جان من جان مرا چون ضرر از بيماريست شاعر : خواجوي کرماني نظري کن که بجانم خطر از بيماريست جان من جان مرا چون ضرر از بيماريست که در او همچو دل من اثر از بيماريست حال من نرگس بيمار تو داند زآنروي تو مپندار که او را خبر از بيماريست هرطبيبي که علاج دل بيمار کند رنگ روي من بيدل چو زر از بيماريست تا جدا ماندهام از روي تو اي سيمين بر که فغانم همه شب تا سحر از بيماريست چه شود گر به عيادت قدمي رنجه کني گرچه بيمار پرستي بتر از بيماريست من پرستار...