سير زندگى فقهى - فرهنگى، ملا احمد نراقى (1)
بخش اول: ولادت و زندگانى علمى ملااحمد
دروس مقدمات و صرف و نحو را در كاشان تحصيل نمود ، سپس فقه ، اصول ، حكمت كلام و فلسفه را نزد پدرش محقق نراقى فرار گرفت. دروس منطق، رياضى، نجوم، علوم معقول و منقول و ساير علوم غريبه را در محضر اساتيد فن آموخت. با توجه به ذهن سرشار از پويايى و تحرك در يادگيرى مسائل، به سرعت پلههاى نردبان ترقى و تكامل را يكى پس از ديگرى پيمود.
ايشان در اوايل عمر، علوم و دانشهاى بىشمارى انداخت; به طورى كه هنگامى كه «معالم» و «مطول» را تدريس مىنمود، طلاب را جمع كرده و با آنها به مباحث علمى و مناظرات اصولى مىپرداخت.
ملا احمد تحت تعليم و تربيت پدر به بالندگى و شكوفايى رسيد. او با بهرهمندى از دانش و تفكر پدر كه خود دانشمندى نوجو، فيلسوف و فقيهى وارسته و از درخشانترين چهرههاى علم و دانش و اجتهاد در نيمه دوم قرن سيزدهم بودند، قلههاى انديشه و معرفت را فتح كرد و با درك محضر عالمان بزرگ نجف و كربلا بركمالات خويش افزود و در مدت كوتاهى موفق به اخد درجه اجتهاد از اساتيد مشهور خود گرديد.
ايشان چند صباحى را نزد پدر و ديگر اساتيد فن ، تلمذ نمود و بقيه عمر را با هوش فوقالعاده خود به تحقيق و تدبر در علوم و منابع علمى پرداخت و توانست بعد از مدت قليلى در علوم معقول، منقول و حتى علوم غريبه صاحب نظر و مجتهد بشود.
وى مرجعيت عام و رياست علمى در عصر خويش را عهدهدار بوده و محل مراجعات توده مردم براى حل مشكلات و مصائب زندگى آنان به شمار مىرفت.
مهاجرت به عتبات عاليات ملا احمد براى تكميل دروس عالى، راهى حوزه علميه نجف اشرف گرديد كه در هزاره اول قمرى از مهمترين و پر رونقترين حوزههاى علميه محسوب مىشدند. و از محضر درس اساتيدى همانند كاشف الغطا، و ميرزا مهدى شهرستانى در نجف و كربلا بهره جست. ايشان با كسب درجه اجتهاد و اجازه نقل احاديث از اساتيد خود، عازم موطن خود شهر كاشان گرديد.
درباره مهاجرت ايشان به بلاد طيبه كربلا و نجف تشكيك و ترديد كردهاند و بنابرنقل بعضى از مورخان، دو تاريخ براى هجرت ايشان برشمردهاند كه ذيلا به تشريح آن دو مىپردازيم:
1. ايشان در سال 1205 هجرى قمرى اولين بار در معيت پدرش به عتبات عاليات مسافرت نمود كه مورد اجماع است.
2. وى در سال 1210 هجرى قمرى دومين بار به عتبات عاليات مهاجرت نمود كه مورد اختلاف است.
البته در سال و تاريخ مهاجرت دوم ايشان نيز ترديد كردهاند. بعضىها آن را سال 1212 به ثبت رساندهاند.
هجرت اول:
هجرت دوم:
ايشان در سال 1210 طبق نقل قول مشهور مورخان به عتبات عاليات و بلاد متبركه عراق عزيمت نمودند; اما طبق نقل خود ايشان در «خزائن» كه بعدا خواهد آمد براى زيارت بيتالله الحرام و نه براى تحصيل علوم دينى مشرف شدند.
كيهان انديشه اين گونه تعبير را براى نشريه مىآورد:
« ملا احمد نراقى در آخرين دروه درس «وحيد بهبهانى» شركت كرده و سپس از محضر «ميرزا مهدى شهرستانى» و « سيدمهدى بحرالعلوم» استفاده نمودند و پس از طى اين مراحل تحصيل به نراق كاشان بازگشت و بعد از در گذشت پدرش مرجع تقليد آن سامان گرديد» .
همچنين مىنويسد:
« در سال 1212 ه.ق در حالى كه ملااحمد جوانى 27 ساله بود و به عنوان مجتهد فاضل شناخته مىشد به كاشان برگشت و به تدريس پرداخت. در هوش و استعداد خارقالعاده وى همين بس كه گويند كتاب «عين الاصول» را در سن بيست و سه سالگى تاليف كرده و رساله «حجية المظنه» را نيز در سنين جوانى به رشته تحرير در آورده است» (4) .
در ژرفاى علمى ملااحمد همين بس كه شيخ مرتضى انصارى (متوفى 1281) قريب به چهار سال از خرمن علم و دانش و فضل او خوشهها چيدهاند.
ديدگاههاى نه چندان معتبر و شاذ درباره تاريخ سفر علمى نراقى:
آنچه كه معروف و مشهود است اين است كه نراقى دوبار در سالهاى 1205 و 1210ه.ق به منظور تكميل علوم عالى، يك بار در معيت پدر، و بار ديگر با شاگردان و همسلكان خويش عازم نجف و كربلا شدند; اما فقط در چند كتاب ذيل سفر دوم او را در سال 1212ه.ق ثبت كردهاند كه طبق قرائن موجود صحيح به نظر نمىرسد:
1. در كتاب مكارم الاثار مىگويد: «در سال 1205 به همراه پدرش به عتبات مقدس هجرت كرد و در دروس «علامه وحيد بهبهانى» حضور يافت و بار ديگر در 1212 ه.ق به عراق رفت; و مدت كمى در نجف نزد «سيدبحر العلوم» و «شيخ جعفر كاشف الغطاء» و در كربلا نزد «ميرزا مهدى شهرستانى» و «سيدعلى كربلايى» به تحصيل پرداخت» (5) .
2. سيدمحمد امين در اعيان شيعه مىنويسد: «ثم تشرف بزيارتهم ايضا فى سنة 1212 ه.ق» (6) .
3. صاحب روضات الجنات نيز همين تاريخ را بيان مىكند و مىنويسد: «از كتاب خزائن ظاهر مىشود كه وى در سال جلوس «فتحعلى شاه» به تختسلطنت (يعنى 1212 ه.ق - 1176 شمسى) به زيارت ائمه عليهم السلام عراق مشرف شدند» (7) .
دلايل و شواهد عدم صحت تاريخ 1212 براى سفر دوم ملا احمد به عتبات عاليات:
اولا: ايشان در اين سال به عتبات عاليات سفر نكرده و يا اگر سفرى داشته براى كسب علم و دانش نبوده است; زيرا در سال 1212 ه. ق «سيدبحرالعلوم» رحلت كردند.
ثانيا: خود ملااحمد نراقى در چندين جاى كتاب «خزائن» تاريخ مهاجرتهاى خويش را به عتبات عاليات ياداشت نمودهاست.
الف) در خزائن چنين مىنگارد: «در سنه 1210 كه حقير به عزم زيارت بيتالله الحرام وارد بغداد شدم، چند يومى در بقعه متبركه كاظمين عليهما السلام به جهت اجتماع توقف اتفاق افتاد در شب جمعه در روضه مباركه امامين هاديين بودم، با جمعى از احيا و همسفران» (8) .
ب) در جاى ديگر خزائن اين چنين مىنويسد: «حاج الحرمين الشريفين حاج جواد صباغ كه از معتبرترين تجار وثقه و معتمد بود و در «سر من راى» سركار تعمير روضه متبركه عسكريين در سرداب مقدس بود از جانب جعفر قليخانى خويى در سنه 1210 ه.ق كه حقير به عزم زيارت بيتالله الحرام به آن حدود مشرف شده، به زيارت «سر من راى» رفتم» (9) .
براساس نقل مستقيم جملات نراقى در «خزائن» و هكذا بقيه شواهد و قرائن موجود، اين طور به دست مىآيد كه ايشان در دو زمان در سالهاى 1205 و 1210 ه.ق عازم عتبات عاليات شدند و بعد از وفات پدرش، به منظور فراگيرى علم و دانش در محضر علماى نجف و كربلا فرصتى براى بازگشتبه عراق برايشان دست نداد و لذا در كاشان مشغول تدريس و اداره امور مردم و رفع رجوع آنان گرديد.
ارتباط ملا احمد نراقى و شيخ اعظم انصارى «در سال 1240ه.ق، شيخ مرتضى انصارى (متوفى 1281) به قصد زيارت حرم امام رضا عليه السلام در مشهد و يك سير و سفر علمى و سياحتى براى درك محضر علماى اعلام و فقهاى مشهور عصر خويش، از شهرهاى مختلف ايران عبور كردند. از جمله در اصفهان به حضور سيدمحمدباقر شفتى و در بروجرد به خدمتشيخ اسدالله بروجردى رسيد ولى بيش از يك ماه توقف ننمود» (10) .
« زمانى كه شيخ انصارى آوازه ملا احمد نراقى را در كاشان شنيد به همراهى برادرش به سوى كاشان شتافت كه مورد استقبال و احترام ملااحمد قرار گرفتند و در يكى از مدارس آن رحل اقامت افكندند. وقتى كه شيخ انصارى، چهره ملا احمد را بربلنداى مدرسه علميه كاشان مشاهده نمود و او را همانند دريايى از علم و حكمت و عرفان و اخلاق يافت، تصميم بر ماندن گرفت. گويى شيخ گمشده خود را دريافته بود و لذا قريب به چهار سال از محضر علمى و اخلاقى او بهره جست و در حلقه درس او از سال 1241ه. ق تا سال 1244ه.ق قرار گرفت» (11) .
شيخ انصارى در اين مدت سنگبناى روشى نو در فقه و اصول را بنيان نهاد و اصول را با شيوه مدرن و منسجم تدوين نمود; به گونهاى كه از آن وقت تاكنون كتب «رسائل و مكاسب» ايشان محور محافل درسى حوزههاى علميه فقه جعفرى واقع شد. در مدت اين چهار سال استاد و شاگرد با هم عجين شدند و جاذبهاى متقابل، آن دو را بهسوى هم ديگر فرامىخواند. استعداد و نبوغ ذاتى و علمى شيخ از يك سو، و علم فراوان مرحوم نراقى از سوى ديگر، اين دو را بههم پيوندى ناگسستنى داد; تا جايى كه نراقى پس از حركت شيخ از كاشان در وصف او چنين نوشت: «در كليه مسافرتهايم بيش از پنجاه مجتهد مسلم را ديدهام; اما هيچ كدام چون شيخ انصارى عظمتى اينگونه نداشتهاند» (12) .
مرحوم نراقى كه شيخ را مجتهدى مسلم دريافته بود، هنگام هجرت از كاشان ، اجازه نامه مبسوطى به وى داد و شيخ را به بهترين عبارات و زيبندهترين جملات ستود و گفت: « استفادهاى كه من از اين جوان نمودم بيش از استفادههايى بود كه او از من برد» (13) .
ملا احمد نراقى هنگام حركت شيخ انصارى از كاشان در مقدمه اجازهنامه روايى كه به او مىدهد، وى را چنين توصيف مىنمايد:
«چهرهاى برجسته، محققى دقيق، با ذهنى نورانى و فهمى صائب و دركى عالى، اين مظهر تقوا و ورع، مستمسك به عروة الوثقى، فاضل كامل، حاوى مكارم و مناقب، شخ مرتضى فرزند شيخ محمد امين انصارى بعد از تفحص در احوال و مقام علمىاش، بدو اجازه دادم نقل روايات را..» . (14) بخش دوم: مشايخ اجازات، اساتيد، تلاميذ و فرزندان ملااحمد
1. مشايخ اجازات نراقى
معمولا ايشان از اساتيد و مشايخ اجازات خود در كتابهاى گوناگون و با رسالات فقهى و اصولىاش، دوگونه نام مىبرد و آنان را به دو صورت توصيف كرده و مىستايد:
الف) گاهى از مشايخ اجازات خود به «اساتيد» تعبير مىنمايند.
ب) زمانى از آنها به «مشايخ و يا شيخنا» نام مىبرد.
البته شايان توجه است كه اساتيد ايشان بعضا مشايخ اجازه او نيز بودهاند.
1. محقق نراقى (مهدى) متوفاى 1209ه.ق. پدر ملااحمد كه وى از او به «استاد» تعبير مىنمايد (15) .
2. علامه سيدمحمد مهدى بحرالعلوم متوفاى 1212ه.ق كه ملااحمد در كتابهايش «منابع الاصول و الاحكام» ، «عوائد الايام» و «مستند الشيعه» از آن سيد با عنوان «سيدنا الاستاذ» يا «بعض سادة مشايخنا» تعبير مىكنند (16) .
3. شيخ محمد جعفر نجفى مشهور به كاشف الغطاء متوفاى 1228 ه.ق. (17)
مرحوم نراقى از او تعبير به «شيخ مشايخ عصره» مىنمايند. در كتاب خزائن ايشان نوشته شده: «شيخ جليل شيخ جعفر نجفى كه از مشايخ اجازه اين حقير است..» . (18)
4. ميرزا مهدى موسوى شهرستانى، متوفاى 1216 ه.ق (19) .
5. آقاى سيدعلى طباطبايى كربلايى - صاحب رياض كه خواهرزاده محقق بهبهانى نيز هست - متوفاى 1231 ه.ق (20) ملااحمد از وى به عنوان «بعض مشايخنا» و يا «بعض مشايخنا المعاصرين» نام مىبرد.
همان گونه كه قبلا نيز يادآورى شد، بيشتر مشايخ اجازات ايشان، از جمله اساتيد وى نيز بودهاند; مانند پدرش، علامه بحرالعلوم، شيخ جعفر نجفى و ميرزا محمدمهدى شهرستانى، مرحوم نراقى به واسطه پدرش از شيخ يوسف بحرانى، از ملا محمد رفيع گيلانى، از محمدباقر مجلسى روايت مىنمايد (21) .
«صورت اجازات مرحوم نراقى متجاوز از بيست مورد است كه به خط مؤلف يا صاحبان اجازات نزد فاضل معاصر جناب آقاى حسن نراقى يكى از احفاد و نوادگان مرحوم نراقى، موجود است» (22) .
ادامه دارد ...
پىنوشتها:
1. نراق: يكى از قصبات قديمى مركزى از بخش دليجان در شهرستان محلات است كه در 15 هزار مترى شرق دليجان در ناحيه كوهستانى سردسيرى واقع شده است (لغت نامه دهخدا، ج 13، ص 19808; و ج 20، ص 419- طبق نقل ريحانة الادب، ج 6، ص 160، نراق در ده فرسخى كاشان قرار دارد.
2. در مورد تاريخ تولد و نام پدر ملااحمد در جستارهاى تاريخى و شرح زندگى علما و فقها مطرح شده است:
الف) عدهاى از پژوهش گران و مورخان، كه مشهور هم هستند، كتابهايى چند، زاد روز ايشان را 1185 هجرى قمرى مطابق 1150 هجرى شمسى مرقوم داشتهاند.
ب) عدهاى كم از مورخان و علماى تاريخ نويس، تاريخ تولد وى را 1186 ه.قمرى نگاشتهاند. با استقرايى كه انجام گرفته، بنا برديدگاه مشهور تاريخ تولد ايشان در 1185ه.ق صحيح است; اما به خاطر پرهيز از اشتباه، ما هر دو گروه از علما و فقها را با كتابهاى مربوط به آن كه تاريخ ايشان را ضبط و ثبت كردهاند، در ذيل مىآوريم:
الف) دانشمندان و علمايى كه تاريخ تولد ايشان را در آثار خود سال 1185 ه.ق ثبت نمودهاند: دهخدا، علىاكبر، لغتنامه، ج 1، ص 1165; نراقى، احمد، مستند الشيعه، مقدمه، ج 1، ص 14- 15; كاشانى، ملا حبيبالله، لباب الالقاب، ص 96; على لو، نورالدين، سيدبحرالعلوم، ص 9- 68; عقيقى بخشايشى، فقهاى نامدار شيعه، ص 226; معلم حبيبآبادى، مكارم الآثار، ج 4، ص 1236; نراقى، احمد، معراج السعاده، مقدمه، ص 16; درايتى، مصطفى، مجله آينه پژوهش، سال 69، شماره 1، س 43; نراقى، احمد، خزائن، مقدمه، ص 6; دكتر حائرى، عبدالهادى، نخستين رويارويى انديشهگران ايران، ج 3، ص 3- 332; نراقى، احمد، الايام، مقدمه - بدون ذكر صفحه; ابوالحسنى، على، تراز سياست، صفحه 9- 68.
