بهر صبوح از درم مست در آمد نگار شاعر : خاقاني غاليه برده پگاه بر گل سوري بکار بهر صبوح از درم مست در آمد نگار کرد زبان عذرخواه آن بت سيمين عذار بسته من اسب ندم پس بگه صبح دم گفت بود سه شراب داروي درد خمار بلبله برداشت زود کرد پس آنگه سلام وز لب خندان او بلبله بگريست زار جام ز عشق لبش خنده زنان شد چو گل قند فشان شد ز لب آن صنم قندهار چون سه قدح کرد نوش درج گهر برگشاد گشت ز مل عارضش همچون گل کامکار بلبل نطقش به ناز غنچهي لب کرد باز ...