از روي تو فروزد شمع سراي عيسي شاعر : خاقاني وز عارض تو خيزد نور شب تجلي از روي تو فروزد شمع سراي عيسي وي مست جام عشقت مردان راه معني اي صيد دام حسنت شيران روز ميدان بستهي صليب زلفت عقل هزار عيسي آتش پرست رويت جان هزار زردشت گفت اينت خوب جائي، خوشتر ز خلد ماوي رضوان به روي تو ديد اين تيره خاکدان را دارد چراگه جان در زير شاخ طوبي هر دل که رفت نزهت در باغ زلفت آرد داني مزه ندارد بيتو اباي دنيي اي بينمک به هجران خوش کن به وصل عيشم در...