ديشب اي باد صبا گوئي که جائي بودهئي شاعر : خواجوي کرماني پاي بند چين زلف دلگشائي بودهئي ديشب اي باد صبا گوئي که جائي بودهئي چون چمن پيراي باغ آشنائي بودهئي آشنايانرا ز بوي خويش مست افکندهئي خاکروب ساحت بستانسرائي بودهئي دسته بند سنبل سروي سرائي کشتهئي چون نديم مجلس شادي فزائي بودهئي لاجرم پايت نميآيد ز شادي بر زمين چون شبي تا روز در تاريک جائي بودهئي نيک بيرون بردهئي راه از شکنج زلف او گوئيا در سايهي پر همائي بودهئي تا چه...