گوئيي کز عشق او يک شهر جان افشانده‌اند

گوئيي کز عشق او يک شهر جان افشانده‌اند شاعر : خاقاني زر و سر بر عشوه‌ي آن عشوه‌دان افشانده‌اند گوئيي کز عشق او يک شهر جان افشانده‌اند هم گلاب از ديده و هم ناردان افشانده‌اند بر اميدي کز شکر سازد لبش تسکين جان کاب روي اندر ره آن دلستان افشانده‌اند آسمان پل بر سر آن خاکيان خواهد شکست ياسج ترکان غمزه‌ش کز کمان افشانده‌اند کم ز مرغ نامه آور نيست نزد بيدلان روميان زين رشک زنار از ميان افشانده‌اند سوزن عيسي ميانش رشته‌ي مريم لبش پيش تخت بوالمظفر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گوئيي کز عشق او يک شهر جان افشانده‌اند
گوئيي کز عشق او يک شهر جان افشانده‌اند
گوئيي کز عشق او يک شهر جان افشانده‌اند

شاعر : خاقاني

زر و سر بر عشوه‌ي آن عشوه‌دان افشانده‌اندگوئيي کز عشق او يک شهر جان افشانده‌اند
هم گلاب از ديده و هم ناردان افشانده‌اندبر اميدي کز شکر سازد لبش تسکين جان
کاب روي اندر ره آن دلستان افشانده‌اندآسمان پل بر سر آن خاکيان خواهد شکست
ياسج ترکان غمزه‌ش کز کمان افشانده‌اندکم ز مرغ نامه آور نيست نزد بيدلان
روميان زين رشک زنار از ميان افشانده‌اندسوزن عيسي ميانش رشته‌ي مريم لبش
پيش تخت بوالمظفر اخستان افشانده‌اندعشق بازان رخش خاقاني آسا عقل و جان


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.