ز هر چه هست گزيرست و ناگزير از دوست

ز هر چه هست گزيرست و ناگزير از دوست شاعر : سعدي به قول هر که جهان مهر برمگير از دوست ز هر چه هست گزيرست و ناگزير از دوست سپاس دار که فضلي بود کبير از دوست به بندگي و صغيري گرت قبول کند رضا مده که متاعي بود حقير از دوست به جاي دوست گرت هر چه در جهان بخشند نه نعمتيست که بازآورد فقير از دوست جهان و هر چه در او هست با نعيم بهشت که گر هلاک شوي منتي پذير از دوست نه گر قبول کنندت سپاس داري و بس حلال نيست که بر هم نهم به تير از دوست مرا که ديده...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ز هر چه هست گزيرست و ناگزير از دوست
ز هر چه هست گزيرست و ناگزير از دوست
ز هر چه هست گزيرست و ناگزير از دوست

شاعر : سعدي

به قول هر که جهان مهر برمگير از دوستز هر چه هست گزيرست و ناگزير از دوست
سپاس دار که فضلي بود کبير از دوستبه بندگي و صغيري گرت قبول کند
رضا مده که متاعي بود حقير از دوستبه جاي دوست گرت هر چه در جهان بخشند
نه نعمتيست که بازآورد فقير از دوستجهان و هر چه در او هست با نعيم بهشت
که گر هلاک شوي منتي پذير از دوستنه گر قبول کنندت سپاس داري و بس
حلال نيست که بر هم نهم به تير از دوستمرا که ديده به ديدار دوست برکردم
کجا روم که نمي‌باشدم گزير از دوستو گر چنان که مصور شود گزير از عشق
توان خريد و نشايد خريد اسير از دوستبه هر طريق که باشد اسير دشمن را
که من هنوز نپرداختم ضمير از دوستکه در ضمير من آيد ز هر که در عالم
من آن نيم که بدل گيرم و نظير از دوستتو خود نظير نداري و گر بود به مثل
که دوستي نبود ناله و نفير از دوسترضاي دوست نگه دار و صبر کن سعدي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط