دلم که مرغ تو آمد به دام باز گرفتي شاعر : خاقاني نه خاک تو شدم از من چه گام باز گرفتي دلم که مرغ تو آمد به دام باز گرفتي نظر ز کام دل من تمام باز گرفتي مرا به نيم کرشمه تمام کشتي و آنگه چو وقت خون من آمد لگام باز گرفتي سه بوسه خواستم از تو ز من دو اسبه برفتي خبر فرستي اگرچه سلام باز گرفتي مترس ماه نگيرد، گرم نمائي ياري ز شرم آنکه ز کويم خرام باز گرفتي خيال تو ز تو طيره خجل خجل به من آمد خيال باز مگير ار پيام باز گرفتي مرا خيال تو بالله...