دلم با مردم چشمت چنانست

دلم با مردم چشمت چنانست شاعر : خواجوي کرماني که پنداري که خونشان در ميانست دلم با مردم چشمت چنانست رخت گلدسته‌ي بستان جانست خطت سرنامه‌ي عنوان حسنست گلت خود روي و رويت گلستانست شبت مه پوش و ماهت شب نقابست بهشتي بر سر سرو روانست گلستان رخت در دلستاني نهان در چين شبگون سايبانست چرا خورشيد روز افروز رويت خدنک غمزه دايم در کمانست کمان داران چشم دلکشت را که حسنت فتنه آخر زمانست بساز آخر زماني با ضعيفان ز مخموري تو گوئي ناتوانست ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دلم با مردم چشمت چنانست
دلم با مردم چشمت چنانست
دلم با مردم چشمت چنانست

شاعر : خواجوي کرماني

که پنداري که خونشان در ميانستدلم با مردم چشمت چنانست
رخت گلدسته‌ي بستان جانستخطت سرنامه‌ي عنوان حسنست
گلت خود روي و رويت گلستانستشبت مه پوش و ماهت شب نقابست
بهشتي بر سر سرو روانستگلستان رخت در دلستاني
نهان در چين شبگون سايبانستچرا خورشيد روز افروز رويت
خدنک غمزه دايم در کمانستکمان داران چشم دلکشت را
که حسنت فتنه آخر زمانستبساز آخر زماني با ضعيفان
ز مخموري تو گوئي ناتوانستچرا خفتست چشم نيم مستت
از آن انفاس او عنبر فشانستز زلفت موبمو خواجو نشانداد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما