آيا پول شادي مي‌آورد؟

چهل سال قبل، بيتل‌ها در ترانه‌هايشان مي‌خواندند: «پول نمي‌تواند براي من عشق بخرد!» شايد واقعا هم پول براي آدم عشق نياورد ولي ممکن است با پول، شادي به دست آورد؟ در سال‌هاي گذشته، بررسي‌هاي متعددي نشان مي‌داد که هرچه پول و ثروت افراد بيشتر باشد، احتمال اينکه از زندگي خود احساس رضايت کنند، بيشتر خواهد بود.
سه‌شنبه، 24 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آيا پول شادي مي‌آورد؟

آيا پول شادي مي‌آورد؟
آيا پول شادي مي‌آورد؟


 

نويسنده: دکتر سارا احساني




 
چهل سال قبل، بيتل‌ها در ترانه‌هايشان مي‌خواندند: «پول نمي‌تواند براي من عشق بخرد!» شايد واقعا هم پول براي آدم عشق نياورد ولي ممکن است با پول، شادي به دست آورد؟ در سال‌هاي گذشته، بررسي‌هاي متعددي نشان مي‌داد که هرچه پول و ثروت افراد بيشتر باشد، احتمال اينکه از زندگي خود احساس رضايت کنند، بيشتر خواهد بود.
اين مساله به نظر منطقي مي‌رسد. با پول مي‌توان وسايل و امکاناتي تهيه کرد که زندگي را براي انسان راحت‌تر و لذت‌بخش‌تر مي‌کنند. طبيعتا هر چه زندگي راحت‌تر باشد، ميزان شادي انسان هم بيشتر مي‌شود. هرچه پولدارتر باشيد، شادتريد.
اما اين ارتباط، کاملا يک ارتباط خطي نيست چون مشخص نيست چه مقدار از ثروت مي‌تواند باعث احساس آرامش و ارضاي انسان شود. شادي ناشي از افزايش درآمد، به ويژه در ميان افرادي بسيار تاثيرگذار است که در ابتدا، خود صاحب ثروت چنداني نبوده‌اند. به علاوه تاثير افزايش ثروت بر شادي، به تدريج و با افزايش مقدار مال و اموال کاهش مي‌يابد و ديگر آن تاثير سابق را نخواهد داشت. اما تحقيقات جديد نکات جالب‌تري از اين ارتباط را نشان مي‌دهند. در بررسي‌هاي انجام شده در ايالات متحده و اروپا، دانشمندان با تعجب دريافتند که گرچه متوسط ميزان درآمد در اين مناطق نسبت به 30 يا 40 سال پيش افزايش يافته است، اما ميزان رضايت از زندگي و شادي گزارش شده توسط مردم، تغيير خاصي را نشان نمي‌دهد. در واقع با يک پارادوکس بسيار جالب توجه روبه‌رو هستيم: گرچه بين ميزان متوسط درآمد و ميزان رضايت از زندگي، در يک مقطع زماني خاص و يک منطقه جغرافيايي خاص ارتباط وجود دارد، اما رشد اقتصادي جامعه در طول زمان، تاثير خاصي روي ميانگين ميزان رضايت از زندگي نخواهد داشت.
براي درک بهتر اين مساله، محققان دانشگاه وارويک و دانشگاه کارديف، تلاش کردند تا دريابند افراد به ميزان درآمد خود به چه شکل نگاه مي‌کنند و ثروت از ديدگاه آنان به چه شکل تعريف مي‌شود. تحقيقات قبلي نشان مي‌داد که افراد علاقه دارند ميزان ثروت ( و طبيعتا ميزان رضايت خود از زندگي را ) نسبت به ساير افراد جامعه بسنجند. آنچه که به نام «تئوري درآمد مرجع» معروف است، مي‌گويد ميزان درآمد افراد، ارتباط خاصي با ميزان رضايت آنها از زندگي ندارد، بلکه آنچه ميزان رضايت‌مندي را مشخص مي‌کند، ميزان اختلاف درآمد افراد با ميانگين درآمد جامعه است. هر چه ميزان درآمد شما از ميانگين جامعه بالاتر باشد، رضايت شما از زندگي بيشتر است و شادتر خواهيد بود. اين مساله، افزايش نيافتن ميزان رضايت‌مندي جامعه را طي 30 يا 40 سال را توجيه مي‌کند زيرا گرچه رشد اجتماعي جامعه، باعث افزايش کلي ميزان درآمد‌ها شده است، اما همچنان درصد بسياري از ساکنان جامعه، پايين‌تر از سطح ميانگين آن جامعه قرار خواهند گرفت.

زواياي پنهان
 

اما دانشمندان معتقدند که تئوري درآمد مرجع، بيش از حد خلاصه و ساده است و تصور مي‌کنند که نکات پنهان و نهفته‌اي درباره ارتباط ميزان درآمد با ميزان شادي و رضايت از زندگي وجود دارد. واقعيت آن است که افراد، علاوه بر اينکه ميزان درآمد خود را به نسبت ميزان نرمال جامعه مي‌سنجند، خود را با ساير افرادي که در محيط زندگي با آنها در تماس هستند، مانند همسايه، همکار و يا هم‌کلاسي مي‌سنجند. همچنين ميزان اعتبار و رتبه اجتماعي آنها در محيط کاري نيز براي ايجاد احساس رضايت‌مندي لازم است. کريک بويس و سيمون‌مور، روان‌شناسان دانشگاه‌هاي وارويک و کارديف مي‌گويند که براي يک کارمند اداره، بسيار مهم است که از نظر ميزان درآمد، نفر دوم اداره خود باشد و يا نفر هشتم و اين مساله روي احساس ارزشمندي و ميزان رضايت از زندگي تاثير خاصي دارد.

پول بهتر است يا ثروت؟!
 

بويس و مور، براي بررسي عوامل موثر در زمينه احساس رضايت‌مندي، اطلاعات بيش از 12000 فرد بريتانيايي را مورد بررسي قرار دادند. به هر فرد شرکت‌کننده در تحقيق، دو رتبه تعلق مي‌گرفت: رتبه اول يا رتبه مالي بر اساس ميزان درآمد افراد محاسبه مي‌شد و افرادي که درآمد بيشتري داشتند، در رتبه بالاتري قرار مي‌گرفتند. رتبه دوم يا رتبه موقعيتي بر اساس يک فرمول آماري و با استفاده از فاکتورهايي مانند ميزان تحصيلات، سن، جنس و منطقه جغرافيايي محل زندگي به دست مي‌آمد. سپس از طريق يک پرسشنامه ميزان رضايت‌مندي اين افراد از زندگي سنجيده شد. با اين روش، اين امکان به دست مي‌آمد که ميزان رضايت‌مندي هر فرد، با ساير افراد هم‌جنس، هم محله‌اي، هم‌سن و افراد داراي تحصيلات مشابه مقايسه شود.
بويس و مور، با آناليز داده‌هاي به دست آمده دريافتند که رتبه موقعيتي ارتباط قوي‌تري با ميزان رضايت‌مندي شرکت‌کنندگان در تحقيق دارد. هر چه رتبه موقعيتي يک فرد در ميان همسايه‌ها يا همکاران بيشتر ‌بود، ميزان رضايت‌مندي او از زندگي نيز افزايش ‌داشت و ديگر مهم نبود که ميزان درآمد وي دقيقا چه قدر است.
در سال 2008، مقاله‌اي در نشريه تايم چاپ شد که نتايج تقريبا مشابهي را نشان مي‌داد. اين مقاله نشان مي‌داد که با بروز بحران اقتصادي در آمريکا، گرچه اکثر افراد، دچار نگراني و افسردگي مي‌شوند اما تا زماني که شغل خود را از دست نداده‌اند، بين ميزان کاهش درآمد، يا ميزان رکود اقتصادي جامعه با ميزان افسردگي آنها ارتباط مستقيم وجود ندارد. در واقع تا زماني که رکود و افت درآمد، بين اکثر اقشار جامعه گسترش داشته باشد، افراد احساس نگراني کمتري مي‌کنند چون نسبت به کل جامعه، وضعيت نسبي آنها تغيير خاصي نخواهد کرد.
بويس در اين‌باره مي‌گويد: «ما سعي داريم درک کنيم که چرا با وجود پيشرفت اقتصادي طي 30 يا 40 سال گذشته، اين مقدار پيشرفت، تاثير خاصي در ميزان رضايت‌مندي ما از زندگي نگذاشته است.» اگر ميزان مطلق درآمد در اين ميان اهميت ‌داشت، با بالاتر رفتن درآمد افراد، طبيعتا با جامعه شادتري روبه‌رو ‌بوديم اما اين اطلاعات نشان مي‌دهد که در بحث ميزان رضايت‌مندي، رتبه اجتماعي و موقعيتي، شاخص بسيار مناسب‌تر و دقيق‌تري نسبت به ميزان خالص درآمد است.
در اين مقاله ذکر نشده است که کدام يک از شاخص‌هاي رتبه موقعيتي، ارتباط بيشتري با ميزان رضايت‌مندي دارد يا به زبان ساده‌تر، وضعيت خود را بيشتر به نسبت همسايگان‌مان مي‌سنجيم يا نسبت به همکاران‌مان. در هر حال آنچه که مهم است، پول هنوز هم نمي‌تواند براي کسي عشق بخرد. با پول مي‌توان به رتبه اجتماعي رسيد، اما ميزان رضايت شما از وضعيت‌تان، الزاما به اندازه پول‌تان نخواهد بود.
منبع:www.salamat.com



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط