نگاهى گذرا به زندگى ملا محمدمهدى نراقى

آشنايى با مفاخر و عالمان دين و دانشمندان يك ملت, آشنايى با فرهنگ آن ملت است و دانستن رمز و راز موفقيت آنان در رشد, بالندگى, تهذيب و تكامل انسانها خصوصاً نسل جوان مفيد و سازنده است از جمله اين عالمان فرزانه ملامحمّد مهدى نراقى معروف به محقق نراقى است. وى يكى از مجتهدان برجسته در دو قرن دوازده و سيزده هجرى قمرى
چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهى گذرا به زندگى ملا محمدمهدى نراقى

نگاهى گذرا  به زندگى ملا محمدمهدى نراقى
نگاهى گذرا به زندگى ملا محمدمهدى نراقى


 

نويسنده:سيّد محمدرضا حسينى




 

ويژه ‏نامه كنگره بزرگداشت فاضلين نراقى 3
 

آشنايى با مفاخر و عالمان دين و دانشمندان يك ملت, آشنايى با فرهنگ آن ملت است و دانستن رمز و راز موفقيت آنان در رشد, بالندگى, تهذيب و تكامل انسانها خصوصاً نسل جوان مفيد و سازنده است از جمله اين عالمان فرزانه ملامحمّد مهدى نراقى معروف به محقق نراقى است. وى يكى از مجتهدان برجسته در دو قرن دوازده و سيزده هجرى قمرى است و به لحاظ جامعيت در علوم و فنون و آراستگى به فضايل اخلاقى و صفات ملكوتى از مفاخر و نوابغ علمى عصر خويش بود.
شرح حال نگاران, محقق نراقى را جامع علوم عصر خود خواندند و با القابى مانند خاتم الحكما والمجتهدين, لسان المتألّهين و نظاير آن از او ياد كردند, ولى متأسفانه چون بسيارى از آثارش كه معيار واقعى شناخت مرتبه فضل و دانش و انديشه اوست, احيا و منتشر نشده,ناشناخته مانده است. مقام معظم رهبرى در اين خصوص فرمود:
پدر ايشان هم از كسانى است كه قدرش مجهول تر از مرحوم فاضل [ملااحمد] نراقى است. 1
اين در حالى است كه بسيارى از آثار محقق نراقى در حوزه فلسفه, كلام, عرفان, رياضيات, هندسه, فلك شناسى, فقه, اصول, اخلاق و ادبيات است و در علوم تفسير قرآن و علوم حديث و طب مهارت بالايى داشت و صاحب نظر بود.
علامه حسن زاده آملى درباره توان علميِ محقق نراقى مى گويد:
علامه مولا مهدى يا محمّد مهدى بن ابى ذر بن حاج محمّد نراقى ـ قدس سره ـ يكى از نوابغ دهر و جامع كليه فنون و علوم, و در هر فن مرد يك فن, و دايرةالمعارفى ناطق و كتاب خانه اى بزرگ و زنده و متحرك بود. بى شك آن جناب در تبحّر و تمهّر به جميع علوم عقلى و نقلى حتى در ادبيات و رياضيات عاليه, در عداد طراز اوّل از اكابر علماى اسلام, و در اتّصاف به فضايل اخلاقى و ملكات ملكوتى از نوادر روزگار است.2
جلال الدين آشتيانى نيز درباره ايشان مى گويد:
صريحاً در اين مقدمه به عرض ارباب معرفت مى رسانم كه نظير اين محقق عالى مقام كه در علوم شريعت, فقه و اصول فقه و رجال استاد مسلم و متبحّر و در علم اخلاق و فلسفه الهى, بارع و مسلط و در فنون رياضى صاحب نظر و در جميع اين فنون داراى بهترين تأليفات و آثار علمى باشد, در كشور عزيز ما كم نظير و در ديگر ممالك اسلامى طى ادوار و قرون متمادى تالى ندارد.3

مبارزات مرحوم نراقى
 

محقق نراقى همواره با دو جبهه اخبارى گرى و صوفى گرى مبارزه اى جدى داشت:

1. مبارزه با اخبارى گرى:
 

هنگامى كه ملامحمد مهدى نراقى در حوزه علميه كربلا و نجف تحصيلات عالى را مى گذراند, حوزه علميه كربلا ميدان تاخت و تاز تفكر اخبارى گرى و ظاهرنگرى بود. آنان معتقد بودند كه تمام اخبار كتاب هاى مورد اعتماد ـ با همه اختلافى كه در آنها وجود دارد ـ قطعاً از سوى معصومين ـ عليهم السلام ـ صادر شده است و ظواهر قرآن را نبايد به تنهايى و بدون رجوع به اخبارى كه وارد شده اخذ كرد. آنان علم اصول را با اين ادعا كه همه مبانى آن عقلى است و مستند به اخبار نيست, به كلى رد و انكار مى كنند.
محقق نراقى كه به آثار سوء اخبارى گرى كاملاً آگاه بود و مى دانست اين عقيده چه عواقب شومى براى محصلان علوم دينى در پى خواهد داشت, به مبارزه حكيمانه با آن پرداخت. اگر چه آغازگر اين مبارزه جدى استاد بزرگوارش (علامه وحيد بهبهانى بود كه از طريق احتجاجات شفاهى تند و جلسات درس كه شاگردان بسيارى در آن حاضر بودند, يورشى سخت بر اخبارى ها مى بُرد و در اين راه پرچم مبارزه با اخبارى گرى را به دوشش مى كشيد),4 با اين حال جنبش ملامحمد مهدى نراقى حركتى در تكميل مبارزه استاد بود. محقق نراقى براى آشنايى كامل با مبانى و آراى آنان در جلسات درس صاحب حدائق, شيخ يوسف بحرانى و همچنين شيخ محمد مهدى فتونى, كه هر دو از رهبران و پيشوايان علماى اخبارى بودند, حاضر مى شد و نه تنها تحت تأثير انديشه هاى آنان قرار نمى گرفت بلكه بر آنان تأثيرگذار بود. او در همان زمان كتاب (رساله اجماع) را در كربلا نگاشت. مرحوم نراقى در اين كتاب به دلايل عقلى و نقلى بر حجيّت شرعى اصل اجماع به عنوان يكى از ادّله اربعه كه از اركان علم اصول است, اشاره و ديدگاه عالمان دين از شيخ مفيد تا زمان خود را بيان كرده است, كه البته عالمان و محققان از اين كتاب استقبال كردند و بسيار تأثيرگذار بود.

2. مبارزه با صوفى گرى:
 

محقق نراقى در عصر خود با تفكرى ديگر نيز مواجه بود و آن مسلك تصوف بود. اگرچه ريشه اين تفكر از مسيحيت آغاز و در ميان شهرهاى ايران رشد چشم گيرى داشت ولى در حال نفوذ به ساير مناطق داخل و خارج از كشور بود. از اين رو ايشان (پرچم مبارزه با اين انديشه را به اهتزاز درآورد. او يك تنه در دو جبهه مبارزه مى كرد)5 و هرگز در اين مبارزه تساهل را روا نمى دانست, زيرا انگيزه اى جز نجات اسلام و مسلمين از چنگال جهل و نادانى نداشت. خوش بختانه (آن چه او را در اين باره مساعدت مى كرد, ذوالفنون بودن وى بود)6 و همين خصوصيت ممتاز و بسيار بارز او را در دو جبهه پيروز ميدان كرد.
نكته اى كه در اين جا ذكر آن خالى از فايده نيست اين است كه مهم ترين عاملِ پيدايش انديشه هاى اخبارى گرى و صوفى گرى, بازتاب هاى اوضاع سياسى و اجتماعى كشورهاى اسلامى بوده است, زيرا بى نظمى در شهرها, نبودن امنيت اجتماعى, اقتصادى و سياسى, وجود جنگ هاى توسعه طلبانه بين ايران و عثمانى, ايران و افغان كه عموماً چهره دينى به خود داشت, حاشيه نشينى متدينين جامعه و… موجب ايجاد گسل در جامعه شد و در نتيجه اضطراب و نگرانى در افكار و روحيه معنوى عمومى به وجود آمد و اين امر موجب زهد افراطى مردم در همه شئون زندگى گرديد كه در اين صورت حركت اخبارى گرى و صوفى گرى رخ نماياند.7

انديشه هاى مرحوم نراقى
 

1. مشرب فلسفى:
 

