قرآن كريم و بشارت هاى پيامبران (1)

آيا در تورات و انجيل موجود، به پيامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بشارت داده شده است؟ موضع قرآن در اين باره چيست؟ نويسنده اين مقاله بر آن است كه آنچه در قرآن آمده، اين است كه تورات و انجيل موجود آمدن پيامبر اسلام را با صفات ـ و نه با نام ـ بشارت داده اند و در اين دو كتاب مواردى را براى تأييد اين مدعا مى توان يافت.
شنبه، 21 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قرآن كريم و بشارت هاى پيامبران (1)

قرآن كريم و بشارت هاى پيامبران (1)
قرآن كريم و بشارت هاى پيامبران (1)


 

نويسنده:عبدالرحيم سليمانى




 

اشاره
 

آيا در تورات و انجيل موجود، به پيامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بشارت داده شده است؟ موضع قرآن در اين باره چيست؟ نويسنده اين مقاله بر آن است كه آنچه در قرآن آمده، اين است كه تورات و انجيل موجود آمدن پيامبر اسلام را با صفات ـ و نه با نام ـ بشارت داده اند و در اين دو كتاب مواردى را براى تأييد اين مدعا مى توان يافت.
در سنت اسلامى هميشه اين اعتقاد وجود داشته است كه پيامبران پيشين در كتاب هاى خود به آمدن پيامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بشارت داده اند. همچنين هميشه اظهار شده است كه اين اعتقاد به قرآن متكى است. از آياتى از قرآن استفاده شده است كه حضرت موسى(علیه السّلام) در تورات و حضرت عيسى(علیه السّلام) در انجيل آمدن پيامبر اسلام را بشارت داده اند. به همين دليل در طول تاريخ اسلام براى يافتن مصاديقى از بشارت در تورات و انجيلِ موجود، تلاش هاى زيادى صورت گرفته و كتاب هاى متعددى نوشته شده است. پرسشى كه اين نوشتار بدان مى پردازد و سعى مى كند به آن پاسخ دهد، اين است كه واقعاً موضع قرآن در اين باره چيست و آيات مورد استناد چه دلالتى دارند؟ اگر برخى از اين آيات بر اين امر دلالت دارند، آيا مى توان مصداقى براى آن در تورات و انجيل موجود يافت؟
مهم ترين آياتى كه مى توان از آنها استفاده كرد كه در كتاب هاى پيشين به ظهور پيامبر اسلام، بشارت داده شده است، از اين قرار است:
1. در برخى از آيات سخن از اين است كه اهل كتابِ زمان پيامبر، آن حضرت را به خوبى مى شناختند: «الذين اتيناهم الكتاب يعرفونه كما يعرفون ابناءهم: كسانى كه به ايشان كتاب داده ايم، همان گونه كه فرزندان خود را مى شناسند، او حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را مى شناسند.» (بقره/146; انعام/20)
2. در آيه ديگرى آمده است كه اهل كتاب حقانيت قرآن را مى دانند: «و الذين آتيناهم الكتاب يعلمون انه مُنزَّلٌ من ربك بالحق: و كسانى كه بديشان كتاب داده ايم مى دانند كه آن قران از جانب پروردگارت به حق فرو فرستاده شده است.» (انعام /114)
3. در آيه ديگرى آمده است كه برخى از صفات پيامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در تورات و انجيل مكتوب است: «الذين يتبعون الرسول النبى الامى الذى يجدونه مكتوباً عندهم فى التوراة والانجيل: همان ها كه از فرستاده خدا، پيامبر امى، پيروى مى كنند، همو كه صفات او را در تورات و انجيلى كه نزدشان است، مى يابند.»(اعراف/157)
4. در آيه اى ديگر سخن از اين است كه به پيامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با نام، بشارت داده شده است. « و اذ قال عيسى ابن مريم يا بنى اسرائيل انى رسول الله اليكم مصدقاً لما بين يدى من التوراة و مبشراً برسول ياتى من بعدى اسمه احمد...» و هنگامى را به ياد آور كه عيسى پسر مريم گفت: «اى فرزندان اسرائيل، من فرستاده خدا به سوى شما هستم. در حالى كه تورات را كه پيش روى من است تصديق مى كنم و به فرستاده اى كه پس از من مى آيد و نام او «احمد» است بشارت مى دهم.»(صف/6)
دو مورد اول و دوم ، يعنى دو آيه اى كه در آنها سخن از اين است كه اهل كتاب پيامبر را مى شناسند و آيه اى كه در آن، سخن از اين است كه اهل كتاب حقانيت قرآن را مى دانند، به كتاب آنان اشاره اى نشده است; بلكه صرفاً سخن از اين است كه اهل كتاب به اين امور علم دارند، و لازمه علم داشتن اين نيست كه اين امور در متون مقدس آنان موجود است، بلكه منشأ اين علم مى تواند سنت شفاهى آنان باشد; همچنين مى تواند امر به گونه ديگرى باشد و آن اين كه اهل كتاب وقتى سخنان پيامبر و اعمال او و احياناً معجزات او را ديدند به نبوت او علم پيدا كردند و همين طور وقتى سخن قرآن را شنيدند، علم پيدا كردند كه اين كتاب از طرف خداست. بنابراين از اين آيات نمى توان استفاده كرد كه در تورات و انجيل سخنى درباره بشارتِ ظهور پيامبر اسلام آمده است.
اما در دو مورد ديگر امر به گونه ديگرى است. در مورد سوم تصريح شده است كه از پيامبر اسلام در تورات و انجيل سخن رفته است و در مورد چهارم سخن از اين است كه حضرت عيسى به آمدن پيامبر اسلام بشارت داده است. بنابراين جاى اين سؤال هست كه در كجاى تورات و انجيل درباره پيامبر اسلام سخن رفته و سخن حضرت عيسى درباره پيامبر اسلام، آن هم با نام «احمد»، در كجا نقل شده است؟
قبل از پاسخ به اين سؤال بايد نكته اى را به عنوان مقدمه بيان كنيم. براساس ظاهر آيات متعددى از قرآن، دو كتاب به نام هاى تورات و انجيل بر حضرت موسى و حضرت عيسى نازل شده است. از سوى ديگر كتابى به نام تورات و چهار كتاب به نام انجيل نزد اهل كتاب موجود است. حال اين سؤال مطرح است كه آيا كتاب هاى موجود همان كتاب هايى هستند كه قرآن به آنها اشاره دارد؟ و آيا همين كتاب ها در زمان پيامبر اسلام هم بوده اند؟
در سنت يهودى ـ مسيحى نيز اعتقاد بر آن بوده است كه كتابى به نام تورات بر حضرت موسى نازل شده است و نيز بر حسب سنت، تورات موجود همان كتاب حضرت موسى شمرده مى شده است. با اين حال كسانى از زمان هاى نسبتاً دور با شواهد و ادله فراوانى از درون تورات موجود اثبات كرده اند كه كتاب موجود هرگز نمى تواند نوشته حضرت موسى باشد بلكه قرن ها پس از آن حضرت نگاشته شده است.[2]
درباره انجيل وضع به گونه ديگرى است. مسيحيان هرگز معتقد نبوده اند كه حضرت عيسى كتابى آورده است، بلكه اين كار را بى معنا مى دانستند. از آنجا كه اينان حضرت عيسى را خداى متجسد مى دانستند، پس خدا خود را در او منكشف ساخته، پس خود او وحى است و معنا ندارد كه به او وحى شود. اناجيل موجود در حقيقت، سيره قولى و عملى آن حضرت است كه ديگران با تأييد روح القدس ده ها سال پس از او نگاشته اند.[3]
در ميان عامه مسلمانان، معروف است كه اهل كتاب تورات و انجيل را تحريف كرده اند; اما به نظر مى رسد كه موضع قرآن در اين رابطه چيز ديگرى باشد. در برخى از آيات درباره اهل كتاب آمده است كه «يُحَرفون الكلم عن مواضعه يا من بعد مواضعه: كلام را از جايگاه خودش منحرف مى كنند.» (نساء /46; مائده /13 و 41) در اين آيات اولا سخن از كتاب نيست و ثانياً با تحريف معنوى هم سازگار است. بنابراين از اين آيات نمى توان استفاده كرد كه اهل كتاب تورات و انجيل واقعى را تغيير داده اند. اما در آيه ديگر سخن از كتاب است «فويل للذين يكتبون الكتاب بايديهم ثم يقولون هذا من عندالله: واى بر كسانى كه كتاب را به دست خود مى نويسند و به خدا نسبت مى دهند.» (بقره /79) ظاهر اين آيه با نظر محققان غربى درباره تورات و انديشه مسيحيان در رابطه با اناجيل منطبق است. پس بايد نتيجه بگيريم كه بنابر نظر قرآن دو كتاب به نام هاى تورات و انجيل از طرف خدا نازل شده است كه با آنچه نزد اهل كتاب است، تفاوت دارد; مگر آن كه كسى بگويد واژه كتاب در اين آيه لزوماً بر عهدين منطبق نيست و مى تواند به معناى نوشته هاى ديگر مثلا شروح و تفسيرهايى ديگر مثل تلمود باشد كه در ميان يهوديان، عملا حكم تورات و كتاب آسمانى را دارد. تفصيل اين بحث فرصت ديگرى را مى طلبد.
نكته ديگر در اين رابطه اين است كه از آنجا كه نسخه هايى از تورات و انجيل مربوط به چند قرن قبل از اسلام موجود است[4] و آن نسخه ها با كتاب هاى موجود مطابق است پس بايد نتيجه گرفت كه تورات و انجيل موجود در زمان پيامبر اسلام همين كتاب هاى موجود بوده است و هرگز نمى توان ادعا كرد كه اين كتاب ها بعد از اسلام تغيير كرده اند.
حال به آيات مورد بحث برمى گرديم. گفته شد، آياتى كه بيانگر اين بودند كه اهل كتاب پيامبر اسلام را مى شناسند و آيه اى كه مى گفت اهل كتاب حقانيت قرآن را مى دانند، هرگز دلالت ندارند كه اهل كتاب اين آگاهى ها را از تورات و انجيل به دست آورده اند; بلكه اين شناخت ها مى تواند امرى عادى و از طريق گفتار و كردار پيامبر و نيز خواندن قرآن و البته به وسيله معيار كلىِ به دست آمده از كتاب هايشان حاصل شده باشد. پس، از اين آيات نمى توان استفاده قطعى كرد كه تورات و انجيل آمدن پيامبر و قرآن را بشارت داده اند.
آيه اى كه در تاريخ اين بحث نقش بسيار زيادى داشته و افراد زيادى را به خود مشغول كرده، آيه ششم از سوره صف است كه بنا به تصريح آن، حضرت عيسى آمدن پيامبرى به نام احمد را بشارت داده است. اين آيه عده زيادى را برانگيخته است تا در اناجيل موجود به دنبال كلمه احمد بگردند و در اين زمينه كتاب ها و رساله هاى متعددى بنگارند. واژه اى كه در اناجيل توجه اين افراد را به خود جلب كرده، واژه «فارقليط»[6]
به نظر مى رسد كه اين تلاش هم بى نتيجه است و هم غيرلازم و هم مضر. از اين جهت بى نتيجه است كه استعمال اين كلمه به همين صورت و به همين معناى تسلى دهنده قرن ها قبل از اسلام در سنت مسيحى به كار رفته است. همچنين از همان سده هاى نخست مسيحى مصداق آن را روح القدس دانسته اند. اين واژه كه تنها در انجيل يوحنا آمده، در ديگر قسمت هاى عهد جديد يافت نمى شود، در چهار فقره از اين كتاب آمده است:
اگر مرا دوست داريد احكام مرا نگاه داريد. و من از پدر سؤال مى كنم و تسلى دهنده فارقليط ديگر به شما عطا خواهد كرد تا هميشه با شما بماند. يعنى روح راستى كه جهان نمى تواند او را قبول كند زيرا كه او را نمى بيند و نمى شناسد و اما شما او را مى شناسيد زيرا كه با شما مى ماند و در شما خواهد بود (يوحنا، 14:15ـ17).
اين سخنان را به شما گفتم وقتى كه با شما بودم. ليكن تسلى دهنده فارقليط يعنى روح القدس كه پدر او را به اسم من مى فرستد او همه چيز را به شما تعليم خواهد داد و آنچه به شما گفتم به ياد شما خواهد آورد (يوحنا، 14:25ـ26).
ليكن چون تسلى دهنده فارقليط كه او را از جانب پدر نزد شما مى فرستم يعنى روح راستى كه از پدر صادر مى گردد او بر من شهادت خواهد داد. و شما نيز شهادت خواهيد داد زيرا كه از ابتدا با من بوده ايد (يوحنا، 15:26ـ27).
اما الان نزد فرستنده خود مى روم و كسى از شما از من نمى پرسد به كجا مى روى. و ليكن چون اين را به شما گفتم دل شما از غم پر شده است. و من به شما راست مى گويم كه رفتن من براى شما مفيد است زيرا اگر نروم تسلى دهنده فارقليط نزد شما نخواهد آمد اما اگر بروم او را نزد شما مى فرستم. و چون او آيد جهان را بر گناه و عدالت و داورى ملزم خواهد نمود. اما بر گناه زيرا كه به من ايمان نمى آورند. و اما بر عدالت از آن سبب كه نزد پدر خود مى روم و ديگر مرا نخواهيد ديد و اما بر داورى از آن رو كه بر رئيس اين جهان حكم شده است. و بسيارى چيزهاى ديگر نيز دارم كه به شما بگويم لكن الان طاقت تحمل آنها را نداريد. وليكن چون او يعنى روح راستى آيد شما را به جميع راستى هدايت خواهد كرد زيرا كه از خود تكلم نمى كند بلكه به آنچه شنيده است سخن خواهد گفت و از امور آينده خبر خواهد داد. او مرا جلال خواهد داد زيرا كه از آنچه آنِ من است خواهد گرفت و به شما خبر خواهد داد. هر چه از آنِ پدر است از آنِ من است از اين جهت گفتم كه از آنچه آنِ من است مى گيرد و به شما خبر خواهد داد (يوحنا، 16:5ـ15).
اينها مواردى است كه در انجيل يوحنا كلمه «فارقليط» پراكليتوس به كار رفته است. حال آيا مى توان گفت اين واژه در اصل «پريكليتوس» به معناى «احمد» بوده است و عمداً يا سهواً نويسنده اين انجيل آن را تغيير داده و اسم خاص پريكليتوس احمد را به پراكليتوس تسلى دهنده مبدّل ساخته است؟ ممكن است در واقع اين گونه بوده باشد. اما آيا با امكاناتى كه در اختيار ماست مى توانيم اين امر را، حتى به صورت ظنى، اثبات كنيم؟ به نظر مى رسد چنين چيزى ممكن نباشد. در اينجا ذكر چند نكته مفيد است:
1. اين واژه از چهار انجيل موجود تنها در انجيلى آمده است كه به لحاظ الهياتى با ساير اناجيل بسيار متفاوت است و از اعتقاداتى كه در اسلام حق شمرده مى شود بسيار دور است. در بين چهار انجيل موجود تنها در اين انجيل است كه الوهيت حضرت مسيح مطرح شده و نظام الهياتى آن بر اين اساس طرح ريزى شده است. براى مثال در اين نظام، مقام «پسرخدا» بالاتر از مقام روح القدس است. اتفاقاً از مواضعى كه در آنها اين كلمه فارقليط آمده است اين امر را مى توان فهميد; «پدر او را به اسم من مى فرستد»، «او را از جانب پدر نزد شما مى فرستم»; «او را نزد شما مى فرستم»; از عبارت هاى فوق، مادون بودن اين فرد نسبت به مسيح فهميده مى شود. اين در حالى است كه اولا از برخى از فقرات اناجيل ديگر برمى آيد كه مقام روح القدس بالاتر از مسيح است: «از اين رو شما را مى گويم هر نوع گناه و كفر از انسان آمرزيده مى شود ليكن كفر به روح القدس از انسان عفو نخواهد شد. و هر كه برخلاف پسر انسان مسيح سخن گويد آمرزيده شود اما كسى كه برخلاف روح القدس سخن گويد، در اين عالم و در عالم آينده هرگز آمرزيده نخواهد شد. (متى، 12:31ـ32; مرقس، 3:28ـ29). و ثانياً مسلمانان هرگز پيامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را پايين تر از مسيح نمى دانند بلكه او را ناسخ آيين مسيح و برترين پيامبر مى دانند.
2. تاريخ نگارش انجيل يوحنا از اناجيل ديگر بسيار متاخر است; به گونه اى كه اكثريت قريب به اتفاق محققان برآنند كه اين انجيل در اواخر قرن اول يا اوايل قرن دوم نوشته شده است.[7] اين امر از اعتبار و سنديت اين كتاب مى كاهد و آن را نسبت به اناجيل ديگر، كه چند دهه زودتر نوشته شده اند، در رتبه پايين ترى قرار مى دهد. حال اين سؤال مطرح مى شود كه چرا اين واژه در اناجيل ديگر نيامده است و آيا با توجه به اين امر مى توان چيزى را درباره اين كه حضرت عيسى واقعاً چه كلمه اى را به كار برده است، اثبات كرد؟
3. اين مسلم است كه اين انجيل به زبان يونانى نوشته شده در حالى كه حضرت عيسى به زبان عبرىِ آرامى سخن مى گفته است. بنابراين، اگر حضرت عيسى اين كلمه را به زبان ديگرى به كار برده و نويسنده انجيل يوحنا معادل يونانى آن را به كار برده است، سخن از اين كه اين كلمه در اصل، «پريكليتوس» ـ واژه اى يونانى ـ بوده است، مناسب نمى نمايد.
4. در هر چهار موردى كه در اين كتاب اين واژه به كار رفته، پس از آن آمده است كه مقصود از آن، روح راستى يا روح مقدس است. هرچند در مجموعه كتاب مقدس، كلمه روح به معانى مختلفى به كار رفته، اما در عهد جديد بيشترين كاربرد آن درباره روح القدس است; به گونه اى كه هر جا اين كلمه بدون قيد به كار رود به آن انصراف دارد.
5. در اين موارد شواهدى هست كه اين نكته را تقويت مى كند كه مصداق آن روح القدس است: «تا هميشه با شما باشد»; «جهان... او را نمى بيند و نمى شناسد» و نيز اشاراتى در اين فقرات وجود دارد كه نشان مى دهد آمدن آن فرد بسيار نزديك است و خود مخاطبان شاهد آن خواهند بود: «شما او را مى شناسيد»; «شما نيز شهادت خواهيد داد»، «اگر نروم تسلى دهنده نزد شما نخواهد آمد» (روشن است كه آمدن كسى شش قرن بعد منوط به رفتن عيسى در اين زمان خاص و در سن جوانى نبوده است).
6. در اين فقرات مواردى وجود دارد كه مبتنى بر الوهيت مسيح است: «هر چه از آنِ پدر است از آنِ من است از اين جهت گفتم كه از آنچه آنِ من است مى گيرد و به شما خبر خواهد داد». كسى كه مى خواهد يك واژه را از يك متن بگيرد و مدرك او هم همين متن باشد، نمى تواند از دنباله سخن نويسنده كه در همين سياق است چشم پوشى كند.
7. در خود مجموعه عهد جديد در موارد ديگر به آمدن قريب الوقوع روح القدس وعده داده شده است: «و اينك من موعود، پدر خود را بر شما مى فرستم پس شما در شهر اورشليم بمانيد تا وقتى كه به قوت از اعلا آراسته شويد» (لوقا، 24:49); «و چون با ايشان جمع شد ايشان را قدغن فرمود كه از اورشليم جدا مشويد بلكه منتظر آن وعده پدر باشيد كه از من شنيده ايد; زيرا كه يحيى به آب تعميد مى داد ليكن شما بعد از اندك ايامى به روح القدس تعميد خواهيد يافت... ليكن چون روح القدس بر شما مى آيد قوت خواهيد يافت و شاهدان من خواهيد بود...» (اعمال، 1:4ـ8); و نيز خبر تحقق اين وعده در خود اين مجموعه آمده است: «و چون روز پنطيكاست رسيد، به يك دل در يك جا بودند كه ناگاه آوازى چون صداى وزيدن باد شديد از آسمان آمد و تمام آن خانه را كه در آنجا نشسته بودند پرساخت. و زبانه هاى منقسم شده مثل زبانه هاى آتش بديشان ظاهر گشته، بر هر يكى از ايشان قرار گرفت. و همه از روح القدس برگشته، به زبان هاى مختلف به نوعى كه روح بديشان قدرت تلفظ بخشيد به سخن گفتن شروع كردند» (اعمال، 2:1ـ4).
8. مسيحيان از همان ابتدا، يعنى حدود شش قرن قبل از اسلام، اين واژه را به همين معنا گرفته اند و مصداق آن را روح القدس دانسته و معتقد بوده اند كه اين وعده اى تحقق يافته است. بنابراين ادعاى اين كه اين واژه تحريف شده است به جا به نظر نمى رسد.
با توجه به امور فوق تلاش براى تطبيق واژه «فارقليط» بر «احمد» هيچ نتيجه اى نخواهد داشت. با اين حال بايد يادآورى كنيم كه هدف ما انكار اين نيست كه حضرت عيسى به آمدن پيامبرى به نام «احمد» بشارت داده است; بلكه سخن اين است كه تلاش براى تطبيق اين واژه بر نام «احمد» بى ثمر است.
ادامه دارد ...

پی نوشت :
 

[1]. Spinoza, pp. 120-132; و رك: باروخ اسپينوزا، مصنف واقعى اسفار خمسه ترجمه عليرضا آل بويه، هفت آسمان، شماره اول، ص 79 ـ 103.
[3]. كلام مسيحى، ص 26 ـ28; تاريخ كليساى قديم، ص 66.
[4]. تاريخ كليساى قديم، ص77; باستان شناسى كتاب مقدس، ص 116.
[6]. محمد خاتم پيامبران، ص 511 ـ 512; محمد در تورات و انجيل، ص 231ـ235.
[7]. جهت اطلاع بيشتر رجوع كنيد به مقاله «عهد جديد، تاريخ نگارش و نويسندگان»، هفت آسمان، شماره 3و4.



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.