شکر تنگ تو تنگ شکر آمد

شکر تنگ تو تنگ شکر آمد شاعر : خواجوي کرماني حلقه‌ي لعل تو درج گهر آمد شکر تنگ تو تنگ شکر آمد بشکر خنده‌ي شيرين چو در آمد لبت از تنگ شکر شور برآورد قامت خويشتنم در نظر آمد چونظر در خم ابروي تو کردم سيلم از خون جگر برکمر آمد چون ز عشق کمرت کوه گرفتم همه گويند که عمرت بسرآمد گردمي بر سر بالين من آئي عاقبت کام من خسته برآمد کامم اين بود که جان برتو فشانم گر چه پيکان غمش بر جگر آمد خواجو آن نيست که از درد بنالد ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شکر تنگ تو تنگ شکر آمد
شکر تنگ تو تنگ شکر آمد
شکر تنگ تو تنگ شکر آمد

شاعر : خواجوي کرماني

حلقه‌ي لعل تو درج گهر آمدشکر تنگ تو تنگ شکر آمد
بشکر خنده‌ي شيرين چو در آمدلبت از تنگ شکر شور برآورد
قامت خويشتنم در نظر آمدچونظر در خم ابروي تو کردم
سيلم از خون جگر برکمر آمدچون ز عشق کمرت کوه گرفتم
همه گويند که عمرت بسرآمدگردمي بر سر بالين من آئي
عاقبت کام من خسته برآمدکامم اين بود که جان برتو فشانم
گر چه پيکان غمش بر جگر آمدخواجو آن نيست که از درد بنالد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط