نقد كتاب«خاطرات و اسناد سپهبد رزم آرا» (1)

كتاب «خاطرات و اسناد سپهبد حاجعلي رزم آرا» عنوان اثري است كه توسط نشر شيرازه در سال 1382 چاپ و منتشر شده است. اين كتاب كه به كوشش آقايان كامبيز رزم‌آرا و كاوه بيات در 5 فصل تنظيم شده حاصل يادداشتهايي است كه سپهبد رزم‌آرا از خاطرات خود بر جاي گذارده است.
سه‌شنبه، 24 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقد كتاب«خاطرات و اسناد سپهبد رزم آرا» (1)

نقد كتاب«خاطرات و اسناد سپهبد رزم آرا» (1)
نقد كتاب«خاطرات و اسناد سپهبد رزم آرا» (1)


 





 
كتاب «خاطرات و اسناد سپهبد حاجعلي رزم آرا» عنوان اثري است كه توسط نشر شيرازه در سال 1382 چاپ و منتشر شده است. اين كتاب كه به كوشش آقايان كامبيز رزم‌آرا و كاوه بيات در 5 فصل تنظيم شده حاصل يادداشتهايي است كه سپهبد رزم‌آرا از خاطرات خود بر جاي گذارده است.
علي‌رزم‌آرا در سال 1280خ. در تهران به دنيا آمد. بعد از سپري شدن دوران طفوليت، يك سال به مكتب‌خانه ملاباشي رفت و سپس تحصيلات ابتدايي را در مدرسه اقدسيه در پامنار و تا كلاس هفتم در مدرسه انتصاريه گذراند. در ادامه در مدرسه آليانس كه متعلق به صهيونيستها بود ثبت‌نام كرد، اما نتوانست از عهده درسهاي آنجا برآيد؛ لذا بعد از سه سال ناگزير به «مدرسه نظام» مشيرالدوله رفت و در سال 1299 همزمان با كودتاي رضاخان با درجه ستوان دومي از آنجا فارغ‌التحصيل گشت. در سال 1301 با درجه ستوان يكمي به آجوداني فوج پهلوي رسيد و سپس با درجه سرواني به فرانسه رفت و دو سال در مدرسه سن سير دوره ديد. در بازگشت به ايران در سال 1306 با درجه سرگردي فرمانده هنگ منصور و در سال 1311 با درجه سرهنگي فرمانده تيپ مستقل لرستان شد. وي در خرداد 1316 ضمن تدريس در دانشگاه جنگ به رياست دايره جغرافيايي ارتش منصوب گشت. در سال 1318 با عنوان سرتيپي به شوراي عالي جنگ راه يافت. بعد از سوم شهريور، فرماندهي لشكر يك به وي واگذار شد. مدت كوتاهي بعد با حفظ سمت، فرماندهي آمادگاه تعليماتي ارتش را نيز بر عهده گرفت. در سال 1322 رياست وي بر ستاد ارتش دو ماه بيشتر به طول نينجاميد. در اسفند 1322 بعد از مدت كوتاهي تصدي رياست دفتر نظامي محمدرضا، به فرماندهي دانشكده افسري منصوب شد. در سال 1323 به درجه سرلشكري نايل آمد و مجدداً به رياست ستاد ارتش رسيد. رزم‌آرا در خرداد 1324 از سوي شاه منتظرخدمت شد و تا چهارده ماه بعد كه از سوي دولت قوام دعوت به كار شد، در خانه تحت‌نظر بود. بعد از چند مأموريت به كردستان، در 11 تير 1325 براي چندمين بار به رياست ستاد مشترك ارتش رسيد و تا زمان نخست‌وزيري (پنجم تيرماه 1329) در اين سمت باقي ماند. رزم آرا روز 16 اسفند 1329 در مسجد سلطاني كشته شد.
كتاب خاطرات رزم آراتوسط دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران مورد نقد و بررسي قرار گرفته است . با هم اين نقد را ميخوانيم :
«خاطرات و اسناد سپهبد حاجعلي رزم‌آرا» كه چهار بخش كاملاً مجزا دارد (روايت خاطرات، يادداشت تدوينگر آقاي كاوه بيات، گزارش سفر به اروپا، اسناد و مدارك) در نگاه اول، به لحاظ حجم بخشهاي مختلف كتاب و اهميت آنها به هيچ وجه موزون به نظر نمي‌رسد. اين نقيصه با توقف روند خاطره‌نگاري صاحب اثر در سال 1324، بسيار پررنگ مي‌شود، به ويژه اينكه تدوينگر، كه مسئوليت روايتگري زندگي سياسي اين دوران پراهميت زندگي رزم‌آرا را تا مرگ وي به عهده گرفته، در صدد برنيامده تا با ارائه توضيحات ضروري و مورد نياز خواننده توازان لازم در حجم بخشهاي كتاب ايجاد كند. لذا از آنجا كه اين اثر مهمترين فراز از زندگي رزم‌آرا، يعني دوران نخست‌وزيري وي، را پوشش در خور نمي‌دهد نمي‌تواند در ابهام‌زدايي از چگونگي واگذاري مسئوليت تشكيل كابينه به فردي كه محمدرضا پهلوي به شدت نگران قدرت گرفتنش در ارتش بود و سپس چگونگي زمينه‌چيني‌ها براي حذف فيزيكي اين چهره سرشناس نظامي، كمترين تأثيري داشته باشد. بايد اذعان داشت برخلاف انتظار بحق خواننده، مطالعه اين كتاب به حل هيچ يك از ابهامات فراوان مقطع قبل از روي كار آمدن دولت دكتر مصدق و شكل‌گيري نهضت ملي شدن صنعت نفت كمكي نمي‌كند و خواننده اثر هنگام مطالعه فصل پنجم كتاب با عنوان «در راه سياست»، اين عدم سنخيت حجم فصل‌ها را با اهميت دوران مختلف زندگي رزم‌آرا اتفاقي نمي‌پندارد. اين فصل كه توسط تدوين كننده بر كتاب افزوده شده مي‌توانست محققانه و مبسوط، بسياري از پيچيدگي‌هاي اين دوران را روشن سازد، اما وي با عنايتي خاص متعرض فصل پاياني زندگي رزم‌آرا نشده و ترجيح داده با آوردن عبارتي كه بدان اشاره مي‌كنم انتظارات خوانندگان اثر را بي‌پاسخ گذارد: ‌«با انتصاب رزم‌آرا به نخست‌وزيري در تيرماه 1329 سرگذشتي كه اين مجموعه يادداشت‌ها و ملاحظات سعي در بيان آن داشت از چهارچوب محدود و مشخص «خاطرات و اسناد سپهبد حاجعلي رزم‌آرا» خارج شده، در عرصه‌اي از تحولات سياسي كشور تداوم يافت كه ابعاد كلي آن شناخته‌تر از آن است كه نيازي به شرح و توضيح بيشتر داشته باشد.» واقعيت آن است كه فعل و انفعالات بين سالهاي 24 تا 29 در ارتباط با رزم‌آرا نه تنها شناخته شده نيست، بلكه مي‌بايست آن را ايامي از تاريخ معاصر دانست كه پيچيدگي‌هاي بسيارش همچنان در هاله‌اي از ابهام باقي مانده است. آنچه نمي‌توان در آن ترديد داشت اينكه سپهبد رزم‌آرا در چارچوب رقابتها و تعاملات شكننده قدرت پرسابقه مسلط بر ايران و قدرت تازه به ميدان آمده بر مصدر نخست‌وزيري نشانده شد، زيرا نماينده اين دو قدرت، يعني محمدرضا پهلوي، بشدت به افزايش قدرت وي حساس بود و به درستي خوف آن داشت كه اين نظامي توانمند در مقطعي جايگزين وي شود. نبايد از نظر دور داشت در چند مقطع بعد از خارج ساختن رضاخان از كشور و به پادشاهي رساندن فرزند وي، بحث عدم كفايت اين پادشاه جوان در محافل سياسي به طور جدي مطرح شد، اما برخي معتقدند همين در خوف و رجا قرار دادن پهلوي دوم موجب مي‌شد كه وي هيچ‌گونه مقاومتي در برابر خواسته‌هاي بيگانگان از خود بروز ندهد. اين شيوه قدرت‌هاي مسلط، قرباني شدن افراد كارآمدتر از پادشاه منتخب بيگانه را در پي داشت. به اين ترتيب قوام‌السلطنه، رزم‌آرا، علي اميني و... بعد از قرار گرفتن در كانون بازي سياسي، منزوي يا كشته مي‌شدند. حذف فيزيكي رزم‌آرا هرچند برحسب ظاهر توسط معارضان قدرتهاي مسلط بر كشور صورت گرفت، اما اين سكه رويه ديگري نيز داشت كه به هر دليل، تنظيم كنندگان اين اثر مايل به عيان شدن آن نبوده‌اند. از جمله موضوعاتي كه مي‌تواند به علاقه‌مندان تاريخ در روشن شدن ابهامات كمك شايان نمايد درك چگونگي رقابت شديد قدرتهاي خارجي در ايران بعد از شهريور 1320 است. وحشت از پيروزي‌هاي پياپي هيتلر موجب رضايت لندن به حضور نظامي متفقين در ايران شد. همين امر زمينه به چالش كشيده شدن قدرت بلامنازع اين كشور در ايران را بعد از پايان جنگ جهاني دوم به ويژه از سوي آمريكا فراهم ساخت. روس‌ها نيز كه حاضر نبودند بدون دريافت امتياز نفت شمال (مشابه انگليسي‌ها در جنوب) به نفوذ رسمي و مداخلات خود در مناطق شمالي كشور پايان دهند با ترفند قوام‌السلطنه بدون دريافت امتيازي چشمگير و پايدار از صحنه رقابت كنار گذشته شدند. در اين ميان آمريكايي‌ها كه توانسته بودند بسياري از دولتمردان وابسته به غرب را از زير چتر تشكيلاتي انگليس خارج و به سوي خود جلب كنند حاضر نبودند سلطه لندن بر نفت ايران آن‌گونه كه در دوران پهلوي اول بود ادامه يابد. انگليسي‌ها نيز به سهولت حاضر نبودند به پذيرش شريكي تازه نفس و قدرتمندتر از خود در اين زمينه تن دهند. اين رقابت شديد از جمله در تلاش براي به روي كار آوردن سياستمداران بومي وابسته به هر يك از دو كشور تجلي مي‌يافت. كوتاهي عمر دولتهاي اين دوران نمادي از اين‌گونه درگيري‌هاي شديد پشت پرده به حساب مي‌آمد. حتي بعد از كودتاي 28 مرداد تا زماني كه انگليس به پذيرش برتري و سروري آمريكا تن نداد كارشكني عوامل آنان عليه يكديگر بروز مي‌يافت. براي نمونه، جعفر شريف‌امامي در خاطراتش شمه‌اي از اين رقابت‌ها را بطور غير مستقيم بازگو مي‌كند. كابينه وي كه سلطه انگليس را نمايندگي مي‌كرد در جريان تظاهرات معلمان به سردمداري منوچهر گنجي (از وابستگان به آمريكا) سقوط كرد: «صبح كه ساعت هفت پشت ميز كارم بودم، تلفن كردم به نصيري صبح زود آنجا نبود. بعد هفت و ربع و هفت و نيم شد و با او تماس گرفتم گفتم: «آمبولانس فرستاديد كه جنازه را ببرند؟» گفت «فرستاديم آمبولانس پيدا كنند و آمبولانس هنوز گير نيامده است.» از اين حرفها من تعجب كردم... از آنجا اطمينان پيدا كردم به اين كه يك دسيسه‌اي در كار است و من بيخود تقلا مي‌كنم. باري جمعيت از خيابان پهلوي راه افتاد به سمت شمال و در سه راه شاه مي‌رفت سمت مجلس موقعي كه مي‌رفتند علوي‌كيا به من تلفن كرد كه يك افسر خارجي سوار جيپ است و مي‌آيد با افرادي در جمعيت تماس مي‌گيرد. گفتم: «آن افسر را توقيف بكنيد». ح ل: يك افسر خارجي با لباس نظامي؟ ج ش: اين طور گفت: نمي‌دانم، بعد پرسيدم كه توقيف كرديد آن شخص را؟ گفت: «نه او رفت و نشد...».(خاطرات جعفر شريف‌امامي، طرح تاريخ شفاهي هاروارد، انتشارات سخن، سال 80، ص237)
هرچند جناب نخست‌وزير به تابعيت افسر خارجي كه در سازمان دادن به تظاهرات ساقط كننده كابينه‌اش نقش داشته اشاره‌اي ندارد، اما براي كساني كه از رقابت شديد استعمارگر باسابقه و سهم‌خواه نورسيده در دو دهه بيست و سي مطلعند همين اشاره كفايت مي‌كند.
اما در اين زمينه كه رزم‌آرا چگونه و توسط چه قدرتي بر شاه تحميل شد نظرات مختلفي در تاريخ به ثبت رسيده است. اصولاً بايد اذعان داشت قضاوت در اين مورد، ساده نيست و گذشت زمان نيز نتوانسته است چندان كمكي به روشن شدن زواياي تاريك اين موضوع بنمايد. دكتر سنجابي وي را تلويحاً فراماسوني وابسته به فرانسه خوانده است كه جذب لژ انگليس مي‌شود: «بالاخره در يك روز ناگهان منصور استعفا داد و بلافاصله رزم‌آرا به نخست‌وزيري رسيد و كابينه‌اش را تشكيل داد. نكته قابل توجه اين است كه در همين ايام هم فعاليت جديد فراماسونري در ايران صورت مي‌گرفت... علاوه بر تغييراتي كه در كادر فراماسونري در حال احتضار قديم دادند فراماسونري ايران را كه تا آن زمان وابسته به فراماسونري فرانسه بود به فراماسونري انگلستان وابسته كردند و در لوژ جديدي كه به نام همايون تشكيل دادند...».(خاطرات سياسي دكتر كريم سنجابي، طرح تاريخ شفاهي هاروارد، انتشارات صداي معاصر، سال 81، ص112)
البته اين اظهار آقاي سنجابي را نمي‌توان پذيرفت كه «فراماسونري ايران... تا آن زمان وابسته به فراماسونري فرانسه بود»؛ زيرا لژهاي مختلفي از دوران مشروطيت در ايران آغاز به كار كردند كه قدرتمند‌ترين آنها لژ وابسته به انگليس بود؛ به همين دليل نيز لژهاي ضعيف‌تر چون لژ آلمان و فرانسه بعدها برتري لژ انگليس را پذيرفتند. براي نمونه، جعفر شريف‌امامي كه به درجه استاد ارجمندي در لژ وابسته به آلمان رسيده بود بعدها توسط انگليسي‌ها جذب شد و در رأس لژ وابسته به انگليس قرار گرفت: «يكي از پديده‌هاي نوين فراماسونري در ايران پيدايش لژهاي تابع «تحاديه‌ لژهاي آلمان» در ايران است كه بعد از شش سال پذيرفتن «برتري و عبوديت و سروري» لژهاي انگليسي، استقلال خود را [از لژ آلمان] اعلام كردند و سازمان جديدي تحت عنوان «گراند لژ مستقل ايران تشكيل دادند».(فراموشخانه و فراماسونري در ايران، اسماعيل رائين، جلد سوم، ص506) نگاهي كه آقاي سنجابي تلويحاً در مورد رزم‌آرا دارد جبهه ملي به صراحت مطرح مي‌ساخت: «از ديدگاه جبهه ملي، رزم‌آرا عامل خارجي، يعني انگليس بود كه براي تأمين منافع اين كشور و شركت نفت انگليس و ايران بر سر كار آمده بود. اعتقاد جبهه ملي بر اين بود كه او آمده بود تا لايحه ساعد- گس (گس- گلشايان) كه منافع انگلستان را تأمين مي‌كرد به تصويب برساند.»(نيروهاي مذهبي بر بستر حركت نهضت ملي، علي رهنما، انتشارات گام‌نو، چاپ اول، 1384، ص152)
البته ابوالحسن ابتهاج در خاطرات خويش به روايتي اشاره مي‌كند كه در آن آمريكايي‌ها نيز از نخست‌وزيري رزم‌آرا دفاع مي‌كردند: «سپس علا اينطور اظهارنظر مي‌كند كه تقصير خودمان است كه در تهران به اين قبيل اعضاي كوچك سفارت آمريكا رو مي‌دهيم و آنها را بزرگ و جسور مي‌كنيم و بعد شكايت داريم كه چرا در امور داخلي كشور فضولي مي‌نمايند... علا به ديدن (آيت‌الله) كاشاني مي‌رود. كاشاني مي‌گويد پسره‌اي به اسم دوئر نزد من آمده و با نهايت بيشرمي اظهار مي‌كند ما تصميم گرفته‌ايم رزم‌آرا را روي كار بياوريم و شما بايد از او پشتيباني كنيد. سيد از اين عمل گستاخانه به شدت گله مي‌كند و مي‌گويد اين وضع قابل تحمل نيست.»(خاطرات ابوالحسن ابتهاج، انتشارات پاكاپرينت، لندن، ص250)
در ساير آثار نيز به تفاهم بين انگليس و آمريكا در مورد نخست‌وزيري رزم‌آرا اشاره مي‌شود. شايد همين وحدت نظر دو قدرت مسلط بر ايران نگراني بيشتر محمدرضا پهلوي را از وي موجب مي‌شود: «مصدق و جبهه ملي به رزم‌آرا چون ديكتاتوري بالقوه مي‌نگريستند... شايعه حمايت انگليس و آمريكا از رزم‌آرا، او را قوي‌تر و خطرناك‌تر جلوه داده بود».(نيروهاي مذهبي بر بستر نهضت ملي، علي رهنما، انتشارات گام‌نو، چاپ اول، 1384، ص150)
بنابراين در وابستگي سياسي رزم‌آرا وحدت نظر وجود ندارد و برخي وي را متمايل به فرانسه دانسته‌اند كه در تداوم حيات سياسي‌اش به انگليسي‌ها رو مي‌كند، عده‌اي او را عنصري انگليسي و جماعتي ديگر وي را آمريكايي مي‌خوانند و... همين مسئله تأكيدي است بر اين نكته كه قضاوت در روابط بيروني اين افسر صاحب نام كار چندان ساده‌اي نيست. در اين ميان مسعود بهنود، وي را فردي مي‌خواند كه در برابر باند انگليسي ايستاده است: «مظفر فيروز، از طريق همسرش با هدايت‌ها مربوط بود و دو سرلشكري كه در ابتداي سال 24 به سرتيپي رسيدند (رزم‌آرا و عبدالله هدايت) از همين طريق با او مربوط بودند. آنها از با سواد‌ترين و كارآزموده‌ترين اميران ارتش به حساب مي‌آمدند و بزودي در مقابل باند انگليسي ارتش (به سركردگي ارفع) صف مي‌آراستند... خسرو روزبه و سرهنگ سيامك به سوي رزم‌آرا متمايل شدند و مظفر، رزم‌آرا را به «جناب اشرف» معرفي كرد.» (اين سه‌زن، مسعود بهنود انتشارات علم، ‌1374، ص357)
ارتباط رزم‌آرا با مظفر فيروز علي‌القاعده ضد انگليسي بودن وي را زير سئوال مي‌برد، زيرا مظفر فيروز از جمله عناصر بشدت وابسته به لندن محسوب بود. همچنين ارتباط بسيار نزديك اشرف با رزم‌آرا حكايت مشابهي دارد؛ زيرا اشرف نيز عمدتاً عناصر وابسته به انگليس را گرد خود جمع مي‌كرد. روابط متنوع اشرف با رزم‌آرا را برخي اين‌گونه تحليل كرده‌اند كه چون محمدرضا پهلوي از اين افسر عاليرتبه ارتش نگران بود خواهرش را نزديكش كرد تا از جانب وي آرامش خاطر يابد. نامه‌هاي عاشقانه اشرف به رزم‌آرا را در همين وادي تفسير مي‌نمايند، اما به طور قطع اين نمي‌تواند همه ماجرا باشد. اشرف خود در اين زمينه مي‌نويسد: «پس از كشته شدن هژير، برادرم در ماه تير 1329 سپهبد حاج‌علي رزم‌آرا را به نخست‌وزيري منصوب كرد... براساس دوستي نزديكي كه با او داشتم، مي‌دانستم فساد ناپذير و وفادار است. خدمت مهم او در صحنه سياسي داخلي پاك كردن و روبراه كردن دستگاه اداري فاسد و غير كارآمد بود. كار مهم ديگر او، عادي كردن روابط ايران با كليه دولتهاي بزرگ بود.» (من و برادرم، اشرف پهلوي، انتشارات علم، سال 75، ص211)
در سقم نظرات اشرف همان بس كه اگر رزم‌آرا قرار بود با فساد دستگاه اداري مبارزه كند مي‌بايست چون مصدق، همزاد محمدرضا پهلوي را از ايران اخراج كند؛ زيرا وي سرمنشأ عمده مفاسد در كشور به حساب مي‌آمد، امّا نرد عشق باختن رزم‌آرا با ام‌الفساد دوران چندان نشاني از مقابله با پلشتي‌ها ندارد. اشرف در فراز ديگري به مسائل ديگري در اين زمينه اشاره دارد: «البته تهران با پاريس بسيار تفاوت داشت. ما مجبور بوديم خيلي محتاطانه رفتار كنيم و فقط در مهمانيهاي بزرگ و اجتماعات خانوادگي كه شوهرم حضور نداشت، يكديگر را ملاقات كنيم و با هم درد دل كنيم. واقعيت اينست كه بيش از اندازه پشت سر من لاطائلات مي‌گفتند. مرا متهم مي‌كردند كه با هر سياستمداري كه كار كرده‌ام از نخست‌وزيران فقيد، هژير و رزم‌آرا گرفته تا ديگران سر و سري داشته‌ام.» (همان‌ص272)
پيشرفتگي مناسبات اشرف با هژير و رزم‌آرا كه در نامه‌هاي انتشار يافته سركار عليه به رزم‌آرا مشخص است و همچنين در مطالبي كه جواد صدر رياست دفتر در دوران نخست‌وزيري هژير در اين زمينه مطرح مي‌سازد گوياتر از آن است كه نيازي به پرداختن به آن باشد؛ لذا برخي قتل محمد مسعود را توسط برخي توده‌اي‌هاي مرتبط با رزم‌آرا خدمت متقابلي از سوي وي به اشرف عنوان كرده‌اند: «قتل محمد مسعود به نفع دربار، شاه و اشرف بود. حزب توده در اين قتل نفعي نداشت و به همين جهت همه اين قتل را به دربار نسبت دادند. بعيد نيست كه رزم‌آرا به طريقي اين كار را به دست گروه مخفي كامبخش- كيانوري انجام داده باشد تا اين كار را به عنوان يك «خدمت» مهم خود به شاه و اشرف به حساب بگذارد و اطمينان آنان را جلب كند...» (خاطرات سياسي دكتر فريدون كشاورز، انتشارات آبي، چاپ دوم، سال 80 ، ص 234)
آقاي فريدون كشاورز به عنوان يكي از عناصر برجسته حزب توده، ارتباطات رزم‌آرا را محدود به روزبه، كيانوري و مريم فيروز (همسر كيانوري) ندانسته و معتقد است برادر همسرش نيز در اين زمينه نقطه اتصال بوده است: «صادق هدايت براي روزنامه‌هاي حزب توده با امضا يا امضاي مستعار مقاله‌ها نوشت و يكي از معروفترين نوشته‌هاي او در روزنامه حزبي اگر حافظه‌ام خطا نكند «عنعنات ملي» است كه عليه سيدضياء‌الدين نوشته بود. از مذاكرات مفصلي كه من در طي سه هفته شبانه‌روز با صادق هدايت در تاشكند داشتم وجداناً استنباط من اين بود كه به اتحاد شوروي در آن زمان اعتقاد دارد كه دولتي آزاديخواه و مدافع كشورهاي ضعيف است... به نظر من صادق هدايت يكبار ديگر اميدوار شد كه مردم ايران از رژيم فاسد ديكتاتوري سلطنت آزاد خواهند شد و اين هنگامي بود كه همسر خواهر عزيزش سپهبد رزم‌آرا به نخست‌وزيري رسيد و او شايد به رزم‌آرا اعتقاد داشت كه مي‌خواهد به مردم ايران خدمت كند. صادق هدايت اين خواهر را بيش از همه دوست داشت و خواهر نيز به اين برادر بيش از همه علاقه داشت و به اين سبب دوستي هدايت و رزم‌آرا استحكام يافته بود. كسي از مذاكرات سپهبد رزم‌آرا و صادق هدايت اطلاعي ندارد. آنچه به نظر من مسلم است، پس از كشته شدن سپهبد به دستور دربار پهلوي نااميدي صادق هدايت به منتها درجه رسيد. بخصوص كه او كسي را از دست مي‌داد كه عزيزترين فرد نيز براي خواهرش و او بود. صادق هدايت تاب مقاومت در مقابل چنين ضربه‌اي نياورد و سي و چند روز پس از كشته شدن رزم‌آرا در تاريخ 19 فروردين 1330 در پاريس خودكشي كرد...» (همان، صص192-185)
ارتباط رزم‌آرا با جناح نفوذي انگليس در حزب توده كه عده‌اي معتقدند برخي قتلهاي مورد نظر دربار از اين طريق صورت مي‌گرفت در اين حد متوقف نيست و ابهامات بسياري در اطراف آن وجود دارد: «در سومين ماه بهار، احمد دهقان نيز به سرنوشت محمد مسعود دچار شد. آيا اين همه كاري ديگر از گروه مخفي و تشكيلات نظامي حزب توده بود؟ مي‌گفتند دهقان كه از نزديكترين نزديكان رزم‌آرا بود با چاپ مقالاتي تند عليه شوروي، يكوف سفير فعال آنها در تهران را ناراحت مي‌كرد، و او يكي از كساني بود كه به رزم‌آرا اميد بسته بود. آيا دهقان قرباني شد تا رزم‌آرا به صدارت برسد؟» (اين سه‌زن، مسعود بهنود، انتشارات علم، 1374، ص379)
و در فراز ديگري از همين كتاب در ارتباط با همكاري‌هاي متقابل سازمان نظامي حزب توده و رزم‌آرا مي‌خوانيم: «تا اين جا سازمان مخفي توانسته بود سر خود كارهايي بكند، چند ترور و نزديك شدن به رزم‌آرا از آن قبيل بود و همه اين‌ها بدون اطلاع و تصويب ديگر رهبران صورت گرفته بود كه به شدت با تك‌رويهاي كيانوري و روزبه و حركات خود سرانه مريم مخالف بودند و در هر فرصت به آنها پشت و پا مي‌زدند» (همان، ص386) رزم‌آرا كه توانسته بود دستكم به حسب ظاهر نظر آمريكا و انگليس را جلب كند و از طريق به خدمت گرفتن جريان پررمز و راز كيانوري و مريم فيروز در حزب توده، مسكو را نيز اميدوار سازد، يك‌بار ديگر نگراني جدي محمدرضا پهلوي را فراهم ساخت. بويژه شايعه توجه دو دولت غربي به عليرضا پهلوي بر شدت اين نگراني مي‌افزود. آيا ايجاد تشويش و اضطراب در پهلوي دوم بابت قدرت گرفتن رزم‌آرا، هدف آمريكا و انگليس بود تا او را به تبعيت محض وادارند و بيش از پيش در دام وابستگي گرفتار سازند يا برنامه‌اي براي كودتا وجود داشت؟ پاسخ اين سؤالها چندان روشن نيست، اما مي‌توان گفت با استفاده از اين شيوه يعني مطرح كردن افراد قوي‌تر از محمدرضا پهلوي، بيگانگان توانستند همواره وي را در خوف و رجاء نگه دارند، البته هر بار فردي از عناصر مورد اعتماد غرب قرباني مي‌شد.
