با من اندر گرفتهاي کاري شاعر : انوري کان به عمري کند ستمکاري با من اندر گرفتهاي کاري روي نيکو چنين کند آري راستي زشت ميکني با من هيچ ممکن شود که يکباري بعد از اين هم بکش روا دارم که به عمري چنان نهد خاري روزگارم گلي شکفت از تو گفتهاند اين حديث بسياري گويمت بوسهاي مرا گويي نبود ياد کرد خرواري ليکن ار عشوه بايدت بدهم گر برآري به خندهاي کاري بوسه در کار تو کنم چه شود سر دندان سپيد کن باري چون رخانم سياه خواهي کرد گفتم...