اي مانده من از جمال تو فرد شاعر : انوري هجران تو جفت محنتم کرد اي مانده من از جمال تو فرد جانيست مرا و يک جهان درد چشميست مرا و صدهزار اشک در هجر تو آفتاب من زرد گردون کبودپوش کردست هان تا نکني دل از وفا سرد در کار تو من هنوز گرمم اندي که منم ز درد تو فرد جفت غمم و خوشست آري زهر غم چون تويي توان خورد با منت چون تويي توان ساخت