با او دلم به مهر و محبت نشانه بود

با او دلم به مهر و محبت نشانه بود شاعر : خاقاني سيمرغ وصل را دل و جان آشيانه بود با او دلم به مهر و محبت نشانه بود از طاعتم هزار هزاران خزانه بود بودم معلم ملکوت اندر آسمان عرش مجيد ذات مرا آشيانه بود بر درگهم ز خيل ملايک بسي سپاه اميد من ز خلق برين جاودانه بود هفت صد هزار سال به طاعت گذاشتم آدم ميان حلقه‌ي آن دام، دانه بود در راه من نهاد ملک دام حکم خويش گفتم منم يگانه و او خود يگانه بود آدم ز خاک بود و من از نور پاک او نزديک اهل...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
با او دلم به مهر و محبت نشانه بود
با او دلم به مهر و محبت نشانه بود
با او دلم به مهر و محبت نشانه بود

شاعر : خاقاني

سيمرغ وصل را دل و جان آشيانه بودبا او دلم به مهر و محبت نشانه بود
از طاعتم هزار هزاران خزانه بودبودم معلم ملکوت اندر آسمان
عرش مجيد ذات مرا آشيانه بودبر درگهم ز خيل ملايک بسي سپاه
اميد من ز خلق برين جاودانه بودهفت صد هزار سال به طاعت گذاشتم
آدم ميان حلقه‌ي آن دام، دانه بوددر راه من نهاد ملک دام حکم خويش
گفتم منم يگانه و او خود يگانه بودآدم ز خاک بود و من از نور پاک او
نزديک اهل معرفت اين خود فسانه بودگويند عالمان که نکردي تو سجده‌اي
کرد آنچه خواست آدم خاکي بهانه بودمي‌خواست او نشانه‌ي لعنت کند مرا
برد آن گمان به هرکس و برخود گمان نبودبر عرش بد نوشته که ملعون شود کسي
کاين پند بهر دانش اهل زمانه بودخاقانيا تو تکيه به طاعات خود مکن


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما