ديشب درآمد از درم آنماه چهره مست شاعر : خواجوي کرماني مانند دستهي گل و گلدستهئي بدست ديشب درآمد از درم آنماه چهره مست سروش بلند و سنبل پرتاب و پيچ مست خطش نبات و پستهي شکرشکن شکر در چين هزار کافر زنگي بت پرست زلف سياه سرکش هندوش داده عرض سوداي آن عقيق گهر پوش نيست هست از ديده محو کرد مرا هر چه هست و نيست بگشود کار حسن چو آن مه کمر ببست در بست راه عقل چو آن بت قبا گشود وز نار و عشوه گوشهي بادام ميشکست در مشگ ميفکند بفندق شکنج و تاب...