زين تنگناي وحشت اگر باز رستمي

زين تنگناي وحشت اگر باز رستمي شاعر : خاقاني خود را به آستان عدم باز بستمي زين تنگناي وحشت اگر باز رستمي آنگه نشستمي که طنابش گسستمي گر راه بر دمي سوي اين خيمه‌ي کبود بند و طلسم او همه درهم شکستمي ور دست من به چرخ رسيدي چنان که آه شک نيستي که گرده‌ي گردون بخستمي گر ناوک سحرگه من کارگر شدي بگشادمي يکايک اگر چيره دستمي اين کارهاي من که گره در گره شده است ور بوي بردمي به کران چون نشستمي جستم ميان خلق سلامت نيافتم من شوخ چشم نيستم اي کاش...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زين تنگناي وحشت اگر باز رستمي
زين تنگناي وحشت اگر باز رستمي
زين تنگناي وحشت اگر باز رستمي

شاعر : خاقاني

خود را به آستان عدم باز بستميزين تنگناي وحشت اگر باز رستمي
آنگه نشستمي که طنابش گسستميگر راه بر دمي سوي اين خيمه‌ي کبود
بند و طلسم او همه درهم شکستميور دست من به چرخ رسيدي چنان که آه
شک نيستي که گرده‌ي گردون بخستميگر ناوک سحرگه من کارگر شدي
بگشادمي يکايک اگر چيره دستمياين کارهاي من که گره در گره شده است
ور بوي بردمي به کران چون نشستميجستم ميان خلق سلامت نيافتم
من شوخ چشم نيستم اي کاش هستميامروز شوخ چشمان آسوده خاطرند
گر زين نحوس خانه‌ي شروان بجستمياز آسمان بيافتمي هر سعادتي
اي کاش نيشکر نيمي من کبستميخائيده‌ي دهان جهانم چو نيشکر
از جورهاي بد گهران باز رستميخاقاني گهر سخنم ور نبودمي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.