بسيارى از جستارهاى ديگر نيز اين تاريخ را ثبت و ضبط كردهاند كه در اين مختصر مجالى نيست تا همه ذكر شوند.
ملاحبيبالله شريف كاشانى تصريح مىكند كه دستخط نراقى در مورد تاريخ تولدش را ديده كه سال 1185 ه. ق بوده است.
- كاشانى، ملاحبيب، لباب الالقاب، ص 96، و نراقى، احمد، معراج السعاده، مقدمه، ص 16;
ب) دانشمندان و علمايى كه در كتابهاى خود زاد روز وى را 1186 ه.ق نوشتهاند:
- تهرانى، شيخ آغابزرگ، الذريعه، ج 2، ص 62; مصفى المقال، ص 71.
ج) عدهاى از تاريخنگاران و پژوهشگران، تاريخ تولد ايشان را بين سالهاى 1185ه.ق و 1186 يادداشت كردهاند; مانند: امين، سيدمحسن، اعيان الشيعه، ج 10، ص 183; انصارى، مرتضى، زندگانى و شخصيتشيخ انصارى، ص 6- 95.
بحث ديگرى مربوط به نام پدر ملااحمد ملامهدى نراقى نيز مطرح هست كه عدهاى از علما آن را ملامهدى و برخى ملامحمدمهدى تعبير كردهاند. اينها نيز دو دوستهاند; ولى مشهور و معروف اين است كه ملااحمد فرزند ملامهدى است. چون خود ملااحمد در بعضى از آثارش از پدر به نام مهدى نام مىبرد:
الف) كتابها و عالمانى كه احمد بن ملامهدى ثبت نمودهاند: تنكابنى، سليمان، تذكرة العلما، ص 53; محدث نورى، فوائد الرضويه، ص 41; مدرس تبريزى، محمدعلى، ريحانه الادب، ج 6، ص 160; امين، سيدمحسن، اعيانالشيعه، ج 10، ص183; نراقى احمد، مستند الشيعه، ج 1، ص 14- 15; انصارى، مرتضى، زندگانى و شخصيتشيخ انصارى، ص 6- 95.
ب) كتابها و اشخاصى كه نام پدر او را محمدمهدى ضبط كردهاند: كشميرى، محمدعلى، نجوم السماءص 343; سلمانى آرانى، سليماى كاشانى، ص 155; و ايضاح المكنون، ج 1، ص 331.
براى رفع ابهام، جملاتى از استاد «حسنزاده آملى» در زير بيان مىشود وى مىگويد:
«در آغاز، چند كتاب از مصنفات آن جناب را ديدهام، خود را مهدى بن ابى ذر نراقى نام برده است ولى فحل جليل او مرحوم ملااحمد نراقى صاحب «مستند الشيعه» او را محمدمهدى نامبرده است، چنان كه در اول خزائن، عوائد الايام، سيف الامه و معراج السعاده و غيرها است. لكن در ابتداى مستند الشيعه چاپ سنگى كه همين يك چاپ شده است چنين آمدهاست: «و بعد يقول المحتاج الى عفو ربه الباقى، احمد بن محمدبن مهدى بن ابى ذر النراقى» كه به يقين ابن دوم از سهو قلم ناسخ است» . (نراقى، ملامهدى، انيس الموحدين - مقدمه علامه حسنزاده، بىجا; انتشاات الزهراء ص13- 14).
3. نراقى، احمد، عوائد الايام، (قم: دفتر تبليغات اسلامى، 1375) ص 36.
4. كيهان انديشه، شماره 54، آذر و دى 1371، ص 43.
5. معلم حبيب آبادى، ميرزا محمدعلى، مكارم الاثار، ج 4 (اصفهان: اداره كل فرهنگ و هنر، بىتا) ص 1235.
6. امين، سيدمحسن، اعيان الشيعه (بىجا، بىتا) ج 13، ص 184.
7. خوانسارى، محمدباقرالروضات الجنات (بىجا، بىتا) ج 1، ص 97.
8. نراقى، ملااحمد، الخزائن، (تهران: كتابفروشى علميه اسلامى، بىتا) ص 292.
9. همان، ص 392.
10. موسوى، سيدكاظم، مجله نشر دانش، سال چهارم، شماره 3، مقاله زندگى و نقش فقهى ملااحمد، 1363، ص 4.
11. همان، ص 110.
12. انصارى، مرتضى، زندگانى و شخصيتشيخ انصارى (قم: دبيرخانه كنگره شيخ اعظم انصارى 1372) ص 50- 70.
13. عقيقى بخشايشى، عبدالرحيم، فقهاى نامدار شيعه، (قم، بىتا)، ص 337.
14. پسنديده، محمود، مجله مشكوة، مقاله: مرورى بر شرح و حال شيخانصارى، شماره 42، بهار 1373، ص 110.
15. معلم حبيب آبادى، ميرزا محمدعلى، مكارم الاثار، ج 4، ص 1236; مدرس تبريزى، ميرزا محمدعلى، ريحانه الادب، (تهران: خيام، 1352) ج 6، ص 1362; نراقى، ملااحمد، معراج السعاده، مقدمه، محمدنقدى، (قم: انتشارات هجرت، 1374) چاپ دوم، ص 21; نراقى، ملااحمد، مستند الشيعه، مقدمه، محمد نقدى، (مشهد: مؤسسه آلالبيت الاحياء التراث، 1415) ج 1، ص 15; خوانسارى، محمدباقر، الروضات الجنات، ج 1، ص 97.
16. تنكابنى، محمدبن سليمان، تذكرة العلماء (مشهد: انتشارات آستان قدس رضوى، 1372) ص53- 54; نراقى، حسن، تاريخ كاشانى، بىجا، بىتا، ص 282; روضات الجنات، خوانسارى، ج 1، ص 95; قمى، حاجشيخ عباس، فوائد الرضويه...، بىجا، بىتا، ص 41.
17. مدرس تبريزى، محمدعلى، ريحانة الادب، ج 6، ص 3- 160; جاپلقى، سيدمحمدشفيع، الروضة البهية (بىجا، بىتا) ص 17.
18. نراقى، احمد، خزائن، ص 391.
19. خوانسارى، محمدباقر، الروضات الجنات، ص 27; مدرس تبريزى، محمدعلى، ريحانة الادب، ج 4، ص 184; نورى، محمدعلى، مستدرك، ج 3، (بىجا، بىتا) ص 283; امين، سيدمحسن، اعيان الشيعه، ج 13، ص 184; معلم حبيبآبادى، ميرزا محمد على، مكارم الاثار، ج 4، ص 1235; كشميرى، محمدعلى، نجوم السماء (قم: مكتب بصيرتى، بىتا) ص 344.
20. سلمان آرانى، حبيبالله، ديدار با ابرار، سيماى كاشان (قم: انتشارات بشير، 1375) ص155; تنكابنى، ميرزا محمد، قصص العلماء، ص 129- 132; نراقى، ملااحمد، معراج السعاده، ص 22.
21. مدرس تبريزى، محمدعلى، ريحانة الادب، ج 6، ص 162; خوانسارى، محمدباقر، الروضات الجنات، ج 1، ص 99; نراقى، ملااحمد، معراج السعاده، مقدمه، محمد نقدى، ص 22.
22. همان، ص 22; نراقى، ملا احمد، عوائد الايام، ص 14- 15.