جان بر افشان اگرت صحبت جانان بايد شاعر : خواجوي کرماني خون دل نوش اگرت آرزوي جان بايد جان بر افشان اگرت صحبت جانان بايد گر ترا تختگه عالم ايمان بايد برو و مملکت کفر مسخر گردان اگرت شربتي از چشمهي حيوان بايد در پي خضر شو و روي متاب از ظلمات ديو باشد اگرش ملک سليمان بايد هر کرا دست دهد وصل پريرخساران جاي دل در خم آن زلف پريشان بايد تا پريشان بود آنزلف سيه جمعي را هر کرا صحن سراپردهي سلطان بايد سرمهي ديده ز خاک ره دربان سازد بگذر از...