يار دل در ميان نميآرد شاعر : انوري وز دل من نشان نميآرد يار دل در ميان نميآرد تا که کارم به جان نميآرد سايه بر کار من نميفکند خويشتن را بدان نميآرد وز بزرگي اگرچه در کارست چون که سر در جهان نميآرد کي به پيمان من درآرد سر شب هجرش کران نميآرد روز عمرم گذشت و وعدهي وصل تاب چندين زيان نميآرد عمر سرمايهايست نامعلوم يک بلا رايگان نميآرد به سر او که عشق او به سرم گر سر آرد توان نميآرد به دروغي بر انوري همه عمر ...