سنبلش برگ ارغوان بگرفت شاعر : خواجوي کرماني سبزهاش طرف گلستان بگرفت سنبلش برگ ارغوان بگرفت بر قمر زاغش آشيان بگرفت برشکر طوطيش نشيمن کرد لاله را دل ز بوستان بگرفت دور از آن روي بوستان افروز آه من راه کهکشان بگرفت چون شبش گرد ماه خرمن کرد قيروان تا بقيروان بگرفت هندوي قيرگون او بکمند سخنش تنگ در دهان بگرفت چون زتنگ شکر شکر ميريخت خوي آن چشم ناتوان بگرفت دل بيمار من بخونخواري همچو باد صبا جهان بگرفت آتش طبع و آب ديدهي من...