نيست بي روي تو ميل گل و برگ سمنم

نيست بي روي تو ميل گل و برگ سمنم شاعر : خواجوي کرماني تا شدم بنده‌ات آزاد ز سرو چمنم نيست بي روي تو ميل گل و برگ سمنم تا ابد دم ز وفاي تو زنم گر نزنم منکه در صبح ازل نوبت مهرت زده‌ام مگر آنروز که در خاک بريزد بدنم جان من جرعه‌ي عشق تو نريزد بر خاک طره‌ات گيرم و زنجير به هم درشکنم گر مرا با تو بزندان ابد حبس کنند وقت آنست که در پاي عزيزت فکنم بار سر چند کشم بي سر زلفت بردوش بچکد خون جگر گر بفشاري کفنم چون سر از خوابگه خاک برآرم در حشر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نيست بي روي تو ميل گل و برگ سمنم
نيست بي روي تو ميل گل و برگ سمنم
نيست بي روي تو ميل گل و برگ سمنم

شاعر : خواجوي کرماني

تا شدم بنده‌ات آزاد ز سرو چمنمنيست بي روي تو ميل گل و برگ سمنم
تا ابد دم ز وفاي تو زنم گر نزنممنکه در صبح ازل نوبت مهرت زده‌ام
مگر آنروز که در خاک بريزد بدنمجان من جرعه‌ي عشق تو نريزد بر خاک
طره‌ات گيرم و زنجير به هم درشکنمگر مرا با تو بزندان ابد حبس کنند
وقت آنست که در پاي عزيزت فکنمبار سر چند کشم بي سر زلفت بردوش
بچکد خون جگر گر بفشاري کفنمچون سر از خوابگه خاک برآرم در حشر
تا رخ از قبله بگردانم و سوي تو کنمآخر اي قبله صاحب‌نظران رخ بنماي
گر چه کس باز نداند سر موئي ز تنمبر تنم يک سر مو نيست که در بند تو نيست
تن چون تار قصب تافته در پيرهنمپيرهن پاره کنم تا تو ببيني از مهر
گريه مي‌آيد ازين واسطه بر خويشتنمبسکه مي‌گريم و بر خويشتنم رحمت نيست
از حلاوت برود آب نبات از سخنمچون کنم وصف شکر خنده‌ي شور انگيزت
همچو ساغر شود از باده لبالب دهنمچون حديث از لب ميگون تو گويد خواجو


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط