طره‌هاي تو کمند افکن طرارانند

طره‌هاي تو کمند افکن طرارانند شاعر : خواجوي کرماني غمزه‌هاي تو طبيب دل بيمارانند طره‌هاي تو کمند افکن طرارانند که يقينست که آن جمع پري دارانند از رقيبان تو بايد که پريشان نشوند که چو ابروي تو پيوسته‌ي خمارانند زان بدورت همه محراب نشينان مستند زاهدان از چه سبب منکر ميخوارانند چشم مست تو چو يک لحظه ز مي خالي نيست مگذرانيد بدان کوچه که هشيارانند چون بميرم بدر ميکده تابوت مرا چه خبر دارد از آنها که گرفتارانند آنکه در حلقه‌ي زلفش دل ما در...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
طره‌هاي تو کمند افکن طرارانند
طره‌هاي تو کمند افکن طرارانند
طره‌هاي تو کمند افکن طرارانند

شاعر : خواجوي کرماني

غمزه‌هاي تو طبيب دل بيمارانندطره‌هاي تو کمند افکن طرارانند
که يقينست که آن جمع پري داراننداز رقيبان تو بايد که پريشان نشوند
که چو ابروي تو پيوسته‌ي خمارانندزان بدورت همه محراب نشينان مستند
زاهدان از چه سبب منکر ميخوارانندچشم مست تو چو يک لحظه ز مي خالي نيست
مگذرانيد بدان کوچه که هشيارانندچون بميرم بدر ميکده تابوت مرا
چه خبر دارد از آنها که گرفتارانندآنکه در حلقه‌ي زلفش دل ما در بندست
گفت خاموش که برگنج سيه مارانندگفتمش گنج لطافت رخ مه پيکر تست
روز و شب بهر چه سوزند که دربارانندمهر ورزان که نباشند زماني بي اشک
گو درين کوي منه پاي که عيارانندهر که خواهد که برد سر بسلامت خواجو


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما