با جلال تو اي حميدالدين

با جلال تو اي حميدالدين شاعر : انوري رونق ماه و آفتاب نماند با جلال تو اي حميدالدين از ضمير تو در نقاب نماند طلعت فضل و چهره‌ي دانش در دل و چشم صبر و خواب نماند بي‌تو ما را به حق نعمت تو در دلم فکرت صواب نماند تا من از تو جدا شدم به خطا خيمه‌ي لهو را طناب نماند جامه‌ي عيش را طراز برفت جام لذات را شراب نماند شخص اقبال را حيات بشد ز من نخواست کس آنرا و آن نهفته بماند بسا سخن که مرا بود وان نگفته بماند مرا رواست گر اين در من نسفته...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
با جلال تو اي حميدالدين
با جلال تو اي حميدالدين
با جلال تو اي حميدالدين

شاعر : انوري

رونق ماه و آفتاب نماندبا جلال تو اي حميدالدين
از ضمير تو در نقاب نماندطلعت فضل و چهره‌ي دانش
در دل و چشم صبر و خواب نماندبي‌تو ما را به حق نعمت تو
در دلم فکرت صواب نماندتا من از تو جدا شدم به خطا
خيمه‌ي لهو را طناب نماندجامه‌ي عيش را طراز برفت
جام لذات را شراب نماندشخص اقبال را حيات بشد
ز من نخواست کس آنرا و آن نهفته بماندبسا سخن که مرا بود وان نگفته بماند
مرا رواست گر اين در من نسفته بماندسخن که گفته بود همچو در سفته بود


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط