مقبلي آنکه روز و شب ادبار مقبلي آنکه روز و شب ادبارشاعر : انوري از سر و ريش او همي ريزدمقبلي آنکه روز و شب ادبارروح او از عروق بگريزددست بر نبض هر کسي که نهاددرزمان بانگ مرگ برخيزدهر کجا کو نشست از پي طباندر آن دارويي که آميزدملکالموت کوفته دارد