بر مه از سنبل پر چين تو پر چين بگرفت

بر مه از سنبل پر چين تو پر چين بگرفت شاعر : خواجوي کرماني چه خطا رفت که ابروي کژت چين بگرفت بر مه از سنبل پر چين تو پر چين بگرفت يا بنفشه‌ست که پيرامن نسرين بگرفت گرد مشکست که گرد گل رويت بدميد بختا برد خط و مملکت چين بگرفت لشکر زنگ ز سرحد ختن بيرون تاخت راه بر مردمک چشم جهان بين بگرفت بسکه در ديده‌ي من کرد خيال تو نزول نه چو پرويز که کام از لب شيرين بگرفت جان شيرين بلب آورد بتلخي فرهاد که مرا بيتو ملال از مه و پروين بگرفت آخر اي صبح...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بر مه از سنبل پر چين تو پر چين بگرفت
بر مه از سنبل پر چين تو پر چين بگرفت
بر مه از سنبل پر چين تو پر چين بگرفت

شاعر : خواجوي کرماني

چه خطا رفت که ابروي کژت چين بگرفتبر مه از سنبل پر چين تو پر چين بگرفت
يا بنفشه‌ست که پيرامن نسرين بگرفتگرد مشکست که گرد گل رويت بدميد
بختا برد خط و مملکت چين بگرفتلشکر زنگ ز سرحد ختن بيرون تاخت
راه بر مردمک چشم جهان بين بگرفتبسکه در ديده‌ي من کرد خيال تو نزول
نه چو پرويز که کام از لب شيرين بگرفتجان شيرين بلب آورد بتلخي فرهاد
که مرا بيتو ملال از مه و پروين بگرفتآخر اي صبح جگر سوختگان رخ بنماي
که دلم در غم عشقت ز دل و دين بگرفتهمچو خواجو سزد ار ترک دل و دين گيرم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.