بنابراين به نخست‌وزيري رسيدن رزم‌آرا از يك سو نيروهاي جبهه ملي را به شدت نگران ساخت تا جايي كه رسماً در جلسه‌اي از رهبر فدائيان اسلام اعدام وي را درخواست نمودند و از سوي ديگر شاه را به تكاپو واداشت تا در چارچوب اقداماتي چند جانبه اين رقيب قدرتمند را از ميدان خارج كند. محمدرضا - پهلوي همان‌گونه كه رزم‌آرا در خاطراتش عنوان مي‌كند- از حضور او حتي در جايگاه رياست ستاد ارتش نيز چندان آسوده خاطر نبود، از اين رو براي مدتي وي را منتظر خدمت مي‌كند. بازگشت رزم‌آرا به ارتش بعد از به نخست‌وزيري رسيدن قوام ممكن شد. قوام نيز از نخست‌وزيراني بود كه قدرت ناديده گرفتن برخي نظرات محمدرضا را داشت.
سپهبد پاليزبان در خاطرات خود به صراحت هدف از تبليغ وجود طرح كودتا را حمايت غرب از كساني كه در مظان كودتا قرار مي‌گرفتند نمي‌داند: «در زمان پادشاهي محمدرضا شاه تعداد چهار كودتا مي‌رفت كه صورت گيرد ولي هر كدام از آنها به صورت معجزه‌آسايي خنثي شدند كه عبارت بودند از كودتاي سپهبد حاجعلي رزم‌آرا نخست‌وزير وقت، كودتاي سرلشكر محمد ولي‌الله قره‌ني رئيس ركن دوم نيروي زميني، كودتاي ارتشبد حجازي رئيس ستاد بزرگ ارتشتاران و كودتاي ارتشبد آريانا رئيس ستاد بزرگ ارتشتاران. از اين چهار كودتا بي‌محتواترين آنها كودتاي سرلشكر قره‌ني بود. او مي‌خواست موافقت آمريكاييان را براي هموار كردن هدف خويش جلب نمايد اما ناشيانه عمل كرد. او اگر يك لحظه فكر مي‌كرد كه شاه در 28 مرداد كشور را ترك كرد و پس از دو روز مراجعت نمود و كدام دست غيب از آستين بيرون آمد و او را رجعت داد هيچگاه مرتكب چنين خبطي نمي‌شد اين بود كه خيلي صاف و ساده اهداف خويش را براي سرهنگ لاتاندريس كه اسم مستعار همان سرهنگ راجرز گو بلان بود روزمره بيان مي‌كرد و آنها هم كه شاه را شديداً تحت حمايت خود داشتند گزارشها را به شاه رساندند.» (خاطرات سپهبد پاليزبان، انتشارات نارانگستون، لس‌آنجلس، سال 2003 م، ص35)
به اين ترتيب بايد اذعان داشت حاميان شاه از عناصر قوي تر در ساختار رژيم پهلوي استفاده ابزاري مي‌كردند تا دست نشانده‌شان را به خود وابسته‌تر سازند و به وي ثابت كنند بدون برخورداري از چتر حمايتي آنان تا چه ميزان خطرات او را تهديد مي‌كند. همچنين بايد به اين نكته توجه داشت كه اگر محمدرضا پهلوي از منظر شخصيتهاي پرتوان ارتش و حتي سياستمداران وابسته به غرب فردي خوشگذران، نالايق و بي‌سواد بود، دقيقاً به همين دليل، همچون پدرش انتخاب شده بود؛ زيرا عناصري با اين ويژگيها به مراتب تابع‌تر و مطيع‌تر از ديگر وابستگان فكري و سياسي به غرب بودند. براي نمونه، دكتر مجتهدي - رئيس دبيرستان البرز و بنيانگذار دانشگاه شريف - در اين زمينه مي‌گويد: «شاه و اطرافيان نالايق (او) لياقت اين را نداشتند كه جوان‌هاي نازنين را جلب كنند... محمدرضا شاه نه، اين مهتر نبود (اشاره به كار كردن رضاخان در اصطبل چند سفارتخانه خارجي) اين عزيز دردانه پدر و مادر بود، مغزش درست كار نمي‌كرد. در درجه اول عَلَم جاسوس را وزير دربار و همه كاره خود كرده بود.» (خاطرات محمدعلي مجتهدي، طرح تاريخ شفاهي‌ هاروارد، نشر كتاب نادر، خرداد 80،‌صص 190-188)
اين كه محمدرضا پهلوي هيچ‌گونه لياقتي براي اداره يك جامعه نداشت از سوي همه دست‌اندركاران داراي توان كارشناسي رژيم پهلوي به صراحت بيان شده است، اما متأسفانه همين كارشناسان به دليل وابستگي به غرب براي هر نوع تغييري به آمريكا و انگليس پناه مي‌بردند. اين قدرتها نيز كه براي دستيابي به منافع حداكثري فردي مناسب تر از محمدرضا پهلوي نمي‌توانستند پيدا كنند به سهولت افراد لايق‌تر از شاه را قرباني وي مي‌كردند. سرنوشت افرادي چون دكتر مجتهدي كه در مدت كوتاهي توانست دانشگاه آريامهر آن زمان را راه‌اندازي كند در چنين شرايطي بسيار تلخ بود و برخي انتقادات او موجب حذف كاملش از مناصب علمي و اجرايي شد: «(شاه) خودش را هم تو بغل آمريكايي‌‌ها انداخته بود. دستور آمريكايي را چشم بسته اجرا مي‌كرد- همان اصلاحات ارضي كه بزرگترين ضربه را به كشاورزي مملكت وارد كرد...» (همان،ص154) بنابراين به زعم همين كارشناسان فردي كه آشكارا اقتصاد و استقلال كشور را تخريب مي‌كرد ايده‌آل بيگانگان به حساب مي‌آمده است.
منبع:www.dowran.ir
ادامه دارد...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
پاسخ موشکی حزب‌الله به حملات صهیونیست‌ها قبل آغاز آتش‌بس
play_arrow
پاسخ موشکی حزب‌الله به حملات صهیونیست‌ها قبل آغاز آتش‌بس
گزارش حسینی‌بای از لحظات آغاز آتش‌بس در لبنان
play_arrow
گزارش حسینی‌بای از لحظات آغاز آتش‌بس در لبنان
تشریح آتش‌بس در لبنان
play_arrow
تشریح آتش‌بس در لبنان
انفجار در نزدیکی محل بازی فوتبال خداداد و شمسایی در لبنان
play_arrow
انفجار در نزدیکی محل بازی فوتبال خداداد و شمسایی در لبنان
رئیس دادگستری تهران: حکم پروندۀ چای دبش تا پایان ماه صادر می‌شود
play_arrow
رئیس دادگستری تهران: حکم پروندۀ چای دبش تا پایان ماه صادر می‌شود
مهاجرانی: قرار نیست مردم را غافلگیر کنیم
play_arrow
مهاجرانی: قرار نیست مردم را غافلگیر کنیم
شیادی که با هک صفحۀ دختران از آن‌ها اخاذی می‌کرد دستگیر شد
play_arrow
شیادی که با هک صفحۀ دختران از آن‌ها اخاذی می‌کرد دستگیر شد
حقوق سال آیندۀ کارمندان و بازنشستگان چگونه محاسبه می‌شود؟
play_arrow
حقوق سال آیندۀ کارمندان و بازنشستگان چگونه محاسبه می‌شود؟
وزیر نیرو: خاموشی در هیچ نقطه‌ای از کشور اعمال نمی‌شود
play_arrow
وزیر نیرو: خاموشی در هیچ نقطه‌ای از کشور اعمال نمی‌شود
سقط جنین از مافیا گذشته و به صنعت تبدیل شده
play_arrow
سقط جنین از مافیا گذشته و به صنعت تبدیل شده
مجری سابق فاکس‌نیوز: شیطان کاخ سفید را اداره می‌کند
play_arrow
مجری سابق فاکس‌نیوز: شیطان کاخ سفید را اداره می‌کند
محمد گلریز در دیدار با رهبر معظم انقلاب: امیدوارم سرود پیروزی را در مسجد الاقصی بخوانم
play_arrow
محمد گلریز در دیدار با رهبر معظم انقلاب: امیدوارم سرود پیروزی را در مسجد الاقصی بخوانم
تصاویر متفاوت از لحظه ورود رهبر معظم انقلاب در دیدار با بسیجیان
play_arrow
تصاویر متفاوت از لحظه ورود رهبر معظم انقلاب در دیدار با بسیجیان
خطوط مختلف خوشنویسی اسلامی
خطوط مختلف خوشنویسی اسلامی
رازهای زندگی حضرت زهرا (س) از زبان سلمان فارسی
رازهای زندگی حضرت زهرا (س) از زبان سلمان فارسی