بگشا بشکر خنده لب لعل شکرريز بگشا بشکر خنده لب لعل شکرريزشاعر : خواجوي کرماني با پستهي شيرين ز شکر شور برانگيزبگشا بشکر خنده لب لعل شکرريزدر ده قدحي از لب شيرين شکرريزتلخست مي از دست حريفان ترش روياي شمع شبستان من غمزده برخيزبنشست ز باد سحري شمع شبستانوز سنبل تر غاليه بر برگ سمن ريزبفشان گره طرهي مشکين پريشاناز سلسلهي سنبل شوريده درآويزآن دل که بيک تير نظر صيد گرفتيوي خون دلم خورده بدان غمزهي خونريزاي آب رخم برده از آن لعل چو آتشبا نرگس مستت چه زند توبه و پرهيزگويند که پرهيز کن از مستي و رنديبي شکر شيرين چه کند ملکت پرويزفرهاد اگرش دست دهد دولت شاهيگلرا چه غم از نعرهي مرغان سحرخيزخواجو چه کني ناله و فرياد جگر سوز