يک زبان داري و صد عشوه‌گري

يک زبان داري و صد عشوه‌گري شاعر : خاقاني من و صد جان ز پي عشوه خري يک زبان داري و صد عشوه‌گري زانکه پرورده به خون جگري از جگر خوردن توبه نکني که بهر دم جگر ما بخوري زهره داري تو ز بيم دل خويش برو اي شوخ که بس مختصري گفته بودي که تمامم به وفا کارم افتاد به آه سحري به دعاي سحري خواستمت تا نگويم که مکن پرده دري دست هجر تو دهانم بر دوخت چکنم گر نکنم نوحه‌گري چند در چند همي بينم جور برده‌اي بالله و حقا که بري آب خاقاني گفتي ببرم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
يک زبان داري و صد عشوه‌گري
يک زبان داري و صد عشوه‌گري
يک زبان داري و صد عشوه‌گري

شاعر : خاقاني

من و صد جان ز پي عشوه خرييک زبان داري و صد عشوه‌گري
زانکه پرورده به خون جگرياز جگر خوردن توبه نکني
که بهر دم جگر ما بخوريزهره داري تو ز بيم دل خويش
برو اي شوخ که بس مختصريگفته بودي که تمامم به وفا
کارم افتاد به آه سحريبه دعاي سحري خواستمت
تا نگويم که مکن پرده دريدست هجر تو دهانم بر دوخت
چکنم گر نکنم نوحه‌گريچند در چند همي بينم جور
برده‌اي بالله و حقا که بريآب خاقاني گفتي ببرم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.