فرزندسالاري

فرزند سالاري وقتي در يک خانواده به وجود مي‌آيد که نظم خانواده به هم مي‌خورد و جايگاه و نقش هر فرد عوض مي‌شود، در حالي که شايد هيچ کدام در جايگاه فرد ديگر نتوانند مفيد باشند و باعث به هم ريختگي خانواده شوند. رفتار‌هاي ما هميشه از دو جا ضربه خورده است يکي افراطي و يکي تفريطي. يک زماني بود که پدرسالاري باب شده
پنجشنبه، 19 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فرزندسالاري

فرزندسالاري
فرزندسالاري


 






 
فرزندسالاري در کدام خانواده‌ها شايع‌تر است؟
گفتگو با دکتر محمدرضا خدايي، روانپز شک

چه خانواده‌هايي فرزندسالارترند؟
 

فرزند سالاري وقتي در يک خانواده به وجود مي‌آيد که نظم خانواده به هم مي‌خورد و جايگاه و نقش هر فرد عوض مي‌شود، در حالي که شايد هيچ کدام در جايگاه فرد ديگر نتوانند مفيد باشند و باعث به هم ريختگي خانواده شوند. رفتار‌هاي ما هميشه از دو جا ضربه خورده است يکي افراطي و يکي تفريطي. يک زماني بود که پدرسالاري باب شده بود که آن هم به جاي خود ناپسند است. جوامع جهت جلوگيري از آن تفريطي عمل کردند و به قول معروف از اين طرف بام افتادند و به نظر مي‌رسد که امروز به سمت فرزند سالاري رفته باشند. اين در حالي که بايد به جاي اينکه به دنبال سالار و سرور بگرديم، به سمت قانون و منطق بگرديم و احترام به جايگاه‌ها در عين رعايت حد و حدود را مدنظر قرار دهيم.

حالا اين مساله فرزندسالاري در کدام خانواده‌ها بيشتر ديده مي‌شود؟
 

همان‌طور که در سوال اول هم اشاره کردم فرزندسالاري بيشتر در خانواده‌هايي به وجود مي‌آيد که نقش پدر و مادر به هر علتي ضعيف شده است. گاهي مواقع پدر و مادر عقده‌هاي نهفته خود در دوران کودکي که ممکن است در خانواده، پدر سالار يا مادرسالار بوده‌اند را به صورت واکنشي به فرزندان خود منتقل کنند و به عنوان اينکه ما زجر کشيده‌ايم و نمي‌خواهيم بچه‌هايمان عقده‌اي شوند برعکس عمل کنند و به قول معروف دوستي خاله خرسه را اجرا کنند در اين حالت ممکن است در کوتاه‌مدت فرزندان خوشحال و راضي باشند اما در حقيقت به بهاي نابودي آينده آنهاست. در برخي موارد، والديني که هنوز آمادگي پدر و مادرشدن را ندارند از روي دلسوزي بيش از حد و اينکه فرزندان عقده‌اي نشوند و به قول معروف چشم و دل بچه‌هايشان سير باشد، اين روش تربيتي را به کار مي‌گيرند در برخي موارد ديگر هم بعضي والدين از روي بي‌حوصلگي و تنبلي و سوءمديريت خود باعث فرزندسالاري مي‌شوند.

يعني بيش از حد، حقوق فرزندان در خانواده‌هاي فرزندسالار رعايت مي‌شود؟
 

نه! اگر درست و عميق به موضوع نگاه کنيم، مي‌بينيم که نه تنها حقوق فرزندان رعايت نمي‌شود بلکه ضرري که در درازمدت به فرزند وارد مي‌کند بسيار بيشتر از رضايت زودگذر است. مثالي مي‌زنم. بچه‌اي که کلاس اول دبستان است چون هنوز معني درس و اهميت آن را نمي‌داند، ممکن است از درس و مدرسه خوشش نيايد و بهانه بگيرد که خسته مي‌شود. اگر پدر و مادري بي‌کفايت باشند، ممکن است بگويند که اگر خسته شده‌اي پس به مدرسه نرو. در کوتاه‌مدت بچه خوشحال مي‌شود و کمال رضايت خود را نسبت به پدر و مادر ابراز مي‌کند اما وقتي فرد به سن جواني رسيد آيا از پدر و مادر خود به خاطر آن لذت زودگذر تشکر خواهد کرد؟ مسلما نه و هميشه گله‌مند مي‌شود.
فرزندسالاري افراطي و بي‌دليل نه تنها باعث موفقيت و استقلال و خلاقيت فرزند نمي‌شود بلکه بالعکس باعث مي‌شود که فرد زياده‌خواه، پرتوقع و خودخواه شود و چون آموزش نديده است، نمي‌تواند به قانون احترام بگذارد و اصول اخلاقي و احترام به بزرگ‌تر (معلم، پليس، نظم اجتماع و...) را نمي‌تواند اجرا کند و در جامعه به‌عنوان عنصر بي‌کفايت شناخته خواهد شد.

فرزندسالاري

فرزند سالاري چه تاثيري مي‌تواند در روابط والدين و فرزندان و در روابط اجتماعي آنان ايجاد کند؟
 

با اين سوال من به ياد شعري از مرحوم ناصرخسرو افتادم که مي‌گويد:
چون نيک نظر کرد پر خويش در آن ديد
گفتا ز که ناليم که از ماست که بر ماست
پايه و اساس فرزندسالاري از همان خردسالي شروع مي‌شود که والدين اقتدار لازم همراه با منطق در هنگام تربيت فرزندان نداشته باشند و در نتيجه هرچه فرزند بزرگ‌تر مي‌شود چون در جايگاهي قرار ندارد که حق او باشد و مهارت لازم را داشته باشد، دچار يک اعتماد به نفس کاذب و بادکنکي مي‌شود و کم‌کم خودش هم باورش مي‌شود که بالاتر از بقيه است و باعث به هم خوردن حد و حدود و احترام بين والدين و فرزندان مي‌شود و نظام خانواده به هم مي‌ريزد و ظلم مضاعف اينکه، خود اين فرزند هم وقتي بزرگ شده و صاحب فرزند مي‌شود، مهارت لازم جهت تربيت فرزندان خود را ندارد.

چه کنيم تا هم حقوق کودکان رعايت شود و هم باعث فرزندسالاري نشود؟
 

حقوق کودک يعني برآوردن نيازهاي اوليه، تربيت صحيح، به کار بردن اقتدار در عين منطق، ايجاد عزت نفس واقعي و نه کاذب، احساس رضايت از خود و مسووليت‌پذيري، احترام به قانون و مظاهر قانون (معلم، پليس، والدين و...)، افزايش دانش و مهارت و... نبايد به گونه‌اي عمل کرد که کودک رشد جسمي و جنسي داشته باشد اما در موازات آن از نظر رشد اجتماعي و اخلاقي عقب باشد. بايد نه گفتن و بله گفتن به موقع و صحيح را ياد گرفت. تربيت صحيح تنها با نصيحت نمي‌شود بلکه بايد با رفتار و کردار خود راه درست را به فرزندان خود بياموزيم و رعايت اصول اخلاقي را سرلوحه تربيت خود قرار دهيم و در اين زمينه دلخوشي زودگذر را بر منافع درازمدت فرزند اولويت ندهيم. فکر کنيد اگر هرچه فرزندتان خواست را بي‌کم و کاست انجام دهيد آيا وقتي وي بزرگ‌تر شد و وارد جامعه شد چيزي هست که بخواهد براي به‌دست آوردن آن تلاش کند و از به دست آوردن آن احساس رضايت کند؟ آيا از زندگي لذت خواهد برد؟
منبع:http://www.salamat.com



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.