دي آن بت کافر بچه با چنگ و چغانه شاعر : خواجوي کرماني ميرفت بسر وقت حريفان شبانه دي آن بت کافر بچه با چنگ و چغانه بر ماه ز مشکش گره جعد مغانه بر لاله ز نيلش اثر داغ صبوحي مرغول گره کرده و کاکل زده شانه ياقوت بمي شسته و آراسته خورشيد تير مژهاش را جگر خسته نشانه زلف سيهش را دل شوريده گرفتار بربوده ميانش دل خلقي ز ميانه بگشوده نظر خلق جهاني ز کناره با قافلهي خون ز ره ديده روانه من کرده دل صدر نشين را سوي بحرين خوش باش زماني و مکن ياد...