نماز مهمترين وسيله تقرب به خدا (3)

يكى ديگر از عواملى كه موجب مى شود تا نماز تأثيرى در حيات نمازگزار نگذارد و او را در قوس صعود سير ندهد فقدان خلوص و نبود حضور قلب و خشوع باطن است. اينكه نماز را «ذكر الله» ناميده اند شايد وجهش اين باشد كه ذكر الله يعنى استحضار ياد خدا در دل كه ملازم كمال و سعادت دو سرا و مفتاح فلاح است. ملاك و ميزان هر عملى
چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نماز مهمترين وسيله تقرب به خدا (3)

نماز مهمترين وسيله تقرب به خدا (3)
نماز مهمترين وسيله تقرب به خدا (3)


 





 
ب ـ عدم اخلاص و حضور قلب:
يكى ديگر از عواملى كه موجب مى شود تا نماز تأثيرى در حيات نمازگزار نگذارد و او را در قوس صعود سير ندهد فقدان خلوص و نبود حضور قلب و خشوع باطن است.
اينكه نماز را «ذكر الله» ناميده اند شايد وجهش اين باشد كه ذكر الله يعنى استحضار ياد خدا در دل كه ملازم كمال و سعادت دو سرا و مفتاح فلاح است. ملاك و ميزان هر عملى در خلوص و حضور است و با توجه به همين نكته است كه امام العارفين و سيد السالكين على(عليه السلام) فرموده اند:
«همانا دو نفر از امت من به نماز مى ايستند و ركوع و سجودشان يكى است و حال آنكه مابين آنها مثل مابين زمين و آسمان است»(40).
اگر سئوال شود كه معناى حضور قلب چيست؟ مستفاد از كلام بزرگان و اولياى دين اين است كه: «حضور قلب يعنى فارغ ساختن دل از همه براى عملى كه به آن مشغول است تا اينكه بداند كه چه مى كند و چه مىگويد و تمركز فكر و اقبال به نماز داشته باشد و اين را خشوع دل نيز مى گويند يعنى جميع حواس را متوجه نماز سازد و به جز معبود در دل او چيزى نگذرد و ديگرى خشوع جوارح است كه اعمال ظاهرى نماز گزار است»(41).
وحضور قلب يعنى پرستش و عبادت خداى به نحوى كه گويا تو او را مى بينى و قلب تو تجلى گاه اوست و حداقل مراتب آن اينكه فهم كنى كه اگر تو او را نمى بينى او تو را مى بيند. اعبد الله كانك تراه وإن لم تكن تراه فإنَّه يراك»(42).
از حضرت موسى(عليه السلام) روايت شده كه از جانب خدا بر او وحى شد اى موسى چون مرا ياد كنى ياد كن و اعضاى تو مضطرب و لرزان باشد و در وقت ياد من خاشع و با وقار باش و چون مرا ياد كنى زبان خود را در عقب دل خود بدار يعنى اوّل به دل ياد كن و بعد به زبان و چون در حضور من بايستى بايست مانند بنده ذليل و مناجات كن با من با دل ترسناك و زبانى راستگو. و از امام باقر(عليه السلام) حديث شده است كه: نمازهاى بندهگاهى نصف آن بالا مىرود و گاهى ثلث آن و گاهى ربع آن و گاهى همه آن و بالا نمى رود مگر آنچه دل او رو به آن آورد و امر به نافله شده تا نقصانى كه به جهت عدم حضور قلب در نماز به هم رسد تمام كند. و اين سخن و كلام عرشى امير المؤمنين(عليه السلام) است كه: «خوشا به حال آن كس كه خالص كند براى خدا عبادت و دعا را و مشغول نشود قلبش به آن چيزى كه چشمش مى بيند و فراموش نكند ذكر خدا را بواسطه آن چيزهايى كه گوشش مى شنود و محزون نشود دلش به آن چه كه به غير عطا شده است».
و در سيره سيد الساجدين امام زين العابدين(عليه السلام) آوردهاند كه ابو حمزه ثمالى گويد امام(عليه السلام) را ديدم كه نماز مىگذارد و رداى مباركش از كتف او افتاد او درست نكرد تا از نماز فارغ شد من آن را به حضرت عرض كردم فرمودند آيا مى دانى در خدمت كه بودم بدرستى كه نماز به درجه قبول نمى رسد مگر به قدرى كه دل متوجه او باشد»(43).
بنابر اين مستفاد از اخبار و روايات اين است كه نماز بدون خلوص و حضور اگر چه مقبول حق است و از حيث فقهى رفع تكليف مى كند ولى چنين نمازى محرك انسان در طريق وصول و مسير عروج نيست. يعنى اگر كسى نماز بدون حضور قلب اقامه كند به تكليف خود عامل بوده و به همين جهت عقاب و عذاب تارك الصلاه بر او مترتب نيست و به همين دليل به حكم فقهى مهر صحت بر او مى خورد و ليكن اثر چنين نمازى به همين مقدار است كه فارق ميان او و تارك الصلاه است.
پس معلوم شد كه اگر نماز ما آن همه تأثير معنوى و عرفانى را كه در روايات آمده ندارد گيرش در كجاست. رادع و مانع اصلى اين است كه دل به نماز نمى دهيم. اكثر ما راضى هستيم به اينكه نمازى خوانده باشيم تا در زمره سركشان و طاغيان قرار نگيريم و اين نكته را از آن جهت گوئيم كه وقتى به نماز ايستيم بسيارى از كارهاى فراموش شده در اذهان زنده مى شود. تو گوئى نماز كليد خاطرات و رمز بازگشائى اوهام و خيالات است. در غالب نمازهاى ما اين كلام امام خمينى(رحمه الله) صادق است كه:
«نماز كليد دكان يا چركه حساب يا اوراق كتاب و يا فرصتى براى مشغول شدن به افكار متشتته و خواطر شيطانيه ماست»(44).
«يكى از بزرگان ابتدا به جوالبافى اشتغال داشته است و روزى يك جوال مى بافت و آخر هفته حساب مى كرد و مزد شاگردهايش را مى پرداخت. روزى به هنگام حساب يك جوال از قلم افتاد آنچه فكر كردند كه آن را به چه كسى داده اند به خاطرشان نيامد. غروب نزديك بود و استاد نماز نخوانده بود مشغول نماز شد و در نماز به خاطرش آمد كه آن جوال را به چه كسى داده است. پس از اتمام نماز شاگردش را خواسته و به او گفت جوال را به فلانى دادهايم. شاگردش گفت: استاد! تو نماز مى خواندى يا جوال پيدا مى كردى؟ استاد از اين واقعه متنبّه شد و مشغول اصلاح خود و قلب خود گرديد»(44).
و نيز در همين باب در شرح حال سيد رضى و سيد مرتضى علم الهدى دو برادرى كه از شاگردان وارسته شيخ مفيد(رحمه الله) بودهاند آورده اند كه سيد رضى به برادر بزرگ خود سيد مرتضى در نماز جماعت اقتدا نمى كرد برادر بزرگتر به نزد مادر شكايت برد و مادر سيد رضى را نصيحت كرد سيد رضى به توصيه مادر به مسجد برادر آمد و به او اقتدا كرد. امّا در اثناء نماز، نمازش را تمام كرد و از مسجد بيرون رفت، سيد مرتضى نزد مادر آمد و گفت سيد رضى آنچه امروز كرد بدتر از پيش بود مادر ماجرا را از سيد رضى جويا شد. سيد رضى در جواب گفت: در اثناء نماز ديدم كه برادرم در خون حيض غرق است به ناچار نماز را شكستم چون كه طهارت شرط صحت نماز است، مادر شرح حال را با سيد مرتضى در ميان گذاشت سيد گفت راست مى گويد زيرا در مسير رفتن به مسجد زنى درباره احكام خون حيض از من سؤال كرد به او پاسخ دادم. امّا در اثناء نماز به اين انديشه افتادم كه جوابى كه دادم درست بود يا اشتباه»(46).
پس علم و آگاهى به اين نكته بر همه خصوصاً بر جوانان كه داراى قلبى پاك و باطنى صاف مى باشند لازم است كه حضور قلب و اخلاص هر چند كه شرط صحت نماز نيست ولى شرط كمال آن است و بايد اين مانع كه خواطر غير الهى و شيطانى در حال نماز است را از بين برده و نمازى با خلوص و حضور قلب بخوانند تا نمازشان آنها را از عالم مُلك به ملكوت پرواز دهد كه الصلاه معراج المؤمن.
ج ـ استخفاف و سبك شمردن نماز:
در تعاليم و دستورات دين اسلام اگر خواسته باشيم احكام و تعاليم فردى را طبقه بندى نمائيم نماز در بالاترين مرتبه طولى نسبت به ساير احكام قراردارد. مسلّم است كه در مقام انجام عمل به هر يك از دستورات الهى بايد به جايگاه آن توجه كامل بعمل آيد چون كه آثار و بركات وجودى هر يك از آنها بنابر اهميتى است كه شارع در نظر داشته است سبك شمردن حكمى از احكام دين به اين معناست كه آن اهميت الهى را بكاهيم. حال اين كاستن مى تواند شامل محافظت نكردن و مراقبت نداشتن آن به وقت خاص خودش يا ترجيح امور غير ضرور بر آن و يا درست ادا نكردن برخى از اجزا و اركان آن و مواردى ديگر بشود. همه اين امور مى تواند در حقيقت نوعى تضييع يا تضعيف در حكم الهى بشمار آيد. و هر گونه تضعيفى مانع از ظهور بركات و بروز آثار آن حكم خواهد بود.
در باب نماز كه يكى از احكام الهى است تأكيد و توصيه زيادى شده است و اين حكم از ساير احكام الهى مستثنى نيست. از رسول گرامى اسلام روايت است كه: « هر كس به نماز اهميت ندهد و آن را سبك شمارد سزاوار عذاب آخرت است»(47).
و نيز خاتم رسالت (صلى الله عليه وآله وسلم) در حديثى ديگر فرموده اند: «كسى كه نماز را سبك شمارد خداوند بركت و خير را از عمر و مال او بر مى دارد و نتيجه كارهايش را از بين مى برد و با گرسنگى و تشنگى و ذلت جان او را مى گيرد»(48).
و در حديث ديگر آمده است كه: «نماز، چون در وقت آن گزارده شود سپيد و درخشان نزد صاحب خود باز مى گردد و مى گويد: همان طور كه مرا رعايت كردى خداوند تو را مورد رعايت و حفظ خويش قرار دهد. ليكن اگر نماز، در غير وقت آن گزارده شود و رعايت حدود آن نشود سياه و ظلمانى نزد صاحب خود مىآيد و مى گويد: همان گونه كه مرا ضايع ساختى خدايت تو را ضايع و تباه سازد»(49).
و اين روايت از امام صادق(عليه السلام) معروف است كه در آخرين لحظات عمر شريفش دستور داد كه همه اهل بيتش اطراف او جمع شوند وقتى همه آمدند بعنوان آخرين وصيت فرمودند:
«اگر كسى از شما نمازش را سبك شمارد هرگز به شفاعت ما معصومين نمى رسد»(50).
اين موضوع نه تنها مورد تأكيد همه اولياى دين بوده بلكه سيره مستمره شان بر اين اساس استوار بود كه با دقت و توجه هر چه بيشتر از نماز خود محافظت مى كردند. برخى از زنان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل مى كردند كه حضرت نزد ما نشسته بود و با ما سخن مى گفت و ما با او سخن مى گفتيم هرگاه وقت نماز داخل مى شد از براى آن حضرت حالتى روى مىداد كه گويا ما او را نمى شناختيم به او عرض مىكرديم كه تو را چه شده است فرمود اداى امانتى است كه خداوند آن را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرد و همه از تحمّل آن اِبا كردند(51).
نه تنها پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بل همه اهل بيت عصمت و طهارت بر اين سيره منسلك بوده اند و نيز تابعين ايشان در طريق سعادت و وصول به كمال آن را تعقيب مى كردند. در خاطرات امام خمينى(رحمه الله) نقل است كه: به نماز اول وقت بسيار اهميت مى داد روايتى از امام صادق(عليه السلام)نقل مى كردند كه اگر كسى نمازش را سبك شمارد از شفاعتشان محروم مى شود. من يك بار به ايشان عرض كردم سبك شمردن نماز شايد به اين معنى باشد كه شخص نمازش را يك وقت بخواند و يك وقت نخواند گفتند نه اين خلاف شرع است منظور امام صادق(عليه السلام) اين بود كه وقتى ظهر مى شود و فرد در اوّل وقت نماز نمى خواند در واقع به چيز ديگرى رجحان داده است(52).
د ـ عدم مداومت در نماز:
خداوند متعال نماز پنجگانه را در اوقات معين براى بندگانش فرض و واجب كرده است. همه فقهاء اعم از شيعه و سنى اجماع دارند بر اينكه افضل اوقات نماز، اقامه آن به وقتشان است و حتى برخى از فقهاى شيعه چون شيخ مفيد و اتباع ايشان اوقات شرعى نمازهاى يوميه را مضيق دانسته و قبول آن در غير وقت را از باب تفضّل مى دانند. اينكه شارع براى نماز اوقات پراكندهاى را تعيين فرمود شايد وجهش اين باشد كه هرگاه انسان به امور زندگى دنيايى بپردازد و به امر معيشت همّت نمايد مشاغل مادى او را از تأمل وتفكر به امور معنوى بازداشته و يا مورد غفلت قرار مى دهد به همين جهت بر بنده مؤمن امر شد كه در ميان فواصل كارهاى دنيوى لحظاتى را به امر معنوى او روحى اختصاص دهد و در مقابل معبود خويش، كُرنش كند تا حقيقت انسانى اش به باده نسيان و فراموشى سپرده نشود و شخصيت آدمى به اين واسطه تعديل گردد چه اينكه اگر همه اهتمام او در مسير ماديات محدود بود ايشان را با ساير حيوانات تمايزى نبود. نماز چون داروى شفا بخش براى روح مى باشد كه اگر سستى و فترتى در اقامه آن ايجاد شود و به صورت مداوم انجام نگيرد قطعاً سلامت روح را تأمين نخواهد كرد چنانچه در مرض جسم هم همين است.
پس اين فريضه مهم نبايد ابزار و وسيلهاى براى رفع مشكلات جسمى و روحى در مقاطعى از زندگى يا پر نمودن اوقات بيكارى ما تلقى گردد. چگونه بهبودى و سلامت براى يك مريض در گرو استفاده بجا و منظم از داروهاست. نماز و ساير فرايض دينى نيز چنين است.
با اين وصف اگر خواسته باشيم كه در سفر يا مرض و يا به بهانه خواب نوشين صبحگاهى نماز را ترك نمائيم و در صورت مساعد بودن و سلامتى جسمانى و قيام به آن در اوقات بيكارى اكتفا نمائيم بسيار روشن است كه از چنين نمازى بهره و نصيبى نخواهيم برد. چنانچه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرموده اند: آفةُ العبادة الفترةُ «آفت عبادت سستى و عدم مداومت است»(53).
پس در صورت ترك اين فريضه الهى و امتثال مقطعى و غير مداوم آن و يا هر گونه فترت و سستى در نماز موجب از بين رفتن آثار و فوايد آن خواهد شد بنابر اين قيام به نماز در وقت خود و مداومت در آن براى ترتب آثار ضرورى است و شايد به همين جهت باشد كه قرآن كريم يكى از اوصاف مؤمنين را چنين بيان مى كند. الذين هم على صلاتهم دائمون «آنان كه همواره نمازشان را مىخوانند و هرگز نماز را ترك نمى كنند»(54).
مواردى كه بيان شد آفات عمده و موانع اساسى در ظهور بركات نماز بشمار مى آيند امّا عناصرى مثل ريا، عجب و خودبينى و گناهان ديگر بسيار مهم مى باشند.
باشد كه همه ما خصوصاً نسل جوان ما با برداشتن اين موانع و زدودن آن بتوانيم از نورانيت و صفا، قداست و فلاح و سعادت دو سرا كه در اين فريضه بزرگ الهى نهفته است كمال بهره را ببريم.
در پايان اين مقال بعنوان حسن ختام، خطابم به همه جوانان عزيز و وارثان خون شهيد كه ثبات شخصيتشان متضمن قوام و پايدارى جامعه و تزلزل در افكار و رفتار آنان موجب لغزش و تزلزل اجتماع است اين است كه بر شما فرض است معرفت و آگاهى به اينكه ترك عبادات خصوصاً نماز، منشأ سقوط و مصدر هبوط و سرچشمه همه رذايل اخلاقى و مشكلات زندگى است و نماز با حفظ شرايط و رفع موانع، نردبان صعود، معراج شهود، رفرف عروج، مَسند سلوك، مَركب خلوص و مقصد معبود است. جوانان عزيز «شماها بهتر مى توانيد تهذيب نفس كنيد شما به ملكوت نزديكتر هستيد از پيرمردها، در شما آن ريشه هاى فساد كمتر است. يك پير بخواهد اصلاح شود بسيار مشكل است جوان زودتر اصلاح مى شود. هزاران جوان اصلاح مى شوند و يك پير نمىشود. نگذاريد براى ايام پيرى. الان خودتان را بايد تبعه تعليمات انبياء كنيد مبدا اين است از اينجا بايد رفت»(55).

فصل دوّم : علل كم توجّهى يا بی توجّهى برخى از جوانان به نماز
 

راستى چرا در ميان نوجوانان و جوانان برخى آنچنان كه بايد، به نماز اهميت نمى دهند و يا اينكه چرا بعضى از آنان ارتباط چندانى با نماز ندارند و يا عدهاى از نوجوانان و جوانان در حاليكه از خانواده مذهبى و مسلمان هستند نماز نمى خوانند؟
اين سئوالى است كه ما بدنبال علل و عوامل و پاسخ صحيح آن بوده نخست سعى داريم كه عوامل آن را شناسايى نموده سپس راه حلها را ارائه دهيم.
موضوع مزبور بعنوان يك سئوال و موضوع تحقيق در ميان عده كثيرى از دانش آموزان دبيرستانى، دانش پژوهان مراكز پيش دانشگاهى و دانشجويان مطرح گرديد تا بدون هيچ حدس و گمانى از طرف نگارنده علل را از بيان خودشان جويا شويم كه در اين صورت قضيه از ظن و گمان خارج و به واقعيت عينى نزديكتر گردد.
آنان در اين نظر سنجى علل و عواملى را برشمردهاند كه بسيار جالب توجه است.
لازم به ذكر است كه برخى از اين علل از درصد بالايى برخوردار بوده كه اكثريت آن را بيان داشتهاند و بعضى ديگر در حدّ متوسط و ضعيف مطرح شدهاند. ما به ترتيب اهميت، آن عوامل و علل را بر مىشماريم سپس نحوه از بين بردن آنها و يا راه حلها را با استمداد از آيات و روايات با بضاعت اندك علمى ارائه خواهيم داد.

محيط خانواده و بى توجهى والدين
 

بىتوجه بودن يا كم توجهى پدر و مادر يا مربى خانواده نسبت به فرزندان در محيط خانه و سطحى نگرى آنان در ابتداى نوجوانى فرزندان و يا احياناً بى مبالاتى اعضاى خانواده نسبت به مسائل دينى خصوصاً فريضه نماز تأثير بسزائى در تربيت فرزندان بجاى مى گذارد. بعنوان مثال فرزند اگر در خانهاى رشد نمايد كه در آن خانه كسى به نماز اهميت ندهد و يا در قبال مسائل دينى خود را مسئول ندانند و يا خود اهل نماز باشند ولى فرزند خانواده را تحريض و تشويق به نماز ننمايند قطعاً فرزند آن خانواده اهل نماز و عبادت نخواهد شد البته شايد در آينده بر اثر عوامل ديگر به نماز روى آورد كه اين احتمال ضعيفى است.
نوجوانى نوشته بود كه چگونه از من انتظار نماز خواندن برود در حاليكه در خانه ما هيچ يك اهل نماز نيستند و ديگرى بيان كرد كه توقع نماز خواندن از كسى كه هيچ يك از اعضاى خانوادهاش اهل نماز نباشند. توقع بى جايى است.
اينگونه از خانواده ها كه فرزندانشان تمايل و گرايش چندانى به مسائل عبادى از خود نشان نمىدهند بر دو قسمند: يك گروه خانواده هايى هستند كه والدين و مربيان آنان به نماز اهميت نمى دهند و طبعاً فرزندانشان از آنان تقليد مىكنند. اين دسته از خانواده ها اگر چه محدودند ولى وجودشان قابل انكار نيست. فردى نقل مىكرد ما چند نفر براى مهمانى به منزل كسى رفتيم بيشتر يا همه دوستان وضو ساختيم كه نماز بخوانيم سراغ مهر نماز از صاحب خانه گرفتيم در جواب به ما گفت يك مُهر در خانه داريم كه گاهى من با آن نماز مى خوانم و گاهى خانمم.
دسته ديگر خانواده هايى مى باشند كه خود ديندار و اهل عبادتند و ليكن نسبت به فرزندان خود در اين امر هيچ وقعى نمى نهند. نماز خود را مى خوانند و روزهشان را مى گيرند امّا از اينكه فرزندان به مسائل دينى پاى بند باشند يا نه براى آنها يكسان است. هرگز از فرزندان بعنوان پدر و مادر نمى خواهند كه نمازش را بخواند و يا روزهاش را بگيرد. هيچ مسئوليتى را در قبال آنان احساس نمى كنند. گويا او همه چيز را مى فهمد و بايد با همان فهم خود عمل كند و يا همه اعمال او را حتى بعد از سن تكليف با بچه بودن توجيه مى كنند.
بسيار روشن و مسلّم است كه چنين فرزندى بزودى به عبادت تن در نخواهد داد. كانون خانواده مهمترين عامل دراين زمينه محسوب مى شود چون كانونى كه جوان در آن رشد يافته كانون بى تفاوتى بوده است و هرگز كسى از طريق محبت و تشويق و يا از راه قهر و تهديد او را به امور عبادى و ادار نكرده و يا از او نخواسته است. چه بسا اين جوان نسبت به ساير امور زندگى فردى سر به زير و تسليم پذير و با شخصيتى از ديدگاه خانواده باشد و ليكن اهل نماز و ديانت نيست. اين بدان جهت است كه والدين در آن امور تأكيد داشته امّا در امور دينى اصرارى به خرج نداده اند. و اگر در بُعد دينى توجه داشتند قطعاً خللى در او مشاهده نمى كردند.

عدم آگاهى و بينش كافى از فريضه نماز
 

عالم نبودن به محتواى نماز، درك پايين و بسيار اندك نسبت به تأثير آن، عدم توجه به جايگاه نماز در اسلام، نداشتن انگيزه و هدف در اقامه و برپايى آن، آشنا نبودن به اسرار و فلسفه نماز و درخواست امور مادى از خدا و عدم دست يابى به آن يكى از عواملى است كه جوانان را از اين فريضه الهى دور نگه داشته است. در گفتهها و نوشته هاى بسيارى از آنان اين نكته جلب توجه مى كرد كه ما نمىدانيم براى چه بايد نماز خواند. اگر نماز نخوانيم چه مى شود. با ترك نماز چه چيزى را از دست خواهيم داد و ظاهراً مشاهده مى شود آنان كه نماز را برپا مىدارند با كسانى كه تارك نمازند فرقى نمى كنند.
اگر نماز بايد در زندگى افراد مؤثر واقع شود پس چرا اين اثر ملموس نيست و چرا اين مرزبندى را عملاً ما نمى بينيم؟ مگر خدا به دو ركعت نماز ما محتاج است؟ جوان بايد قلبش پاك باشد، انسان بايد با دوستان و همسايگان و نزديكان و همنوعان خود رفتار شايستهاى داشته باشد. خدا اينها را از ما خواسته است. نه اينكه نماز بخوانيم و در عين حال صدها عمل ناشايست را مرتكب شويم. اصل اين است كه ما انسان خوبى باشيم حال چه قائم به نماز باشيم يا تارك آن. پس ملاك انسان خوب بودن، نماز خواندن نيست بلكه دل و قلبى پاك داشتن است.
همه اين گفتهها حاكى از آن است كه شناخت لازم و آگاهى كافى از فضائل نماز و جايگاه آن در اسلام براى كثيرى از نوجوانان و جوانان حاصل نشده است.

سستى و تنبلى
 

بعد از دو عامل مذكور، علت ديگرى كه در ترك يا بى توجهى به نماز بيان شده است عنصر و عامل تنبلى است. غالباً نوجوانان و جوانان به آسانى تن به فعاليت نمى دهند مگر در امورى كه بيشتر جنبه احساسى و هيجانى داشته و يا در امورى كه با انگيزه و شناخت قبلى همراه باشد. براى فردى كه چند سال است به سن تكليف رسيده قدرى مشكل است در هواى سرد زمستان آستين خود را بالا زند و با آب سرد وضو بگيرد و يا كفش و پوتين را از پايش در آورد و مسح نمايد به همين خاطر گاهى از نماز خواندن طفره مى رود و يا براى او دشوار است كه از خواب نوشين صبح گاهى بزند و نمازش را بخواند و... .
هر چند كه برخى از نوجوانان و جوانان اين عامل را در موضوع مورد بحث مهم شمردهاند و ليكن به نظر مىرسد كه اين علت نمى تواند بعنوان يك عامل مستقل و بلكه يك علت به حساب آيد چون بعداً خواهيم گفت كه تنبلى خود معلول علل ديگرى مى باشد.

مجالست و همنشينى با دوستان ناباب
 

بديهى است كه نقش بسيار مهم دوستان در شكل دهى شخصيت انسانى خصوصاً در سنين نوجوانى و جوانى را نبايد ناديده انگاشت. دوستان شايسته و خوب در سوق دادن انسان به سوى سعادت و كمال مؤثرند و دوستان ناشايست در انحراف آدمى به سمت ناهنجاريهاى اخلاقى. چه بسا جوانانى كه در مسائل دينى علاقمند و به ديندارى خود راغبند و ليكن در محيطهاى مختلف از قبيل محلهاى كه در آن زندگى مى كنند يا محيط كار و تحصيل كه در آن ساعاتى از عمر را سپرى مى سازند با افرادى آشنايى شوند كه به تدريج او را در دام بى دينى و لا ابالى گرى گرفتار مى كنند.

فساد اخلاقى
 

برخى از جوانان در علت دورى از نماز و تعاليم دينى و مذهبى، مفاسد اخلاقى را بسيار مؤثر مىدانند. البته اين عامل در خانواده ها و محيط هاى مختلف داراى شدت و ضعف مىباشد و در بروز و ظهور آن مى توان عللى را بر شمرد كه هر كدام از آن عوامل به تنهايى مىتواند در ايجاد آن و انحراف شخص كافى باشد.
عواملى چون خواندن و مطالعه نوشته هاى تحريك آميز در مكتوبات و مقالات خصوصاً اگر با نثر روان يا بصورت نظم بوده باشد، تصاوير و عكسهاى مبتذل در بيرون از خانواده و نيز بد حجابى يا بى حجابى برخى از اعضاى فاميلى در مراسم جشن و سرور و عدم رعايت موازين شرعى و سنّتهاى غلط حاكم بر برخى از خانواده ها در درون خانواده مى توانند در بروز مفاسد اخلاقى اشخاص خصوصاً جوانان تأثير زيادى داشته باشند. كم نيستند جوانانى كه با ايجاد و مهيا بودن چنين زمينه هايى غسل بر آنها واجب گرديده و آن اراده و تصميم راسخ را ندارند كه در داخل وقت خود را تطهير نموده و نماز را بپا دارند و يا اگر در خارج وقت خود را پاك كرده اند قضاى نماز را بجا آورند چنانچه برخى صراحتاً گفته اند كه نگاه به اين تصاوير و صحنه ها، مقدمه و زمينه خود ارضايى و مفاسد ديگر اخلاقى است.

پي نوشت ها :
 

40. بحار الانوار، ج81 ص249.
41. رك: معراج السعاده، ص666.
42. بحار الانوار، ج25 ص204 روايت 16 باب 6.
43. رك: سر الصلاه (امام خمينى)، ص36. معراج السعاده، ص668 به بعد.
44. سر الصلاه، ص48.
45. نشان از بىنشانها، ص323.
46. نشان از بىنشانها، ص323.
47. شيخ عباس قمى ـ سفينه البحار ـ ، ج2 ص43.
48. همان مأخذ، ص43.
49. بحار، ج80 ص25 روايت 46.
50. بحار الانوار، ج84 ص234 باب 16.
51. معراج السعاده، ص669.
52. امام در سنگر نماز، ص16.
53. علامه مجلسى ـ بحار الانوار ـ ، ج77 ص68.
54. سوره مباركه معارج، آيه 23.
55. امام خمينى(رحمه الله) تفسير سوره حمد، ص41 (انتشارات محمد).
 

* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : saeedbb
ادامه دارد...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط