذاري تنها راهي است که ميتواند زندگي شما را در مسير روشني بيندازد و مطمئنتان سازد که هر ثانيه از 168 ساعت موجود در يک هفته را به طور عاقلانه و مفيدي سرمايهگذاري ميکنيد. تنها راهي که خانوادهها ميتوانند شايستهتر و نتيجهبخشتر براي دستيابي به اهدافشان کار کنند، انتخاب اولويتها در رابطه با اهدافشان است.
اولويتهاي خود را تعيين کنيد
پس از انتخاب اهداف مشخص، واقع بينانه و قابل دسترس، هدف بعدي تصميمگيري درباره اين است که به ترتيب به سوي کدام يک حرکت کنيد. تعيين اولويتها تنها راهي است که ميتوانيد موثرتر و پربارتر در جهت رسيدن به اهدافتان کار کنيد. بگذاريد با اولويتبندي اهداف «چرايي» که دليل اصلي انجام بسياري از کارها در زندگي هستند، شروع کنيم. اينگونه اهداف مسايلي را شامل ميشوند که مربوطاند به:
• رضايت از خود
• شغل
• خانواده
• دوستي
• سلامت
• معنويات
تهيه فهرستي از کارهاي اولويتدار
براي تهيه چنين فهرستي براي دو عامل مهم که اولويت هر کاري را تعيين ميکند ارزش عددي يک تا سه را در نظر بگيريد: فوريت و اهميت آنها.
اولويت حاصلضرب فوريت در اهميت است.
کاري که از اولويت بالايي برخوردار است، هم فوري است و هم مهم.
کاري که از اولويت متوسط برخوردار است، ميتواند هم فوري باشد و هم مهم، اما هرگز هر دوي آنها نيست.
کاري که از اولويت کمتري برخوردار است، نه مهم است نه فوري.
اهميت يک کار را طبق مقياس زير درجهبندي کنيد:
بياهميت: مشکل مهمي با انجام ندادنش روي نميدهد.
مهم: اگر انجام نگيرد، مشکلات جدي به وجود ميآيد.
ضروري: حتما بايد انجام شود.
سپس فوريت آن را با مقياس مشابه درجهبندي کنيد:
کم: هر زماني قابل انجام است.
متوسط: اين هفته بايد انجام گيرد.
زياد: تا چند ساعت ديگر بايد انجام گيرد.
براي محاسبه اولويت کارها هر دو نمره را در هم ضرب کنيد. اکنون ماتريس مديريت کارها را که در شکل اصلي آمده است، پر کنيد. از طريق مدلهايي که در بالا توصيف شده، تعيين کنيد که هر کاري به کدام يک از مربعها تعلق دارد.
اولويت بيشتر: بايد انجام شود
در اين مربع کارهايي را بنويسيد که هم از لحاظ اهميت و هم از لحاظ فوريت نمره سه گرفتهاند. تا زماني که به اين کارها رسيدگي نشود، به هيچ کدام از فعاليتهاي ديگر نبايد پرداخت.
اولويت متوسط: مهم اما بدون فوريت (قابل تأخير)
در اين مربع کارهايي را بنويسيد که از لحاظ فوريت نمره يک يا دو گرفتهاند، هر چند که از لحاظ اهميت نمره سه گرفتهاند.
اولويت متوسط: فوري اما غيرمهم (قابلحذف)
کارهايي که در اين قسمت نوشته ميشوند، از درجه سه فوريت و از درجه يک يا دو اهميت برخوردارند. بسياري از اين فعاليتها که در ابتدا به نظر سرگرمي ميرسند، در واقع دامهايي براي سرگرم ساختن شما هستند و بازده ناچيزي دارند. اين کارها را ميتوانيد حذف کنيد و يا به تعويق اندازيد.
بدون اولويت: نه مهم نه فوري (قابل حذف)
در اين مربع کارهايي را بنويسيد که هم از لحاظ اهميت و هم از لحاظ فوريت نمره يک گرفتهاند. هر کاري را که در اين مربع قرار ميگيرد، ميتوان بدون دردسر کنار گذارد حداقل تا فرصت بعدي.
هدف بايد هوشمندانه باشد يعني:
1) مشخص باشد: پيش از اينکه تصميم بگيريد براي دستيابي به اين هدف چه کارهايي را بايد انجام دهيد، از خود بپرسيد که آيا اين همان چيزي است که بهشخصه مايلايد به آن برسيد يا آن را واقعا براي خوشايند و خوشامدگويي ديگران مانند پدر يا مادر خود برگزيدهايد؟
2) قابل اندازهگيري باشد: براي مثال، هدف «لاغر بودن» بسيار مبهم و ذهني است. «لاغري» از نظر يک فرد براي شخص ديگر «چاقي» معني ميدهد. در حالي که هدف، کم کردن دو کيلو در هر ماه از وزن نه تنها منطقي است بلکه به راحتي نيز قابل دسترسي است.
3) قابل دسترسي باشد: آيا تمام منابعي را که لازم است (مانند مهارت، کامپيوتر، ابزار و...) در اختيار داريد؟ اگر نه، تهيه اين منابع را جزو اهداف اولويتدار خود قرار دهيد. براي رسيدن به اين اهداف چه قدر به ديگران متکي هستيد؟ اگر در اين مورد نيز شک داريد، ايجاد اين تعهد در ديگران را نيز جزو يکي از اهداف کليدي زندگي خود قرار دهيد.
4) واقعبينانه باشد: اهداف شما بايد چيزهايي باشد که بتوانيد به طور واقعبينانهاي آن را به دست آوريد. مطالعات نشان دادهاند که آنهايي که در زندگي به مراتب بالايي رسيدهاند، براي خود اهداف جاهطلبانهاي انتخاب کردهاند. اما هرچه باشد، تلاشهاي شما بايد بهوسيله خودتان در زماني که در اختيار داريد، قابل دسترس باشد.
5) محدوديت زماني داشته باشد: تعيين ضربالعجل به اهدافتان فوريت ميبخشد. اما مطمئن باشيد که ضربالعجل خود را واقعبينانه انتخاب کنيد و ساير کارهاي خود را که زمانبر هستند نيز در نظر بگيريد. ديگران را بايد در اهداف خود شرکت دهيم (براي مثال مطالعه رشته پزشکي براي درمان بيماري مادر) تا روزي که خسته شديم به خاطر آنها هم که شده، کار کنيم.
منبع:http://www.salamat.com
/ج