راه نجات در گيتا (1)
نويسنده:مصطفى فرهودى
مقدّمه
آيين هندو مشتمل بر آيين هاى محلى و سنت هايى اعتقادى و عبادى است، امّا نه به گونه اى كه چون دينى آسمانى، داراى پيامبرى مشخص و آيين عبادى واحدى باشد. به همين سبب نمى توان از اين آيين تعريفى دقيق و كامل به دست داد; تنها مى توان گفت: آيين هندو برآيندِ انديشه هاى گوناگونى است كه رهروان هندى را ارضا مى كند. لايه هاى درونى اين آيين همانند آيين هاى ديگر، بسيار متفاوت تر و پرمغزتر از ظاهر آن است; گرچه در طول ساليان، دستخوش آشفتگى ها و گرايش هايى چون گوشه گيرى و بت پرستى نيز شده است. در ميان آيين ها و مسلك هاى گوناگون جهان، آيين هندو مانند انبان بازرگان شرقىِ دوره گردى، انباشته از اشياى بسيار زيباى نفيس و عتيقه است.
همين ويژگى سبب شده است كه اين آيين، احساسات دينى و عواطف مذهبى را تا حدى دارا باشد. آنچه در اين آيين از اهميتى ويژه برخوردار است، سنه تنه درمه اين يك قانون جهانى است و همه ايجاد و ابقا و افناى جهان و جهانيان مطابق اين قانون است.
معرفى گيتا
اين اثر كه تركيبى از آموزه هاى فلسفى سانكيه، است، تأثير فراوانى بر زندگى مذهبى هنديان نهاده است. گيتا نيرويى هدايت كننده و الهام بخش براى مردمان آن سرزمين بوده است، به گونه اى كه هيچ كتابى تا اين حد بر آنان تأثير ننهاده بود.
گيتا در زمره نوشته هاى سمرتى مى گويد:
اگر تأثيرى كه نوشته هاى مقدس در ذهن مردمان دارد، بتواند ميزان و معيار اهميت آن به شمار آيد، بايد اذعان و اعتراف كرد كه كتاب بهگوت گيتا (ترانه مقدس الهى) بيش از هر اثر ديگر در انديشه هندوان جايگزين شده و تأثير گذاشته است.
سبك نگارش اين اثر حماسى است و موضوع آن درباره نبردى است كه بين دو قوم پاندوها و كوروها حوالى شهر دهلى كنونى درگرفته بود.
محور اصلى گيتا را گفتوگوى كريشنه و اَرجونه نماد خداوند يا تجسم ويشنو است كه با دو طرف درگير پاندوان و كوروها به طور مساوى بستگى و خويشاوندى داشت و هردو او را به كمك فراخواندند. كريشنه با تمام افراد و نيروهايش حاضر شد و به دو طرف اختيار داد كه يكى از دو طرف را برگزيند، يعنى يا خود او را برگزينند كه در اين صورت از لشكر او محروم اند و يا لشكر و نيروهاى او را بر كريشنه ترجيح دهند كه در نتيجه از عنايت وى محروم اند. آرجونه گفت: من تو را مى خواهم و نيازى به افراد و نيروهايت ندارم. كوروها نيز لشكر كريشنه را انتخاب كردند. كوروها در اين جا نماد نگرش عاجل دانى و مادى اند و آرجونه كه از پاندوان است نماد نگرش معنوى و اخلاص محض به ويشنو است. انسانى كه به اين مقام مى رسد، از كمك و عنايت ويشنو برخوردار مى گردد.
كتاب تصويرى رمزى و تمثيلى از مسائل معنوى ارائه مى دهد و مطالب آن نمايشگرِ دغدغه هاى انسانى است كه در تكاپوى نجات و حقيقت است. به نظر مى رسد كه نويسنده جنگ را بهانه اى براى عرضه انديشه هاى خود قرار داده است، همان گونه كه شاعران و عارفان ايران زمين، افسانه سيمرغ و داستان ليلى و مجنون و قصه خسرو و شيرين و حكايت يوسف و زليخا را دستاويزى براى بيان افكار و انديشه هاى خود قرار داده اند. گيتا نگرشى ژرف از هستى و دنيا در عرفان هندى ارائه مى دهد كه عبارت از عشق و عمل خالصانه است. اين كتاب منبعى موثق و مرجعى اصيل براى شناخت آرا و افكار هندى به شمار مى آيد. دانشمندان اديان درباره اهداف گيتا سخنانى دارند كه در اين جا چكيده آن را ذكر مى كنيم:
زنر رادا كريشنان معتقد است كه گيتا اهداف متنوعى دارد. او سه هدف عمده را برمى شمرد: 1) دست يابى به وجود اعلا; 2) رسيدن انسان به مقامى كه همه عالم را در خدا ببيند; 3) رستگارى و نجات.
همان گونه كه ذكر شد، گيتا از ديرزمان نزد هندوان مقبوليتى خاص داشت. دلايل و عوامل اين مقبوليت را مى توان اين گونه بيان كرد:
الف) گيتا سخنى بس دلكش درباره حقيقت عالم دارد و شايد بتوان دليل بقاى اين متن و ديگر متون دينى ــ حتى غير آسمانى ــ را در اين دانست كه اين متون دائماً يادآور آن حقيقت نهايى اند و انسان را به سوى آن سوق مى دهند و چراغ راه هدايت آدمى در اين دنياى آشفته هستند.
ب) آرياييان نگرشى ساده و ابتدايى به موجودات و حقيقت داشتند و ذهنشان همواره درصدد ايجاد سنتز بود; مثلا در ودا آمده است: «حقيقت يكى است; ولى حكيمان آن را به تعابير گوناگون و تفاسير مختلف بيان كرده اند». اوپه نشيدها نيز نهايى ترين مطالب را درباره حقيقت گفته است; ولى واقعيت امر آن است كه گيتا تمام ديدگاه ها و نظرات مختلف را به صورت شكن ها و تجليات و اجزاى يك حقيقت در قالب يك امر بيان كرده است. در نگاه نخست اين متن مشحون از تناقض به نظر مى رسد; امّا اين صورت ظاهر امر است و در واقع چنين نيست.
ج) سبك گيتا براى عوام و خواص مفيد است، به خلاف ودا كه از اين ويژگى برخوردار نيست. اوپه نشيدها نيز بيشتر براى حكيمان متأله قابل فهم است; زيرا مباحثى از قبيل برهمن و فلسفه وحدت وجود براى عموم جاذبه اى ندارد. از سوى ديگر، رسائل پورانه ها براى عوام جاذبه دارد، نه براى خواص. بنابراين، تنها متنى كه هم عوام و هم خواص را به سوى خود جذب مى كند، گيتاست; زيرا اين كتاب مسائل متفاوت و گوناگونى را از همه معارف و مكتب ها دربردارد.
د) از عوامل مقبوليت گيتا دارا بودن عنصر جهانى بودن است كه در بند اوّل ذكر شد. اين كتاب نظريه وحدت وجود و بحث رستگارى از طريق عمل را كه در همه اديان مطرح است، بررسى مى كند.
هـ ) سبب ديگر، تخاطب شخصى آن است; هر خواننده اى با خواندن آن حس مى كند كه پاسخى براى مشكل خود يافته است. اين ويژگى در متون ادبى فارسى مانند مثنوى مولوى و ديوان حافظ نيز ديده مى شود.
گيتا سه راه عمل، علم (معرفت) و عشق را براى نجاتِ (موْكشه) يا دوره گدايى.
اكنون به راه هاى سه گانه اى مى پردازيم كه درگيتا براى نجات انسان مطرح گرديده است.
1. نجات از طريق عمل (كرمه يوگا a Yoga¦karm)
دانايان درفهم عمل و ترك آن ناتوان اند و نمى دانند چه بايد كرد و چه نبايد انجام داد. ولى من، كرشنا، به تو، آرجونا خواهم گفت.
حتى دانايان در حيرانند و نمى دانند كه عمل چيست و ترك عمل كدام است.
اينك من تو را گويم كه عمل چيست تا با دانستن آن از پليدى ها برهى.
بايد دانست كه چه كار را بايد كردن؟
و چه كار را نبايد كردن؟
و ترك كار چيست؟
شناختن حقيقت عمل سخت و دشوار است.
گيتا در ادامه مى گويد: «كسى كه رهرو منزل يوگا و طالب تصفيه باطن باشد، عملْ يگانه راه اوست». قبل از شناخت ويژگى هاى عمل به اقسام آن در گيتا مى پردازيم:
الف) عملى كه از سر نادانى انجام شود; در فصل هجدهم گيتا آمده است: «عملى كه از نادانى و عدم عاقبت انديشى به جاى آورده شود، بى آن كه اندازه توانايى شخص يا زيانى كه ازآن به خود شخص يا به ديگران مى رسد موردنظر قرارگيرد، از «تَمَس» است.
ب) عملى كه به هوس نتيجه يا از روى پندار باشد; در همان فصل آمده است: عملى كه به هوس نتيجه يا از روى پندار يا به تكلّف بسيار انجام شود، از «رَجَس» است.
ج) عملى كه انجام آن تكليف آدمى است; در همان فصل آمده است: «عملى كه انجام آن تكليف آدمى است، اگر بى شائبه دوستى و دشمنى و چشم داشتِ نتيجه و فارغ از هر تعلق انجام شود، از «سَتْوه» است».
منظور از عمل در طريقه نجات، همين نوع سوم است كه مايه نجات و زمينه نور معرفت در انسان است. عمل زمانى ثمربخش است كه فاعل آن از ثمره آن چشم پوشد و دل در گرو حق بندد و با جانى فارغ از تب و تاب به نبرد با اهريمن درون و برون برخيزد; كه محور همه اين امور اخلاص محض است; و بايد عارى از آز و خشم باشد كه گيتا سرچشمه همه گناهان را در اين دو مى داند. گيتا مى گويد: «يوگى يا انسانى كه مى خواهد به كمال برسد، از اين عمل ناگزير است». در فصل سوم آمده است:
با خوددارى از عمل، به مرحله فارغ از عمل نتوان رسيد.
ترك عمل كسى را به كمال نرساند.
در واقع هيچ كس نمى تواند حتى يك دم از پرداختن به كار سرباز زند.
چه، همه كس به مقتضاى خود از عمل ناگزير باشد.
و آن كه اعضاى خود را از كار بازداشته،
دل به انديشه درباره اشيا و محسوسات مشغول سازد،
سرگشته مردى رياكار باشد.
همچنين گيتا براى عمل، شرطى اساسى، مانند دلبسته نبودن به نتيجه آن ذكر مى كند، يعنى كار بايد براى رضاى خدا باشد; در غير اين صورت مايه خسران و گرفتارى است. در فصل سوم چنين آمده است: «عمل كه نه براى خشنودى خدا باشد مايه گرفتارى است». در فصل چهارم گيتا آمده است:
او چون به قصد كارى برخيزد،
نه چنان است كه طرحى ريخته يا سودى در نظر گرفته باشد.
عمل او در آتش علم گداخته و پاك شده است.
و دانايان چنين كسى را فرزانه نامند.
كسى كه هوسِ ثمره كار فروگذاشته
و به مقام رضاى مطلق رسيده،
بى نياز از همه چيز.
او اگرچه مدام در كار است، همواره از كار فارغ است.
سالك اين طريق در متن اجتماع به سر مى برد، اما محور انديشه او كسب رضاى الهى است، بدين معنا كه دلبسته به پيامد و نتيجه آن نباشد و هيچ چشم داشتى به نتيجه خوب و بد آن نداشته باشد و عمل را چون وظيفه مقدس انجام دهد.
2. نجات از طريق علم (جنانه يوگا)
علم در حجاب جهل است،
و همين است كه مايه گمراهى مردمان مى گردد.
ولى براى كسى كه نور معرفت پرده جهل او را دريده باشد،
آن نور چون خورشيدى مى درخشد و حق را روشن مى سازد.
عقل او و نفس او حق است.
عبادت او و مراد او حق است.
و او به زلال معرفت از هر پليدى پاك گردد.
و پس از مرگ دوباره به اين دنيا باز گردانده نشود.
طريق معرفت به معناى معرفت عقلانى و نيز به معناى طريقت علم و معرفت است. در عرفان هندو، رهرو اين طريق بايد دو مرحله نفى و ايجاب را بگذراند: اول، رها شدن از قيود نفسانى، شهوات، و تعصب هاى گوناگون و بى ريشه; و دوم، تكرار اذكار و اوراد و تمركز و مراقبه، تا بتواند بر انديشه و خرد خود مسلط گردد و به مرز شناخت و اشراق برسد، و اين جاست كه دانستن همان شدن است و از آن پس، وى قدرت و آرامش مى يابد و از متناهى به نامتناهى رسيده، خود بى نهايت مى گردد.
در چندين فصل از گيتا درباره معرفت سخن به ميان آمده است. ابتدا كريشنه درباره اهميت اين راه سخن مى گويد كه اين راز از هر دانشى بالاتر است. در فصل نهم چنين مى گويد:
تا بدانستن آن از محنت بازگشت به دنيا رهايى يابى.
اين والاترين دانش ها و راز رازها و پاك ترين پاك ها است
كه با دريافت مستقيم و بى واسطه حاصل مى شود.
دانش گرانمايه كه آسان به دست آيد ــ وچون به دست آمد ــ جاودان بماند.
در همين فصل ثمره معرفت را از بين رفتن گناهان مى داند; يعنى از بين رفتن شك و تحصيل آرامش مطلق.
علم در اين راه نه به علوم تجربى، بلكه به دانشى اطلاق مى شود كه بتواند انسان را از اسارت جهل و شهوت و فعل به درآورد. اين دانش در نهاد آدمى است; امّا با صيقل دادن آيينه جان بايد آن را كشف كرد تا پذيراى نور شود. براى طهارت روح بايد به رياضت هايى شاق، مثل بازداشتن حواس و تمركز هوش و مراقبه، در زمره عبادت عابدانه يا عاشقانه پرداخت تا براى سالك درك مستقيمى از ذات كه موجب كمال است به دست آيد. در غير اين صورت، او دوباره در دايره توالد به اين دنيا برخواهد گشت.
رازى كه گيتا در فصل نهم بيان مى دارد، اين است: من در جهان گسترده ام. تمامى موجودات در من هستند; ولى من در آن جاى ندارم. خداوند فقط واقعيتى درونى نيست، بلكه واقعيتى است لايتناهى كه وراى همه چيز است. او چون ريشه درخت جهانى، اساس و پايه جمله واقعيت هاى عالم است; بدين سان كه خداوند متعال وراى همه اينها و نوعى نفى و سلب تمام صفات ثبوتى است. گيتا مى گويد:
همه هستى را وجود نامرئى من فراگرفته است.
همه چيز در من محاط است و من در هيچ چيز محاط نيستم.
با وجود اين، هيچ چيز در من قرار ندارد.
رازى است شگفت
كه ذات من، آن مبدأ همه هستى كه نگه دارنده همه هستى است،
از همه هستى جداست و در آن نيست.
همچنين درگيتا مطالبى است كه از جهاتى به بحث وحدت وجود عرفان اسلامى شبيه است. گيتا مى گويد: تمام هستى را حق پر كرده و هستى سرشار از جلوه ها و تجليات اوست. بر اساس همين بينش، همه در او مستقرند و او محيط است. لذا تمام حمدها و ستايش ها را به خود نسبت مى دهد و مى گويد ايشان در واقع مرا مى پرستند. در فصل هفتم گيتا آمده است:
آغاز اين عالم منم و انجام آن نيز من.
جز من، اى ارجونه، چيزى نيست.
همه عالم به من بسته است; چون دانه گوهر به رشته.
طعم آب منم.
روشنى ماه و خورشيد منم.
در وداها كلمه «اوم» (اسم اعظم) منم.
زندگىِ زندگانم من.
هسته جاويدان موجوداتم من.
همچنين در فصل نهم جملات مشابهى از اين دست وجود دارد:
مقصود منم. برپاى دارنده و پروردگار منم.
شاهد و قرار، پناه و يار منم.
اصل هستى و فناى آن و مرجع و مآل آن و بذر جاودانه منم.
ادامه دارد ...