محقق نراقى در فلسفه آثار بسيار زياد و پر مغز دارد و اين گوياى توان علمى او است. وى در فلسفه تابع مشرب فلسفى خاصى نبود, زيرا بر آرا و انديشه هاى فلسفى اشراق و مشاء (بوعلى) احاطه كامل داشت و قدرت تجزيه و تحليل و نقض و ابرام او از افكار و آراى پيشينيان بالا بود. ايشان در اين خصوص مى گويد:
گمان مبر كه من, جمودى بر پذيرفتن فرقه اى خاص از صوفيان, اشراقيان و مشّائيان دارم, بلكه در يك دست من برهان هاى قاطع و در دستى ديگر قطعيّات صاحب وحى و حامل قرآن است و پيشواى من اين حقيقت است كه واجب الوجود داراى شريف ترين نحوه صفات و افعال است و من خود را ملزم به اين ادله قاطعه مى دانم, هر چند كه با قواعد يكى از اين گروه ها مطابقت نكند.8

2. تبيين تجسم اعمال:
 

اعمال, رفتار و كردار انسان با روح او آميخته مى شود و در روز قيامت همراه با او محشور مى شود و در آن جا گناه انسان عينيّت مى يابد و اين همان تجسم اعمال است. محقق نراقى درباره تجسم اعمال چنين معتقد است كه:
واقعيت و حقيقت انسان ها در روز قيامت, همان تصورهاى باطنى و نيت هاى قلبى و عمل هاى آنان است كه در نفس ايشان به صورت خوى ثابت درآمده است. وقتى در روز قيامت ادراك انسان به حد بالا رسيد و چشم بصيرت باز كرد, همه آن ها را به طور واضح در وجود خود حاضر مى بيند.9

3. مهم ترين واجبات تهذيب نفس است
 

محقق نراقى مى گويد:
اخلاق مذموم و ناپسند هم چون پرده هايى, انسان را از معارف الهى و فيض هاى قدسى مانع مى شود, زيرا رذايل اخلاقى به منزله پوششى براى نفوس اند.10
ايشان در خصوص اهميت فضايل اخلاقى و رذايل اخلاقى چنين مى گويد:
فضايل اخلاقى مايه نجات و رستگارى انسان و رساننده او به سعادت جاويد است, و رذايل اخلاقى مايه بدبختى و شقاوت هميشگى وى است. پس تخليه و پاك سازى از رذايل و آراستن نفس به فضايل از مهم ترين واجبات است و دست يافتن به زندگى حقيقى بدون اين دو, سعى و كوشش محال است.11

4. فرهنگ استاد و شاگرد:
 

محقق نراقى با بهره جويى از احاديث و روايات براى استاد و دانشجو آداب و فرهنگى را بيان مى كند كه در اين بخش به طور گذرا انديشه او در اين خصوص را بيان مى كنيم.
الف) فرهنگ استادى: (معلم آموزش خود را خالص براى خداى سبحان قرار دهد و انگيزه دنيوى از قبيل طمع مالى يا جاه و رياست و شهرت بين مردم نداشته باشد; بلكه تنها انگيزه او تقرب به خداى تعالى و رسيدن به پاداش هاى جاودانه باشد, زيرا هر كه به ديگرى علمى بياموزد در ثواب تعليم آن ديگرى به كسان ديگر شريك خواهد بود).12 و نيز (نسبت به متعلّم مشفق و خيرخواه باشد و به قدر فهم او بياموزد و با نرمى و گشاده رويى با او سخن گويد, نه با تندى و خشونت… آن چه مى داند بگويد و درباره آن چه نمى داند سكوت كند تا به آن رجوع كند و بداند و به متعلمان خلاف واقع نگويد.)13
ب) فرهنگ دانشجويى: (تعلم و فراگيرى او [دانشجو] بايد فقط براى خدا و تقرب به او و رسيدن به سعادت اخروى باشد, و انگيزه او مبراء (ستيزه) و مجادله و فخرفروشى و رسيدن به جاه و مال يا برترى بر امثال و اقران نباشد, و به آن چه مى فهمد و علم دارد عمل كند, زيرا كسى كه به آن چه مى داند عمل مى كند, خداوند آن چه را كه نمى داند به او مى آموزد.)14
وى هم چنين مى گويد:
شرايط تواضع و ادب را نسبت به معلم خود رعايت كند, و گفتار او را رو در رو نكند و به دل او را دوست دارد و حقوق او را از ياد نبرد, زيرا معلم, پدر معنوى و روحانى او است. هر متعلمى (دانشجو) لازم است كه نخست نفس خويش را از همه اخلاق رذيله و صفات زشت و ناپسند پاك سازد, زيرا تا لوح نفس خود را از نقش هاى پست و زشت نزدايد, انوار علم و حكمت از جانب الواح عقول فعال قدسى بر آن نتابد.15

5. امر به معروف و نهى از منكر:
 

محقق نراقى امر به معروف و نهى از منكر را واجب مى داند و چنين مى گويد:
آنچه از آيات و اخبار ياد شده مستفاد مى شود, وجوب امر به معروف و نهى از منكر است و در وجوب آن هيچ اختلاقى نيست. تنها اختلاف در اين است كه وجوب اين دو كفائى است يا عينى. و قول حق اين است كه واجب كفائى است.
وى چهار شرط براى وجوب امر به معروف و نهى از منكر بيان مى كند كه به صورت گذرا به آنها اشاره مى كنيم.
1. علم به معروف و منكر بودن فعل, تا أمر از غلط و اشتباه در امان باشد. بنابراين وى در امور متشابه امر به معروف و نهى از منكر را واجب نمى داند.
2. احتمال و اميد فايده و تأثير بر امر و نهى باشد و بر فاعل منكر و تارك معروف تأثير گذار باشد.
3. قدرت بر امر و نهى داشتن و عدم مفسده و ضرر بر آمر.
4. تارك معروف و مرتكب منكر بر استمرار خلاف خود اصرار ورزد و خلاف خود را تكرار كند.
ملامحمد مهدى نراقى سستى و مسامحه در امر به معروف و نهى از منكر را موجب فراگير شدن فساد مى داند و بر اين باور است كه آثار منفى آن متوجّه مردم خواهد شد.
ايشان درباره علت سستى در اين واجب مى گويد:
سبب اين, خوى يا ضعف و كوچكى نفس است يا طمع مال, بنابراين از رذائل قوه غضب از جانب تفريط يا از رذائل قوه شهويه از جانب افراط است. و آن از مُهلكاتى است كه فساد و زيانش عام و فراگير است و شرش به بخش بزرگى از مردم سرايت مى كند. زيرا اگر بساط امر به معروف و نهى از منكر پيچيده گردد دين و آئين الهى برچيده شود و نبوّت تعطيل و بى اثر ماند و سستى و بى تفاوتى همه را فرو مى گيرد و ضلالت و گمراهى آشكار مى گردد و جهل و نادانى شيوع مى يابد.16
وى اذعان دارد كه امر به معروف و نهى از منكر بسيار مشكل مى باشد پس امر به معروف مى بايستى با صبر و سعه صدر مشكلات را رفع كند بنابراين:
علاوه بر چهار شرط گذشته كه ذكر شد, سزاوار است براى هر كسى كه مى خواهد اين پست و مقام حساس را اداره كند, اين كه از اخلاق و رفتار خوبى برخوردار باشد و همواره سعه صدر وبزرگوارى از خود نشان بدهد و در برخورد با مشكلات اين راه صابر باشد.17

6. ادبيات عرفانى:
 

بسيارى از عالمان دينى گذشته در ادبيات صاحب نظر بودند و به شعر و شاعرى علاقه فراوان داشتند. ذوق سرشار محقق نراقى در ادبيات فارسى خصوصاً شعر موهبتى الهى بود كه خداوند به وى داده بود. ايشان ديوان بزرگى به نام (طائر قدسى) داشت كه متأسفانه اين اثر گران سنگِ ادبى كه بيش از سه هزار بيت داشت, ناپيداست و (تاكنون نسخه تمام و جامع آن ديده نشده و قريب سيصد بيت اشعار پراكنده اى هم كه از مآخذ گوناگون به دست آمده از لحاظ كيفيت, عموماً عرفانى و حكيمانه نظير اشعار شيخ الرئيس ابوعلى سينا مى باشد كه همگى در قالب مثنوى و ساقى نامه گفته شده است.)18
لازم است در اين جا به چند بيت از اشعار زيبا, پرمحتوا و عرفانى او اشاره كنيم.
چرا آخر اى مرغ قدسى مكان
جدا ماندى از مجمع قدسيان
چرا مانده اى دور از اصل خويش
چرا نيستى طالب وصل خويش
غريب از ديار حقيقت شدى
گرفتار دام طبيعت شدى
بقيد طبيعت شدى پاى بست
فراموش كردى تو عهد الست
همى ترسم اى جان عالى مقام
بمانى به چاه طبيعت مدام
برافشان پر اى مرغ قدسى مكان
پروبال زآميزش خاكيان
زپا بگسل اين دام دار غرور
بپر تا به اوج سراى سرور
بيا ساقيا من به قربان تو
فداى تو و عهد و پيمان تو
بده ساقى آن باده خوش گوار
كه ايام دى رفت و آمد بهار
مى اى ده كه افروزدم عقل و جان
فتد بر دلم عكس روحانيان
بتازم بر اوج فلك رخش را
ببينم عيان كرسى و فرش را
(نراقى) از اين گونه گفتارها
برون رفتى از حد خود بارها

ويژگى هاى ملا محمد نراقى
 

1. مردم دارى:
 

منزل عالمان دين در طول تاريخ همواره پناه گاه مردم بوده و هست. ملامحمد مهدى نراقى در طول مدت اقامت خود در كاشان در كنار مردم بود و براى حل مشكلات آنان از هيچ تلاشى دريغ نمى كرد. مردم نيز از ظلم ظالمان و حكمرانان و خان هاى منطقه به او پناهنده مى شدند و اگر مشكلات و گره هايى در زندگى شخصى و اجتماعى آنان به وجود مى آمد, به سراى وى روى مى آوردند; او نيز تمام توان خود را در حل مشكلات و خدمت به مردم به كار مى گرفت. از اين روى مردم به او معتقد بودند و همواره داراى نفوذِ كلمه بود و براى او احترام و جايگاه خاصى قائل بودند.

2. تسلط به زبان بيگانه:
 

ملامحمد مهدى نراقى در مدتى كه در اصفهان بود, زبان عبرى را فرا گرفت, زيرا اصفهان ميزبان اقليت هاى يهودى و نصارا بود و ايشان لازم ديد تا براى مناظره و گفت وگو و هم چنين پاسخ گويى به سؤال ها و شبهه هاى عالمان يهود و نصارا به زبان آنان مسلح شود. وى در كتاب (انيس الموحدين) از كتاب تورات براى اثبات نبوت حضرت رسول(ص) استفاده مى كند و اين در حالى بود كه در آن زمان كم تر عالمى وجود داشت كه به زبان عبرى و لاتين مسلط باشد.

3. فن نويسندگى:
 

بسيارى از عالمان و دانشمندان توانِ علمى بالايى دارند و در بسيارى از زمينه ها صاحب نظرند, اما قلمِ شيوا و جذّابى ندارند. ملامحمد مهدى نراقى افزون بر تدريس سطوح عالى در فقه, اصول, فلسفه, كلام, رياضيات, نجوم, هندسه, عرفان, ادبيات, حديث و علوم قرآنى, نوشته هايى زيبا و پرمغز در حوزه هاى گوناگون از خود به يادگار گذاشت. متأسفانه بسيارى از آثار وى هم چنان به صورت خطى در كتاب خانه ها باقى مانده است.

غروب خورشيد نراق
 

سرانجام علامه محقق ملامحمد مهدى نراقى در شب شنبه هشتم ماه شعبان سال 1209 قمرى به ديار باقى شتافت. بدن پاكش را از كاشان به نجف انتقال دادند و كنار حرم اميرالمؤمنين على(علیه السلام) به خاك سپردند.

پي نوشت ها :
 

1. ويژه نامه كنگره بزرگداشت فاضلين نراقى, شماره1.
2.همان, ص49.
3. مقدمه لمعه الهية, ص22.
4. مقدمه ترجمه جامع السعادات, ص7.
5. همان.
6. همان.
7. همان, ص5; براى آشنايى بيشتر با عوامل پيدايش اخبارى گرى به كتاب ده گفتار شهيد مطهرى صفحه 83 مراجعه فرماييد.
8. قرة العيون, صفحه 32.
9. جامع السعادات,ج1,ص18.
10. همان, ص13.
11. همان,ص16 و 17.
12. جامع السعادات, ج1, ص18.
13. همان.
14. همان, ص91.
15. همان.
16. همان.
17. همان, ص91.
18. قرة العيون,ص44 .
 

منبع:www.naraqi.com



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط