اي حکم ترا قضاي يزدان شاعر : انوري داده چو قدر گشادنامه اي حکم ترا قضاي يزدان لوحست و کفايت تو خامه تو عمدهي ملکي و ممالک پيش سخط تو بارنامه در خاک نهاده آب و آتش حاشا فلک کبود جامه در جنب کفت سياهکامه است با عيش چنان معالغرامه آن شب که در آن جناب ميمون بوديم چه خاصه و چه عامه در حجر گک نصير خباز وز باده دماغ پر شمامه از چنگ خيال پر سماتي در کسوت جبه و عمامه بر دست چپم يگانهاي بود ما را بدو وعده شادکامه او را بطلب...