از عقد انجمش گهر افشان تازه کرد شاعر : خاقاني مانا که بهر تاختن مرکبان عقل از عقد انجمش گهر افشان تازه کرد يا عالمي ز لطف برآورد کردگار مهدي به عالم آمد و ميدان تازه کرد دست کرم گشاد شه و پاي بخل بست وانگه در او معادن حيوان تازه کرد قحط سخا ز کشور اميد برگرفت تا پيشگاه قصر شرف وان تازه کرد شاهي که بهر کوههي زينهاي ختليانش گر خلق بهر عاطفه باران تازه کرد خاقان اعظم آنکه بقا با سعادتش ماهي به چرخ تحفه ز دندان تازه کرد خسرو بدار ملک...