به کلي هست چون دريا و تو در | | خداوندا تو آني کافرينش |
زهي از تو جهان را صد تفاخر | | جهان را پهلوان چون تو نباشد |
نزايد مادر گيتي چو تو حر | | ندارد بيشهي دولت چو تو شير |
اگز نه تيغ تو گفتيش التر | | به گيتي فتنه کي بنشستي از پاي |
که هست از خيل او چشم ظفر پر | | فلک با اختران گفتا که آن کيست |
الغ جاندار بک اينانج سنقر | | رکاب تو ببوسيدند و گفتند |