روي درکش ز دهر دشمن روي شاعر : خاقاني پشت برکن به چرخ کافر خوي روي درکش ز دهر دشمن روي خرمي از مزاج دهر مجوي مردمي از نهاد کس مطلب کز سلامت نه رنگ ماند و نه بوي با بلاها بساز و تن در ده آب ديده بريز و پاک بشوي دود وحشت گرفت چهرهي عمر انس خواهي ميان انس مپوي اهل خواهي ز اهل عصر ببر چند ازين دوستان دشمن روي چند ازين يوسفان گرگ صفت باز شد رب لاتذرني گوي دل خاقاني از جهان بگسست