چون نيستي آنچنان که ميبايد شاعر : انوري تن در دادم چنانکه ميآيد چون نيستي آنچنان که ميبايد الحق نه که هيچ درنميبايد گفتي که از اين بتر کنم خواهي گر خواب دگر نبينيم شايد با اين همه غم که از تو ميبينم هر فتنه که روزگار ميزايد با فتنهي روزگار تو عيدست گفتي ندهم وگرچه ميبايد گفتم که دلم به بوسه خرسندست دل بين که همي چه باد پيمايد زين طرفه ترت حکايتي دارم باشد که کناري اندر افزايد بوسي نه بديد و هر زمان گويد از دست تو پشت...