زين تنگناي وحشت اگر باز رستمي شاعر : خاقاني خود را به آستان عدم باز بستمي زين تنگناي وحشت اگر باز رستمي آنگه نشستمي که طنابش گسستمي گر راه بر دمي سوي اين خيمهي کبود بند و طلسم او همه درهم شکستمي ور دست من به چرخ رسيدي چنان که آه شک نيستي که گردهي گردون بخستمي گر ناوک سحرگه من کارگر شدي بگشادمي يکايک اگر چيره دستمي اين کارهاي من که گره در گره شده است ور بوي بردمي به کران چون نشستمي جستم ميان خلق سلامت نيافتم من شوخ چشم نيستم اي کاش...