باز دوش آن صنم باده‌فروش

باز دوش آن صنم باده‌فروش شاعر : انوري شهري از ولوله آورد به جوش باز دوش آن صنم باده‌فروش چون پرندوش نه بيهش نه به هوش صبحدم بود که مي‌شد به وثاق چادر افکنده ز شنگي بر دوش دست برکرده به شوخي از جيب دام دلها زده از مرزنگوش دامن از خواب کشان در نرگس زهره‌اش از باد سحر سنبل‌پوش لاله‌اش از آتش مي پروين پاش او يکي چنگ خوش اندر آغوش پيشکارش قدح باده به دست تا بود پرده درو پرده نيوش راهوي کرده بعمدا پرده آن کش فتنه‌کش آفت‌کوش طلع...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
باز دوش آن صنم باده‌فروش
باز دوش آن صنم باده‌فروش
باز دوش آن صنم باده‌فروش

شاعر : انوري

شهري از ولوله آورد به جوشباز دوش آن صنم باده‌فروش
چون پرندوش نه بيهش نه به هوشصبحدم بود که مي‌شد به وثاق
چادر افکنده ز شنگي بر دوشدست برکرده به شوخي از جيب
دام دلها زده از مرزنگوشدامن از خواب کشان در نرگس
زهره‌اش از باد سحر سنبل‌پوشلاله‌اش از آتش مي پروين پاش
او يکي چنگ خوش اندر آغوشپيشکارش قدح باده به دست
تا بود پرده درو پرده نيوشراهوي کرده بعمدا پرده
آن کش فتنه‌کش آفت‌کوشطلع الصبح علي اسعد فال
مير عالم نشنيدست به گوشبم سه تا در عمل آورده چنانک
واي اگر شهر برآشفتي دوشقول اين صوت چنان مطرب او
دوش گشتست بر آوازش نوشاي بسا شربت خون کز غم اوي
کس در اين فتنه نباشد خاموشروستايي بچه‌اي شهر بسوخت
درگه مير خراسان و خروشگر شبي ديگر از اين جنس کند


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط