دلم که مرغ تو آمد به دام باز گرفتي

دلم که مرغ تو آمد به دام باز گرفتي شاعر : خاقاني نه خاک تو شدم از من چه گام باز گرفتي دلم که مرغ تو آمد به دام باز گرفتي نظر ز کام دل من تمام باز گرفتي مرا به نيم کرشمه تمام کشتي و آنگه چو وقت خون من آمد لگام باز گرفتي سه بوسه خواستم از تو ز من دو اسبه برفتي خبر فرستي اگرچه سلام باز گرفتي مترس ماه نگيرد، گرم نمائي ياري ز شرم آنکه ز کويم خرام باز گرفتي خيال تو ز تو طيره خجل خجل به من آمد خيال باز مگير ار پيام باز گرفتي مرا خيال تو بالله...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دلم که مرغ تو آمد به دام باز گرفتي
دلم که مرغ تو آمد به دام باز گرفتي
دلم که مرغ تو آمد به دام باز گرفتي

شاعر : خاقاني

نه خاک تو شدم از من چه گام باز گرفتيدلم که مرغ تو آمد به دام باز گرفتي
نظر ز کام دل من تمام باز گرفتيمرا به نيم کرشمه تمام کشتي و آنگه
چو وقت خون من آمد لگام باز گرفتيسه بوسه خواستم از تو ز من دو اسبه برفتي
خبر فرستي اگرچه سلام باز گرفتيمترس ماه نگيرد، گرم نمائي ياري
ز شرم آنکه ز کويم خرام باز گرفتيخيال تو ز تو طيره خجل خجل به من آمد
خيال باز مگير ار پيام باز گرفتيمرا خيال تو بالله که غم‌گسارتر از توست
وظيفه چشم چه دارم که وام باز گرفتيدلي است بر تو مرا وام و جان وظيفه بر آن لب
ز من چه ننگ رسيدت که نام بازگرفتيشگرف عاشق خاقانيم تو نام نهادي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط