آتش عياره‌اي آب عيارم ببرد

آتش عياره‌اي آب عيارم ببرد شاعر : خاقاني سيم بناگوش او سکه‌ي کارم ببرد آتش عياره‌اي آب عيارم ببرد لعل مسيحا دمش بر سر دارم ببرد زلف چليپا خمش در بن ديرم نشاند کاب من و سنگ من غمزه‌ي يارم ببرد ناله کنان مي‌دوم سنگ به بر در، چو آب دل جو مشکينش ديد خر شد و بارم ببرد جوجوم از عشق آنک خالش مشکين جو است دل به قراري که رفت رفت و قرارم ببرد رفت قراري بدانک دل به دو زلفش دهم خانه فروشي بزد دل ز کنارم ببرد ديد دلم وقف عشق خانه‌ي بام آسمان آمد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آتش عياره‌اي آب عيارم ببرد
آتش عياره‌اي آب عيارم ببرد
آتش عياره‌اي آب عيارم ببرد

شاعر : خاقاني

سيم بناگوش او سکه‌ي کارم ببردآتش عياره‌اي آب عيارم ببرد
لعل مسيحا دمش بر سر دارم ببردزلف چليپا خمش در بن ديرم نشاند
کاب من و سنگ من غمزه‌ي يارم ببردناله کنان مي‌دوم سنگ به بر در، چو آب
دل جو مشکينش ديد خر شد و بارم ببردجوجوم از عشق آنک خالش مشکين جو است
دل به قراري که رفت رفت و قرارم ببردرفت قراري بدانک دل به دو زلفش دهم
خانه فروشي بزد دل ز کنارم ببردديد دلم وقف عشق خانه‌ي بام آسمان
آمد و دندان کنان در دم مارم ببردعشق برون آورد مهره ز دندان مار
آب رخم هم به آب گريه‌ي زارم ببردگفت که خاقانيا آب رخت چون نماند


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط