به خر گفتند: کيمخت از چه بستي؟

به خر گفتند: کيمخت از چه بستي؟ شاعر : اوحدي مراغه اي بگفت: از زخم سيخ و چوب دستي به خر گفتند: کيمخت از چه بستي؟ زدندم چوب، تا کيمخت بستم چو من در خاک خاموشي نشستم هران کس را که نطقي نيست لالست نشان دانش اندر قيل و قالست سخن کز راستي بگذشت، شد لنگ به قدر راستي گيرد سخن سنگ چو نيک آيد نشان هوس و هنگست سخن گر بد بود بنياد جنگست سخن مفتاح ابواب فتوحست سخن نوباوه‌ي بستان روحست مکن منع اين سخن را، کاسما نيست سخن کشاف اسرار نهانيست ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
به خر گفتند: کيمخت از چه بستي؟
به خر گفتند: کيمخت از چه بستي؟
به خر گفتند: کيمخت از چه بستي؟

شاعر : اوحدي مراغه اي

بگفت: از زخم سيخ و چوب دستيبه خر گفتند: کيمخت از چه بستي؟
زدندم چوب، تا کيمخت بستمچو من در خاک خاموشي نشستم
هران کس را که نطقي نيست لالستنشان دانش اندر قيل و قالست
سخن کز راستي بگذشت، شد لنگبه قدر راستي گيرد سخن سنگ
چو نيک آيد نشان هوس و هنگستسخن گر بد بود بنياد جنگست
سخن مفتاح ابواب فتوحستسخن نوباوه‌ي بستان روحست
مکن منع اين سخن را، کاسما نيستسخن کشاف اسرار نهانيست
کنند او را چو مرواريد در گوشسخن کز روي دانش باشد و هوش


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما