نور با جان اگر چه همرنگست شاعر : اوحدي مراغه اي با تنش نيز صحبتي تنگست نور با جان اگر چه همرنگست اين زيارت که خلق ميگويند سوي اين روشني همي پويند استخوان را چگونه بردي نام؟ گر ازين نور اثر نديدي عام نه که بيرحمت خدا باشد تن پاک ار ز جان جدا باشد بوي خوش چون دهد نيندازند نافه از مشک اگر تهي سازند بر سر آمد که قدر و بيشي يافت گل که با گل نشست خويشي يافت گشت غزاز رنگ چهرهي غر؟ صدف آخر نه هم ز صحبت در درش از احترام باز کنند ...